اثبات یا نقیض وجود خدا

  • شروع کننده موضوع pico
  • تاریخ شروع

آیا به وجود خدا اعتقاد دارید؟


  • رای‌دهندگان
    743

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,557
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

بله از بدیهیات اولیه عقل نیست ولی جزو بدیهیات ثانویه ست که حد وسط اون خود عمله.
 
ارسال‌ها
3,101
امتیاز
12,184
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
2000
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

شما باید چیزی رو که میگید ثابت کنید .
 

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,557
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

مسلما نمیشه جزو بدیهیات اولیه عقل گرفتش.



قبول دارید که زمان جزو یکی از فطریاته؟
ینی فطری وجود انسانه؟

(و اگر نه چطور اثبات میکنید؟)
 

crazyboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
388
امتیاز
710
نام مرکز سمپاد
InVisaBle HanD
شهر
کاشان
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

من اصلا قبول ندارم زمان وجود خارجی داشته باشه! زمان یک چیز قراردادی هست!
 

August McJoseph

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
733
امتیاز
3,918
نام مرکز سمپاد
هاش II
شهر
مشهد
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

در ابتدا باید بگم من امسال کنکوریم و با رد شد از مرز نیمه ی تابستان برنامه فشرده تر شده و داره فشرده تر میشه، تنها زمانی که میتونم به این تاپیک سر بزنم جمعه ها صبح بین 9 تا 12 هستش، متاسفانه این هفته تمام طول این مدت سایت ارور فروبیدن میداد و برای همین استثناعن امروز دوباره برگشتم.
من هر نظری بود فقط میتونم هفته به هفته پاسخ بودم.

شما که میگی خدا نیست و کلی برهان و منطق و دلیل هم براش داری چرا اینهمه افراد تحصیل کرده و دانشمند وجود خدارو قبول دارند ؟!
ابتداعا که شواهد چی میگن با اینکه اعتقاد افراد چی هست خیلی متفاوته؛ اما باز هم حرفتون غلطه، اتفاقا آمار ها نشون میدن میزان بی خدایی و بی اعتقادی بین دانشمندان رده ی اول جهان خیلی غلظت بیشتری از اکثریت مردم داره (این بخصوص بین فیزیکدانان و زیست شناسا خیلی پررنگ تر میشه)

اطلاعات بهتر و کامل تر در اینجا : http://www.ted.com/talks/richard_dawkins_on_militant_atheism.html
یکی از کنفرانس های TED هستش.

