Zetsubou Shinji
Evangelion Fan
- ارسالها
- 792
- امتیاز
- 4,709
- نام مرکز سمپاد
- شهید دستغیب
- شهر
- شیراز
- سال فارغ التحصیلی
- 1000
مشکل نیست، کاملا طبیعی و البته ناگذیره. چرا که ما "انسانیم" و چیزیو میفهمیم و بهش اعتقاد پیدا میکنیم، یا براساسش عمل میکنیم، که بتونیم به عنوان یک "انسان"، اونهارو فهم و تایید کنیم.مشکل ما انسان ها اینه که می خوایم همه چیزو با قوانین محدود انسانی که داریم توجیه کنیم.
از اونجایی که همواره فرض اولیه بر نبود یک چیزه و کسی که ادعایی رو مطرح میکنه، باید اون رو ثابت کنه، و از اونجایی که معنقدید خدا هرگز ثابت نخواهد شد، پس باور به اون کاملا ناموجهه.اصلا هیچ کس با هیچ روشی نمی تونه وجود خدا رو اثبات کنه
برای هرچیز، میشه دو فرض کلی داشت:یه سوال:اگه شما ها میگین که همه پدیده ها بر اساس قوانین طبیعی و هیچ چیزی حتی پیدایش هستی به وجود خدا نیازی نداره پس مفاهیم پایه ای مثل گذر زمان گنجایش و بعد چه طوری ایجاد شدن هیچ کسی نمی تونه اثبات کنه که چرا تو دنیای ما گذر زمان مفهوم داره یا اصلا چرا گنجایش وجود داره (تصو دنیایی عاری از مفهوم زمان و یا گنجایش و حتی تصور ابعاد دیگر برای انسان غیر ممکن)
1- چیزی پایه ست و بخودی خود وجود داره و بعدا چیزهای دیگه ازش به وجود میان. خداباوران این رو درباره خدا میگن. اما افلاطون باوری، این دید رو به همه مفاهیم انتزاعی تعمیم میده و اون هارو موجوداتی بقول معروف، قائم به ذات، و دارای هویت مستقل و واقعی میدونه. این دیدگاه هنوزم توی فلسفه ریاضیات طرفدارانی داره و میشه به چیزهای انتزاعی تر دیگه هم تعمیمش داد.
2- چیزی که از چیز دیگه ای به وجود اومده و قائم به ذات نیست(همین دیدگاه بازم دو بخش میشه):
A- این دسته از چیزها، وجود واقعی دارن، اما قائم به ذات نیستن بلکه مخلوق یا معلول هستن. مثلا برای پدید اومدن آتش، اکسیژن لازمه. گویا شماهم همین دیدگاه رو دارید و زمان و...رو آفریده خدا میدونید.
b- این چیزها، حتی وجود واقعی هم ندارن بلکه انتزاعی ذهنی از چیزهای دیگه هستن.
طبق این دیدگاه، مثلا در جهان خارج، چیزی به نام "دایره" بطور عام نداریم، بلکه "دایره"، یک "مفهوم"هست که اون رو از چیزهای مختلف جهان خارج، مثلا چیزهای گردی نظیر سنگ و ماه و...، به عنوان یک ویژگی کلی، در ذهن خودمون "انتزاع" کردیم. یعنی دیدیم همه این اجسام گرد، یه شباهت خاصی باهم دارن، و از روی این شباهت و از بین بردن نقاط تفاوتشون، به مفهوم "دایره" رسیدیم. به همین ترتیب، میشه این دیدگاه رو برای خیلی مفاهیم دیگه مثل زمان و حجم و اخلاق و...هم به کار برد و به این نتیجه برسیم که اینها نه موجوداتی بخودی خود واقعی، بلکه انتزاعاتی ذهنین. بر این اساس، صحبت از "چگونگی ایجاد شدن دایره"(بجای دایره، مفاهیم مورد نظرتون رو جایگزین کنید) بی معنیه، چرا که دایره رو یک موجودیت خاص و جداگانه(مثل سنگ) در نظر گرفتید، در حالی که چنین نیست و این صرفا ویژگی ایه که ما انسانها، اون رو از اجسام واقعی در ذهن خودمون انتزاع کردیم و سپس این مفهوم رو به تدریج در حوزه هایی مثل ریاضیات و...گسترش دادیم و کاربردی کردیم.
البته بحث چیستی زمان و بعد، همچنان از بحث های زنده دنیای فیزیک نظری فلسفه ست که همچنان نتیجه واحدی نداره. از لی اسمولین که زمان رو یک عنصر بنیادی و حذف ناشدنی میدونه، تا کارلو روولی که معتقده زمان یک چیز فرعی و مشتق شده از حقیقتی بنیادی تره(مثل "دما" که واقعی نیست، بلکه همون میانگین انرژی جنبشی مولکولهای گازه اما در مقیاس بزرگ برای راحتی محاسبات، از مفهوم دما استفاده میکنیم) و سایر نظریات دیگه که در صورت علاقه بیشتر میتونید دربارشون مطالعه کنید. فقط خواستم بطور خلاصه، سایر نظریاتی غیر از خدا، که میشه درباره منشاء و چیستی مفاهیمی که گفتید ارائه کرد رو گفته باشم.
در آخر، تنها فرق "طبیعت گرایی"(متشکل از فیزیکالیسم و ماتریالیسم و...) با "خداباوری"، اینه که درباره آفرینش، یک گام کمتر برمیداره و عنصر اصلی رو خودِ جهان(های) مادی یا قوانین حاکم بر اونها میدونه. همونطور که خداباور، خدارو اصل قرار میده، و البته میشه چرخه علت و معلول(x رو چی به وجود اورده؟) رو با سوالات مختلف تا بینهایت ادامه داد و به خالقِ خدا، خالقِ خالقِ خدا، خالقِ خالقِ خالقِ خدا و بطور خلاصه، فرمول "n بار «خالق» خدا" که "n=از 1 تا بینهایت" رسید!