شاعرانه های کاربران

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

اون بیت
هر روز من بدون تو اکران روز قبل...خیلی خوب بود.خیلی.

اون بیت ساعت نبسته ام هم دقیقا یاد یکی از ترانه های رضا یزدانی افتادم :D
مصرع اول در بیت آخر با مصرع بعد همخونی نداره.همشون مصرع دوم کامل کننده بود ولی تو این نه.جالب نشده.با اینکه مصرع بعد باز خیلی خوب بود.

از شعرای قبل که نگاه میکنی واقعا پیشرفت داشتی.بازم خیلی لذت بردم.خیلی خوب.
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,820
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : شاعرانه های کاربران

مرسی از سرعتتون :D

درباره بیت آخر نماز شکسته دور از وطن بودنو میرسونه و قنوت هم خواسته ها و آرزوهای زیاد رو
البته شاید خوب بیان نشده باشه, یه تجدید نظر روش میکنم

منتظر تخصصی ترا هستیم :D
 

امیدوار

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
41
نام مرکز سمپاد
سمپپپپاد
شهر
تهران
مدال المپیاد
ادبی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

بارش نسیم

ببار,وببار ,ببار ای یادآورخاطرات دلنشین

ببار که عصروغروب بارانی همیشه زیباست!

ببار,نه تندوسهمگین,بمانند اشک به پهنای وسعت مرگ ببار

ببار که مادرمنتظراست

ببار که غم,نگران بودن است

ببار که دلم گرفته است

ببار,می خواهم برسم به نور,راهی نیست....!

یارمنتظراست,معشوق دلشکسته...

ببار و بی وفایی بشوی ز دل سنگ

ببار که قلبم سرشارنیازاست

ببار که نیما منتظراست

نیما درمرگ خاموش است اما فریاد می زند

ببار,چشم بشوی,شاید ببینم,شاید ببینم خدارا...!

شایدببینمش درنسیم

درصدای گیتارم

درحنجره ی نور فریادش را

شاید ببینم اورادرغم من,درغم,غم تو...

او نگران من است

خودش به من گفت

او بود که چشمانم بوسید

موهایم نوازید

او مهربان و بزرگ است

آن شب قدرقیامت تاثیر...

من باریدم و. او می نگریست

من خشک شدم و اوبارید

گریست تاصبح...

من درسخت یو او نرم نرم,مرابیدارکرد

حال اوهمچنان می بارد و من آرامم


((آدمی درآغوش خداهیچ غمی نداشت

پیش خدا,حسرت هیچ بیش و کمی نداشت

دل ازخداربودودرزمین نشست

صدبارعاشق شد و دلش شکست

به هرطرف نگاه کرد راهش بسته بود

یادش آمد ی روز

دل خداراشکسته بود))


نوشته شده توسط این دل آشفته در9/مرداد/1392

غروب بارانی

نزدیک اذان مغرب

دراتاق تنهایی
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,820
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : شاعرانه های کاربران

دقیقا" جاهایی رو گفتی که خودمم زیاد نمیپسندم! (به جز بند که حالا قضیه داره!)

مشکل اینه که همیشه شعرارو میگم بعد مثلا" چند تا تک مصرعش در نمیاد
بعد با بچه ها که جمع میشیم میخوایم شعرارو بخونیم یه جوری اون چند تا مصرعو مینویسم که برسونم شعرو
بعدشم دیگه از فضای شعر میام بیرون و فاز ویرایش از بین میره
الان در حال حاضر بزرگترین مشکلم از دست رفتن فاز ویرایشه :D
 

رعنــا

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
185
امتیاز
1,686
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابهر
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
شیمی.
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : شاعرانه های کاربران

سلام! این شعرو وقتی دوم راهنمایی بودم گفتم واسه همین ایراداتی داره، به بزرگی خودتون ببخشین!
زمانی در جهان تنها خدا بود
ملایک عابدان رب ما بود
خداوند بزرگ و رب حداد
به فکر خلق یک موجود افتاد
که آن موجود با عقل و درایت
کند پروردگارش را عبادت
خداوند از گل و خاک آفریدش
و با روح و روان خود دمیدش
سپس کن گفت بر مخلوق خاکی
و آن موجود شد انسان پاکی
خدا پس بر ملک هایش ندا داد
بدانید عقل و هوشش را خدا داد
من او را تک در عالم ها نهادم
و اسمش را بنامیدم من آدم
بر آدم آن ملایک سجده کردند
و یاد رب خود را زنده کردند
ولی در این میان شیطان خطا کرد
خودش را در دو عالم رو سیا کرد
بگفت از نارم و هستم فرشته
ولی او را خدا از گل سرشته
من از سجده بر آدم زار هستم
از این پس در پی آزار هستم
خدا ما را بداد عقل و تدبر
که بااندیشه ی پاک و تفکر
بدانیم اختلاف خیر و شر را
بپوییم آن مسیر رو به فر را
 

tezar

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
633
امتیاز
5,345
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6 سابق
شهر
تهران
دانشگاه
امـیـرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی بـرق
پاسخ : شاعرانه های کاربران