حس نمیکنی ترویج بی خدایی واسه جامعه خطرناک باشه ؟!
اتفاقا در یه دید کلی اصولا دین های متعدد جهان فساد ها و خرابی ها و لطمات زیادی به جهان وارد کردن و سر منشا خیلی از جنگ ها خونریزی ها و فرقه فرقه شدن و غیره بودند، یکی از مباحث اصلی انسانیت و .. هستش همین.
تو نگاه اول البته یه چنین واهمه ی ای بوجود میاد اما از لحاظ آماری کشور ها و جوامع بیخدا خیلی موفق بودن در این زمینه و یه واهمه ی جدید رو که برای کشور های دینی بوجود آوردند این بود که از لحاظ امنیت و میزان پیشرفت ، میزان جرم و جنایت و پارامتر های دیگه وضعیت مطلوب تری داشتند، نمونش فک میکنم سوئد 80% آتئیست داره و یا هلند با حدود 50% بی دین داره(اخیرا فک میکنم قرار بود سرود ملیشون هم تغییر کنه و دوباره طراحی بشه و رویکردش اعتقادات دینی رو از اون بردارن و کاملا ملی میهنی بگیره) که کشور های موفق و جوامع در حال حاضر قابل مشاهده ای هم هستن.
در ضمن شاید خدا دلش خواسته دنیا رو بنا بر احتمالات و اینا بیافرینه, مشکل چیه ؟!
همینقد بگم که شما ته منطق رو سوراخ کردی :د من تا حالا اینقد قانع نشده بودم.
اولن این برای این گفته شده که برهان نظم به هیچ در حال حاضر در جهان برهان پذیرفته ای نیست و از لحاظ علمی شدیدا زیر سواله،
دومن کار هوشمندانه که نشون از تصمیم گیرنده داره که تدبیر داره و فلان و بهمان کاریست که از بین چند گزینه یکی رو انتخاب میکنه و در جهت یه هدف حرکت میکنه، تست همه ی احتمالات میشه کار احمقانه ؛ به قول کریستوفر هیچنز : "اگر این صحت داشت به دو چیز دیگر هم دلالت میکرد ، به این معنی بود که طراح این نقشه یا به طرز غیر قابل باوری تنبل و بی عرضه بوده یا به صورت غیر قابل باوری بی رحم و ظالم و بی اعتنا و دمدمی مزاج بوده است، و این در مورد تمام بحث ها در زمینه ی طراحی و تمام بحث ها در زمینه ی الهامات و مداخلات که تا حالا بوده اند مطرح است." و در جای دیگه میگه: "همه اینها میتوانند جز نقشه باشند، هیچ راهی نیست که یک آتئیست بتواند ثابت کند که اینگونه نیست، ولی یک نقشه هست دیگه، مگه نه؟ با تخریب بزرگ ، براندازی بی رحمانه و نابودی که همیشه در جریان است و همه این اتفاقات که در جریان هستند به اندازه ای است که حتی قابل تصور هم نیست ، فقط به این خاطر که پاپ به مردم بگوید خود ارضایی نکنید!"
و من رو یاد هیولای اسپاگتی پرنده انداخت:
شاید باور کردنش برای برخی دشوار باشد پس بد نیست تا چکیده ای از باورهای پاستاگرایانه مان را بیاورم. ما اسناد و مدارکی داریم که نشان می دهد یک هیولای اسپاگتی پرنده جهان را آفریده است. آری! هیچکدام از ما در لحظه آفرینش در آنجا نبوده ایم تا قضیه را با چشم خود ببینیم ولی کتاب های پرورق بسیاری در دست ما هست که به تفصیل به شرح قدرت های بیشمار او می پردازد. همچنین شاید از شنیدن اینکه شمار ما اندک نیست شگفت زده شوید؛ امروزه در حدود ده میلیون از ما وجود دارند و شمارمان روز به روز در حال افزایش است. البته ما همیشه ترجیح می دادیم که به صورت پنهانی کار کنیم، برای همین هم تا همین اواخر زیاد از ما شنیده نشده بود. برخی ادعا می کنند که باورهای ما با شواهد دانشیک و آزمایش پذیر اثبات نمی گردد. ولی چیزی که این به ظاهر روشنفکران متوجه آن نیستند این است که او جهان را طوری آفریده که به نظر پیرتر بیاید.

برای نمونه وقتی یک دانشمند با زمان سنجی کربن 14، عمر یک شی دست ساخت بشر را تخمین می زند، می بیند که نزدیک به 75 درصد کربن 14 با از دست دادن الکترون به نیتروژن 14 تبدیل شده است. از آنجا که نیمه عمر آن 5730 سال است، عمر شی نامبرده در حدود 10000 سال تخمین زده می شود. ولی چیزی که این دانشمندان به ظاهر اندیشگر درنمی یابند این است که هر بار که اندازه گیری می کنند، هیولای اسپاگتی پرنده در محل انجام آزمایش حاضر است و نتیجه های آزمایش را با رشته های نودلی اش عوض می کند. ما متون دینی بیشماری داریم که به تفصیل به شرح چگونگی و چرایی رخ دادن چنین پدیده ماوراطبیعه ای می پردازد. او نامرئی است و بدون مشکل از ماده می گذرد، پس این کار شدنی است.

و البته این بخش از کتابش :

"and world without number have i noodled; i also created them for mine own purpose . mountains and trees and midgits without measure.."​
sauce 1:33

شما میتونی نبود یا عدم وجود رو درک کنی ؟! خدا همینطوره! نمیتونی ذاتش رو درک کنی! ولی از روی نعمت هایی که داده میشه بهش پی برد :
+پيامبر خدا صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله : درباره آفريدگان انديشه كنيد، اما به آفريدگار نينديشيد؛ زيرا شما نمى‏توانيد به عظمت و قدر او پى ببريد.
قرار نیست وجود خدا رو درک کنیم، قرار در مورد وجود داشتن یا نداشتنش تحقیق کنیم از روی شواهد موجود، این رو قبلا گفته بودم:
"+ ما راجب ذات خدا و چگونگیش بحث نمیکنیم، راجب بودن یا نبودنش از روی آثار (جهان و حقایق علمی) با استفاده از دستگاه فلسفی بحث میکنیم"
بارها این رو تو تاپیک تکرار کردم،
من نعمت نمیبینم که خدا داده میشه، خدا نمیتونه بدون دلیل همه چیز رو تصاحب کنه و بگه نعمت منه قبل از اینکه اثباتی برای این یا حتی وجود خودش آورده باشه، بحث درکل راجب ذات خدا یا سایر چیز ها نیست و در مورد اثبات وجود اون هست.

++ترجیح میدهم طوری زندگی کنم که گویی خدا هست و وقتی مُردم بفهمم نیست، تا اینکه طوری زندگی کنم که انگار خدا نیست و وقتی مُردم بفهمم که هست.
ترجیح میدم بر اساس حقایق و شواهد زندگی کنم، و الا باید به قوری چای راسل هیولای اسپاگتی پرنده و ..... معتقد باشم.
# نظر شخصیتونه.

اثبات من یه اثبات تاریخیه
بیایید با هم یه نگاهی به تاریخ ملت ها کنیم
از زمان ورود انسان به زمین هر کسی به نوعی شخصیتی یا چیزی را می پرستیده ( حالا یا خدا یا چیز دیگه ) و در زمان مشکلات از اون کمک می خواسته
اگه کسی اینو قبول نداره می تونه یه نگاهی به تاریخ کل ممل جهان بکنه ، دین بودا و شنتو . کنفسیوس و هندو و مزدکی و زردشتی و یهودو مسیحیت و اسلام و ... همه و همه به وجود خدا اعتقاد داشته اند .
و این نشان از وجود فطرت پاک انسان به سمت پرستش معبودش است.این اثبات از نظر تاریخی و فطری یه اثبات درست از وجود خدا محسوب می شود . ولی از لحاظ فلسفی و منطقی کاملاٌ اثبات ضعیفی است .
در ادامه اگه دوست داشتید یه اثبات فلسفی هم که واجب الوجود است رو مطرح می کنم. البته فکر کنم در مورد این اثبات هم چیز هایی گفته شده باشه ولی شاید لازم باشه به تفصیل به آن پرداخت
متاسفانه این اثبات نیست ، البته شاید برای بعضی راضی کننده بنظر بیاد، پیشنهاد من اینه که حتما شما فصل 5 از کتاب "پندار خدا" رو مطالعه کنید با عنوان "ریشه های دین" . اون موقع با نظرات دیگر هم آشنا میشید.
کد:
http://seculariran.freetzi.com/dawkins-pendarekhoda-fasle5-1.htm
http://seculariran.freetzi.com/dawkins-pendarekhoda-fasle5-2.htm
http://seculariran.freetzi.com/dawkins-pendarekhoda-fasle5-3.htm
http://seculariran.freetzi.com/dawkins-pendarekhoda-fasle5-4.htm
http://seculariran.freetzi.com/dawkins-pendarekhoda-fasle5-5.htm
http://seculariran.freetzi.com/dawkins-pendarekhoda-fasle5-6.htm
http://seculariran.freetzi.com/dawkins-pendarekhoda-fasle5-7.htm

همچنین اگر وقت کردید این ویدئو رو ببینید؛ Why We Believe in Gods - Andy Thomson - American Atheists 09

lمتاسفانه این مسئله اثبات نیست و وجود اعتقادات همه گیر به هیج وجه نمیتونه اثباتی برای خدا باشه، علاوه بر مطالب علمی بالا در باب اعتقادات مذهبی بقول سام هریس:
ما برای کسانی که باورهای فاقد توجیه عقلانی زیادی دارند نام‌هایی داریم. هنگامی این باورها بسیار شایع باشند، آن افراد را «دین‌دار» می‌خوانیم؛ در غیر این‌صورت معمولن «دیوانه»، «روانی» یا «خیالاتی» خوانده می‌شوند.
...
اگر فکر کنید که خدا توسط ضربات قطرات باران بر پنجره‌ی اتاق خواب‌تان با شما ارتباط مورس برقرار می‌کند، بیمار روانی محسوب می‌شوید. و به این ترتیب، گر چه مردمان دین‌دار معمولن دیوانه نیستند، اما باور‌های اصلی‌شان مطلقن دیوانه‌وار است.

علاوه بر اون هم اکنون تعداد 1 میلیارد نفر بی خدا و بی اعتقاد رسمی وجود داره (تو این آمارگیری مثلا کل مسلمانان شناسنامه ای مسلمان محسوب میشه)، یعنی در برابر هر سه مسلمان در جهان یه بی خدا و بی دین وجود داره که قابل تامله.