نمیدونم چقدر تونستم حس درونمو تو این شعر بگم...نمیدونم اصلا چرا یهو ذهنم درگیر این شعر تلخ شد...بهرحال اگر بد شده ببخشید خیلی یهویی بود!
__________________________________________________________

به گمانم صبح بود...
باد آرام تکانش میداد
کرسیِ کهنه ولی پر ز امید
مرگ را ..باد ...
نشانش میداد
خِس خِسِ سردیِ آهی خسته...
آزارش میداد
کم کَمَک نور نجاتش میداد
نفسِ خسته جلوتر آمد
سایه اش ، نقش و نگارش میداد
چوبیو کهنه ولی پر ز امید
باد..تاب تابش میداد
مرد رویش ایستاد
مرگ هر لحظه ندایش میداد...
اعتراف آخر.هیــســــ....سکوت..
سردی روح هوا سوز و گدازش میداد
رو سیاه ...دلی از جنس سپید
کوته و کهنه ولی پر ز امید
لحظه ای محو نواهای محیط
ضربه ای...سخت...
تعنه ای پُرتر و کوبنده تر از بانگ تبر
دم به دم مرگ پیامش میداد
آخرین زوزه ی باد ، در رخ بید
میرود نور ز دل ها و امید
خوب در یادم نیست...
به گمانم صبح بود...

__ معصومه.س.س __
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,820
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : شاعرانه های کاربران

همین الان تموم شد
داغِ داغ
ویرایشم نشده
نظر بدبد :D



تا تو رفتی از برم چون ابر سرگردان شدم
رفتم از دریا و در تنهاییم باران شدم

سوی مردم آمدم تا از جنونم کم شود
بین این دیوانه ها چون زیره در کرمان شدم

دلخوشی های مدامم ریشه اش مهر تو بود
بعد مهرت من درخت بی بر آبان شدم

ساده از عشقم گذشتی جرم من این بود و بس!
بعد تو زندانی و زندان و زندانبان شدم

گفته بودم با نگاهی از تو میلرزد دلم
خانه بر روی گسل کردم بنا ویران شدم

تا تو بودی "اعوذ بالله" از نگاهم میچکید
از عذاب رفتنت هم کاسه شیطان شدم

بعد تو روز و شب و روز و شب و روز و شب و...
بعد تو چون دور باطل دور یک میدان شدم

هفت خان عشق را گفتم به پایان میبرم
باز اسیر خواب جهلم در نخستین خان شدم

هستی من تازه فهمیدم دلت از سنگ بود
اینچنین من "شهریار شهر سنگستان" شدم
 

tezar

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
633
امتیاز
5,345
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6 سابق
شهر
تهران
دانشگاه
امـیـرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی بـرق
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از کهــربا :
خب راستش من خیلی بلد نیستم درباره نیمایی و سپید حرف بزنم ولی احساسمو میگم دیگه از شعر...
اول اینکه از محتواش خوشم اومد...
فضاهایی هم که برای القای مضمون ایجاد کردی خیلی متناسب بود و باز پسندیدم...
راجع به " خس خس سردی آهی خسته" بگم که به دلم ننشست... یه جوریه...
طرح پیشنهادی من برای آخرش اینطوریه:
لحظه ای محو نواهای محیط
دم به دم مرگ پیامش میداد
آخرین زوزه ی باد ، در رخ بید
میرود نور ز دل ها و امید
ضربه ای...سخت...
خوب در یادم نیست...
به گمانم صبح بود...