در مورد برهان علیت و بحث واجب الوجود هم در این تاپیک بحث شده و من گفتم چه اشکالاتی داره و چرا نمیتونیم برهان اثبات خدا در نظر بگیریمش، خواهشی که دارم قبل از اینکه دوباره بخواید مطرحش کنید بحث های تاپیک رو کامل بخونید چون علاوه بر این راجب خیلی چیزا حرف زدیم، بحث های تاپیک هم قرار نیست خیلی سریع پیش برن و نگران هیچی نباشید ، علاوه بر اون یه کتاب رد برهان ها ی کوچیک هم لینک دادم اون رو هم ببینید و همینطور اگر وقت کردید این ویدئو رو:
کد:
http://www.youtube.com/watch?v=cskjaDfUPuM&feature=youtu.be

اینجا اکثر چیزایی که گفته میشه در راستای اثبات عدم وجود خداست , اگر میخواید در راستای تاپیک رفت باید اثبات برای وجود خدا اورد ...
خیر در راستای اثبات عدم وجود خدا نیست، ما در سدد (اگه درست نوشته باشم) بررسی و نقد اثبات ها ی وجود خدا هستیم، خب شما ممکنه نقد اثبات وجود خدارو یجوری با ردش یکی بدونید که البته اینطور نیست بطور کلی، اما باید توجه کرد که نمیشه تاپیک بزنیم و نقد و بررسی نداشته باشیم چون اثبات باید بتونه از نقد و بررسی سربلند بیرون بیاد و الا اثبات نیست، اینکه اثبات برای وجود خدا بیاری که "امروز هوا خوب است =» خدا وجود دارد." که نمیشه، تو این تاپیک نقد بررسی و رد و پذیرش و غیره صورت میگیره و یجورایی آره به رد هم مرتبط هست اما کاملا منطبق با هم نیستند.

اجازه بدید پست متین چون موضوع و ساختار مجزایی داره در پست مجزایی بررسی کنم.
پ.ن: الان شروع میکنم به نوشتن، اگه از چهار بیشتر طول کشید نوشتنش سیوش میکنم بقیش فردا.
 

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,557
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

به نقل از matin320 :
در این باب چهل بحش تنظیم کردم که طی این 40 گام بتونیم خدا رو به صورت منطقی اثبات کنیم.

گام اول: ضرورت شناخت خدا که در پست پیش مطرح کردیم
گام دوم: روش های تحقیق درباره خدا بر اساس علم جهانی منطق

شرح گام دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم


در پست گذشته درباره بحث درمورد مسایل اعتقادی و ضرورت تحقیق درباره این مسایل مقدماتی رو عرض کردیم.
مسیله دومی که باید درباره اش بحث کنیم اینه که اگر کسی خواست در مقام تحقیق درباره مسایل اعتقادی برآید و اعتقادات حق را از باطل بشناسد باید از چه روش و چه متدی استفاده کند؟
این سوال به خصوص اهمیتش وقتی روشن میشه که می بینیم کسانی از روی ساده اندیشه فکر میکنند که تمام مسایل اعتقادی را می توان بر اساس کتاب و سنت اثبات کرد و می دانیم که از قدیم بعضی از کتاب هاییی که درباره اعتقادات نوشته شده،از جمله کتاب هایی مانند کتاب اعتقادات حضرت صدوق (رضوان الله علیه) مسایل را بر اساس کتاب و سنت و به خصوص بر اساس روایات حل کرده.
برای هر عقیده ای استناد میفرماید به روایتی که از معصوم(ع) نقل شده است.
این شیوه بحثی که در برخی از کتاب های اعتقادات دیده میشه ممکن است سوالی را به ذهن بعضی ها بیاندازد که چرا علمای کلام و همه کسانی که درباره عقاید بحث کردند از چنین شیوه ای استفاده نکردند.و مخصوصا در باب توحید و خدا شناسی از استدلال های پیچیده ای استفاده کردند که آموختنش و تعلیم دادنش کار مشکلی ست.چه خوب است که مسایل اعتقادی را ما بر اساس آیات و روایات بیان بکنیم و از این راه اثبات کنیم.چه لزومی داره از روش های دیگری که از غیر مسلمین اخذ شده وارد این مسایل بشم.
برای توضیح این مطلب و این سوال که درباره اعتقادات از چه شیوه ای باید استفاده کرد و چه متودی از تحقیق را باید به کار گرفت باید اشاره ای به متود های علوم و روش های تحقیق در علوم بکنیم.
می دانیم که امروزه علمی به نام متودولوژی بوجود آمده درباره روش های تحقیق در مسایل مختلف بحث می کنه.که مسایل هر علمی را باید به چه صورتی اثبات کرد البته منظور ما از بحث در متود علوم در این جا این نیست که تمامی مباحث متودولوژی را مطرح کنید.خواستم اشاره ای بکنم که همه علوم(علومی که قابل بحث و استدلال هستند)به لحاظ شیوه تحقیق به سه دسته کلی تقسیم میشوند:
1- دسته علومی که مباحثی را پیرامون موضوعات محسوس مطرح میکنند و در مورد اون ها میشه تجربه حسی انجام داد(مثل مسایل پزشکی، فیزیک، زیست شناسی و امثال این ها) به این گونه مسایل، مسایل تجربی میگن.ینی این که باید از طریق اندام های حسی و گه گاه لوازم و ابزارآلات حسی مورد آزمایش و آزمون قرار بگیرند.
2-دسته دیگر علومی که مباحث اون در تیررس مسائل حسی قرار نمی گیره،این گونه علوم را با تجربه نه میشود اثبات کرد و نه میشود نقد کرد، برای تحقیق درباره این مباحث باید متود دیگری را اتخاذ کرد مثل مسایل فلسفه و ریاضیات.موضوعات این علوم موضوعات محسوسی نیست بلکه موضوعاتی عقلی ست که با مفاهیم انتزاعی و به اصطلاح خودمون با معقولات ثانویه شناخته میشه.مسایل ریاضی و فلسفه جزو دسته ای هستند که صرفا باید از راه تعقلی مورد بحث و نقد قرار بگیرند.(البته در مقدمات استدلال عقلی ممکن است از حس و تجربه کمک گرفت)این ها رو باید با روش قیاسی و تعقلی و با براهین عقلی اثبات کرد.
3-دسته دیگر مربوط به حوادث جزئی یا جریانات گذشته و یا چیز هایی که باید بر اساس مدارک نقلی اثبات بشه:
مثلا بحث از وقایع تاریخی برای مثال تولد پیغمبر اسلام در چه زمانی و در چه مکانی اتفاق افتاد.این موضوعی نیست که بشه با عقل اثبات کرد، عقل راهی به این مسیله نداره.عقل سر و کارش با یک سری مباحث کلی ست.
برای ما که بعد از این جریان واقع شدیم اثباتش نه از راه عقل ممکنه و نه از راه حس و تجربه.
تنها راهش نقل است، ینی باید بریم دنبال مدارک تاریخی و از راه نقل آن را اثبات بکنیم و همین طور درباره دیگر مسایل تاریخی.
یا مسائلی که مربوط به بیوگرافی اشخاص است، مثل علم رجال خودمون.
پس به طور کلی مسایلی که در علوم مختلف استدلال میشه، این ها به سه شیوه کلی قابل بررسی ست. شیوه عقلی، شیوه تجربی و شیوه نقلی.
هر یک از این روش ها بخش های جزیی تری هم داره که در متودولوژی بیان شده ولی ما در مقام بررسی اون ها نیستیم از جمله بعضی از مطالب نقلی که نقل اونها مستند میشود به یک مرجع معتبر و مخبر صادق. که به اصطلاح علمی بهش اسریته میگن که میگن(منبع معتبر و قابل اعتماد) که اگر معلوم بشه فلان مطلبی از فلان شخصی ثابت شده، همین کافی است که اعتبار اون ثابت بشه.