اما در کل الان که بیشتر نگاه می کنم میبینم واقعن خیلی پخته بود شعرت... خیلی از لحاظ مفهوم کامل بود...
تعابیری مثل "کرسی کهنه ولی پر ز امید"، "کم کَمَک نور نجاتش میداد"، "سایه اش ، نقش و نگارش میداد"، "به گمانم صبح بود..." تعابیری حرفه ای هستن که سطح شعرتو خیلی بالا بردن...
امیدوارم بازم ذهنت یهویی درگیر بشه و از این شعرا، هرچند تلخ، بگی... :)

×شعر امیرم بعدن :-" خب یه نگا به ساعت بنداز (:|
مرسی ک روش فکر کردی...
اون " خس خس سردی آهی خسته" رو بهم چند نفر گفتن ولی خودم خیلی دوسش دارم.شاید مفهومی ک به من میرسونه برام جذابیتش رو بیشتر میکنه!
طرح پیشنهادی شما برای آخرش هم تایید شد خیلی خوب تر شد بنظرم ینی انسجامشو بیشتر کرد .. ممنون :D
دلم میخاد ولی زیاد نمیرم تو فاز شعر...بهرحال ممنون :) ;;)
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,820
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : شاعرانه های کاربران

این بیتی که گفتی اول فقط مصرع دوم بوده!
بعد مصرع اولشو گفتم! گفتم با فعلی مث لرزیدن ربطشون بدم! ارتباط به این شکل قرار نبود داشته باشن ولی الان میبینم درست میگی
البته میشه گفت نگاها لرزه های کوچیک بوده و رفتن ویرانی بزرگ و این خرفا ولی موقع سرودن همچین ایده ای نداشتم

در مورد "اعوذ بالله" هم خیلی سعی کردم درستش کنم نشد!!!
باید به شکل گفتاری که میگیم اوذ بالله خونده بشه! رو "عین" خیلی تاکید نداره(auz)! (که البته مشخصاً اشتباهه!)

خودم بیشتر از اینا درگیر کلماتشم!
خیلی درگیرم
حس میکنم معنی رو انتقال میدن
1 جاهایی رابطه هم دارن, مراعات دارن و ... ولی هماهنگ نیستن!
کلمه ها سنخیت ندارن با همدیگه
نمیدونم چجوری توضیح بدم ولی نمیچسبه بهم
نظری نداری در این مورد؟

*شکلکا هم به دلیل نامعلومی برای من غیر فعاله! پست دادن بدون شکلک خیلی سخته!!!
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,820
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : شاعرانه های کاربران

آره
با مقیاس بزرگتر ولی
به نظرم اینا که گفتی که کاملاً ایراده
ولی یه شعر حتی میتونه ایراد نداشته باشه ولی کلماتش انسجامم نداشته باشن!
مثلاً تو حافظ و بین معاسرا تو ابتهاج اینو ریاد میبینم
انگار نمیشه هیچ کلمه ای رو حذف کرد و حتی مترادفشو جاش گذاشت! شعر به هم میریزه یه جوری
حالا یه نفرم شاید به هم نمیریزه و عوض بشه هم ایرادی نداره
بعد میرسم به این مرحله که ایراد نداره ولی انسجامم نداره
بعد میپرسن این انسجام چیه و نمیتونم توضیحش بدم! ولی حسش میکنم کاملاً!
تو شعر خودم این در حد صفره :D
 

sa128sr

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
91
امتیاز
879
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی کاشان
شهر
کاشان
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
دانشگاه زنجان
رشته دانشگاه
شیمی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

از زمانیکه بدیدم آن دو چشم...خواب خوش از چشم و از پلکم جداست
درد و غم دارم، زبونم نازنین...درد جانسوزم غمی بی انتهاست
گفته ای دارم ز عالِم های مرز..."خنده بر هر درد بی درمان دواست"
درد بی درمان من دوری توست...پس بر این دردم دگر خنده خطاست
من به آن چشمان تو جادو شدم...یاد و کارم، فکر و ذکرم از شماست
با دو چشمت از خودم بیخود شدم...مست گشتم، روح و جانم در هواست
آن دو چشم مست تو ای ماه من...از حساب کل آدم ها سواست
من همه فکر و امورم یاد یار...ناز من بر عاشقش بی اعتناست
ای فدای آن خم ابروی تو...این همه بی اعتنایی نارواست
خنده هایت عاشقت را میکشد...مستی چشمت ز عمر من بکاست
یاد گیسوی کمندت دلپذیر...آن خم زلف عزیزت دلرباست
ای که مستم کرده، هوشم برده ای...این نشان از چشم و از زلف رهاست
یک دمی بر عاشقت کن یک نظر...این همه فریاد قلب بی صداست
دیگرم دریاب ای شیرین من...مرگ این فرهاد را چشمت شفاست


مال دو هفته پیشه این
مشعوف میشم نظر دوستان رو راجع بهش بدونم :)
 

METEOR

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
6
نام مرکز سمپاد
مجتمع آموزشی شهید قدوسی
دانشگاه
دانشگاه صنعتی امیرکبیر
رشته دانشگاه
مکانیک و هوافضا
پاسخ : شاعرانه های کاربران

شعر نو: زندگی
زندگی را بنویسید یکبار
زندگی را تنها ، بنویسید روی صفحه ای از کاغذ
زندگی را بنویسید وسط
و به دورش خطی
زندگی را بکشید اصلا ؛ همانطور تنها
آبی و سبز و سفیدش بکنید
هچو دریا عمیقش بکشید
همچو ساحل وسیعش بکنید
بکشیدش آنرا همچو یک کیهان
که بفهمید ندارد پایان
زندگی را ننویسید چون واژه
بکشیدش چون عشق
زندگی با روح است
واژه ی خالی نیست
بکشیدش آن را ؛ اما
بکشیدش طوری ، که خودش هم بفهمد
که بدون رخ آن نرگس مستانه ی عشق
همچو یک کاغذ تنها
هیچ ندارد که نشانت بدهد.
 
ارسال‌ها
343
امتیاز
1,437
نام مرکز سمپاد
نسل طلایی علامه حلی 2
شهر
تهران / شهر ری
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
QUT
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : شاعرانه های کاربران

این شعرو همینجوری گفتم... همینجوری هم نوشتم دیگه....

کنکوری وقت شعر گفتن نداره :-خخخ :D


ای تو که چشم مرا دور دیده ای در خیال و خلوتت به رّیش ما خندیده ای

خــنــده ی ســوداگران را عـاقبت روز سرما، سهمشان خاکِ سیاه است، دیده ای؟

تا بهارت هست و در دود دمی، زنهار که پس از آن همی در خون خود غلتیده ای

دسـت خـود از کاسه ی مـا کن جـدا که مبارک دست خود در پوست گردو دیده ای

ما به رسم "فِر پلی" اخطار آخر داده ایم گوش ندی جونه خودم روز خوشو خواب دیده ای


فر پلی= بازی جوان مردانه (fairplay)
"فر پلی" ی جورایی تخلصه شاعر هم هست :-"
 

ATE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
456
امتیاز
13,491
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : شاعرانه های کاربران

رفتـــی وُ از درخـــت مـــن گنــجـشـــک میـپــــرد در مـــن پـلـنـــگی نـاتــــوان انـــدوه میـچــــرد

مردن پس از شعری که خواندی کار سختی بود در تــارهـای نبـــض مـــن صــوت تــو میـــدود

قفـــل انـد قنـدان هـا پـس از لبـخنــد تــو یعنـی هـر چـــای خانــه بعـــدِ تــو تـعطیــل میـشــود

فانــوس شـب بـودی وُ رفتـی، راه مَـه گـم شـد صبحــی دگـــر بــر آســمانـم ســر نمیــزنــــد

بـی تــو تمام گیسـوانِ شــهر بـی شانــه اسـت یعنــی تمامِ شــهرِ مــن «اِنســانَ فـي کَبَـد»
 

mj chemist

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
451
امتیاز
717
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از عاطفهــ مهـدویـــــ :
رفتـــی وُ از درخـــت مـــن گنــجـشـــک میـپــــرد در مـــن پـلـنـــگی نـاتــــوان انـــدوه میـچــــرد

مردن پس از شعری که خواندی کار سختی بود در تــارهـای نبـــض مـــن صــوت تــو میـــدود

قفـــل انـد قنـدان هـا پـس از لبـخنــد تــو یعنـی هـر چـــای خانــه بعـــدِ تــو تـعطیــل میـشــود

فانــوس شـب بـودی وُ رفتـی، راه مَـه گـم شـد صبحــی دگـــر بــر آســمانـم ســر نمیــزنــــد

بـی تــو تمام گیسـوانِ شــهر بـی شانــه اسـت یعنــی تمامِ شــهرِ مــن «اِنســانَ فـي کَبَـد»
وزن رو که بیخیال شده بودید هیچی فقطیه چیز برام جالبه:
به نقل از عاطفهــ مهـدویـــــ :
رفتـــی وُ از درخـــت مـــن گنــجـشـــک میـپــــرد در مـــن پـلـنـــگی نـاتــــوان انـــدوه میـچــــرد
از کی تا حالا پلنگ میچره B-)
نگو که حس آمیزی و ایناس که هیچ ربظی نداره
جزو اختیارات شاعری هم نیس
 

جوجه سمپادی

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
463
امتیاز
1,572
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اصفهان
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
دندان پزشکی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از عاطفهــ مهـدویـــــ :
رفتـــی وُ از درخـــت مـــن گنــجـشـــک میـپــــرد در مـــن پـلـنـــگی نـاتــــوان انـــدوه میـچــــرد

مردن پس از شعری که خواندی کار سختی بود در تــارهـای نبـــض مـــن صــوت تــو میـــدود

قفـــل انـد قنـدان هـا پـس از لبـخنــد تــو یعنـی هـر چـــای خانــه بعـــدِ تــو تـعطیــل میـشــود

فانــوس شـب بـودی وُ رفتـی، راه مَـه گـم شـد صبحــی دگـــر بــر آســمانـم ســر نمیــزنــــد

بـی تــو تمام گیسـوانِ شــهر بـی شانــه اسـت یعنــی تمامِ شــهرِ مــن «اِنســانَ فـي کَبَـد»
خیال پردازی وحس آمیزیت توبعضی بیتاخیلی خوب بود
افرین
اما
وخداوندوزن راآفریدوارتباط معنایی بین بیت هارو :-"
 
  • لایک
امتیازات: ATE

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از عاطفهــ مهـدویـــــ :
رفتـــی وُ از درخـــت مـــن گنــجـشـــک میـپــــرد در مـــن پـلـنـــگی نـاتــــوان انـــدوه میـچــــرد

مردن پس از شعری که خواندی کار سختی بود در تــارهـای نبـــض مـــن صــوت تــو میـــدود

قفـــل انـد قنـدان هـا پـس از لبـخنــد تــو یعنـی هـر چـــای خانــه بعـــدِ تــو تـعطیــل میـشــود

فانــوس شـب بـودی وُ رفتـی، راه مَـه گـم شـد صبحــی دگـــر بــر آســمانـم ســر نمیــزنــــد

بـی تــو تمام گیسـوانِ شــهر بـی شانــه اسـت یعنــی تمامِ شــهرِ مــن «اِنســانَ فـي کَبَـد»

اون چریدن خیلی تو ذوق میزد. و وزن رو هم که دوستان گفتن.ولی مفاهیمی که به کار بردی دوس داشتنی بودن.بیت دوم رو دوس داشتم.
 

ATE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
456
امتیاز
13,491
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از mj chemist :
فقط یه چیز برام جالبه:از کی تا حالا پلنگ میچره B-)
نگو که حس آمیزی و ایناس که هیچ ربظی نداره
جزو اختیارات شاعری هم نیس


به نقل از sahere :
اون چریدن خیلی تو ذوق میزد.

کلمه "میدرد" میتونست به جاش باشه که اتفاقا قافیه هم بود ولی خب از قصد چریدن رو انتخاب کردم! موضوع اینجاس که پلنگی که از عشق ناتوان میشه دیگه توانایی دریدن نداره و منظور کلی این بود که اگه معشوق یک عاشق اونو ترک کنه حتی یک پلنگ رو میتونه با عظمتش از پا بندازه! ولی من فک میکنم جزو اختیارات شاعری باشه, ادما واسه موضوع های مختلف نگاه های مختلف دارن. گاهی میشه قوانین طبیعی رو شکست (;
 

ATE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
456
امتیاز
13,491
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از جوجه سمپادی :
خیال پردازی وحس آمیزیت توبعضی بیتاخیلی خوب بود
افرین
اما
وخداوندوزن راآفریدوارتباط معنایی بین بیت هارو :-"

ارتباط معناییش "توصیف دنیای بعد از تو" بود :-" :D
 

mj chemist

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
451
امتیاز
717
پاسخ : شاعرانه های کاربران

به نقل از عاطفهــ مهـدویـــــ :
کلمه "میدرد" میتونست به جاش باشه که اتفاقا قافیه هم بود ولی خب از قصد چریدن رو انتخاب کردم! موضوع اینجاس که پلنگی که از عشق ناتوان میشه دیگه توانایی دریدن نداره و منظور کلی این بود که اگه معشوق یک عاشق اونو ترک کنه حتی یک پلنگ رو میتونه با عظمتش از پا بندازه! ولی من فک میکنم جزو اختیارات شاعری باشه, ادما واسه موضوع های مختلف نگاه های مختلف دارن. گاهی میشه قوانین طبیعی رو شکست (;
ث
این چیزی که شما گفتی فقط قایم کردن قضیه بود و رفع توجه
بعدم شعر رو بالاخره باید از رو خودش فهمید واین معنایی که شما براش در نظر گرفتی‌هیچ ربطی نداشت
 
بالا