این هم یک شیوه نقلی و تاریخی است ولی با سایر مسایل تاریخی فرق داره.مثل علم فقه.احکام که در فقه اثبات میشه به استناد کلام معصوم اثبات میشه که اگر ما مسامعتا و مواجهتا از معصوم حکمی را میشنیدیم دیگه احتیاط به تحقیق نداشت.چون از اون زمان دور افتادیم نیاز به این شیوه هاست و بدین گونه مطلب بر ما ثابته و اگر بحثی باشه بر دلالتش مترتب میشه که منظور معصوم از این فرمایش چی بوده.فلذا علم فقه هم در زمره علوم تاریخی قرار میگیره. که باید با شیوه علوم نقلی بررسی میشه.ینی اول باید اسنادش بررسی بشه بعد درباره دلالتش بحث بشه تا نتیجه بدست بیاد.این یکی از شیوه های خاصی است که در بعضی از علوم نقلی به کار برده میشه.به هر حال مسایل علوم به طور کلی از این سه دسته خارج نیست.
البته ما یه دسته معارفی داریم که شخصی، که اون ها رو نمی خوام از طریق استدلال اثبات کنیم.
برای یک شخص خاصی ممکنه یک معرفتی حاصل بشه که از هیچ کدوم از این راه ها نباشه.مثل معرفتی که حضرت پیامبر (ص) و سایر انبیاء (سلام الله علیهم الاجمعین) از راه وحی برایشون حاصل میشد.این یک مسیله شخصی ست،، جزو مسایل علمی نیست.
یا در درجات نازل تری الهام هایی که بر اولیاء خدا میشده.مسیله های شخصی که بر خودشون ایجاد میشده.یه مسیله علمی نبوده که می خواستن از یک راهی بحث بکنند و استدلال بکنند و فقط بر خود اون شخص (عارف) معتبر خواهد بود و دیگران راهی به عین اون مطلب ندارند.وحیی که بر پیغمبر الهام میشه رو هیچکس نمی تونه اون رو عینا واجد بشه یا مقامی مثل پیغمبر یا قریب به پیغمبر داشته باشه که به او هم الهام بشه یا مرتبه ای از اون هم برایشون الهام بشه.
یا اشراق ها و شهود ها و مکاشفاتی که برای عرفا حاصل میشه که کدومشون درسته و کدومشون غلط (و بحث های زیادی داره).
بحث ما در مسایل علمی ست.یعنی چیز هایی که قابل بحث و استدلال به یک شیوه ای ست.
خب حالا ببینیم مسایل اعتقادی از زمره کدام مسایل هست و باید از کدام شیوه اثبات بشه؟
بدون شک یک سلسله از مباحث اعتقادی وجود دارد که نه با شیوه تجربی قابل اثبات هست و نه با شیوه تعقلی بلکه صرفا باید از راه نقل اثبات بشود(مسایل مربوط به امامت خاصه(تعداد ائمه، اسامی ائمه و...))
ولی برخی از مسایل کلامی باید تنها و تنها از شیوه تعقلی مورد بررسی قرار بگیره.مثل اصل مسئله وجود خدا.
مکنه سوال بشه که مسائل خدا شناسی به صورت های مختلفی مطرح شده، حکما در کتاب های فلسفشون مباحث خدا شناسی رو مطرح کردند و متکلمین مباحث خدا شناسی رو در کتاب های کلامیشون به شیوه دیگری.
آیا شیوه کلامی در اثبات خدا شناسی بهتر است یا شیوه فلسفی؟
جواب این است که اگر استدلال صحیحی درباره خدا باشد که هست خواه در کتاب فلسفه نوشته شود و خواه در کتاب کلام ، شیوه ای تعقلی و فلسفی خواهد داشت.
همون طور که می دونید برهان عقلی بر مسئله ای اقامه کردن، اسمش فلسفه است.
این مسئله در هرجا مطرح بشود و هر جا اثبات بشود طبق شیوه ای فلسفی و با نگاهی فلسفی مطرح شده است.حتی اگر پیامبری استدلالی از خدا شناسی رو ذکر کرده باشد، این میشود اثبات فلسفی.حتی اگر در کتاب حدیث ذکر شده باشد.اگر استدلالی تام بر اساس مقدمات دبیری عقلی انجام شده باشد این میشود استدلال عقلی.حتی اگر در قرآن مسیله ای با این شیوه مطرح بشه.
پس هر چیز که از خدا و پیغمبر نقل میشود را نمیشه به بهانه این که امری نقلی ست رد کرد چرا که خدا و پیغمبر در این مورد استدلال میکند.نمی گوید که چون من خدا یا پیغمبر هستم بپذیر.دارد استدلال میکند.

وصل الله علی محمد و آله طاهرین

(با پوزش فراوان به خاطر غلط های تایپی)
قرار بود نوید جان روی این پست بحث کنند تا راه واسه ادامه پست ها باز بشه.ولی انگار زیاد مایل نیستند.
اگر کس دیگه ای هست که روش مشکلی داره ابراز کنه وگرنه بریم واسه بخش بعدی
 

August McJoseph

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
733
امتیاز
3,918
نام مرکز سمپاد
هاش II
شهر
مشهد
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

به نقل از matin320 :
قرار بود نوید جان روی این پست بحث کنند تا راه واسه ادامه پست ها باز بشه.ولی انگار زیاد مایل نیستند.
اگر کس دیگه ای هست که روش مشکلی داره ابراز کنه وگرنه بریم واسه بخش بعدی
بجای دنبال تخریب بودن اندکی دقت لازم است:
به نقل از August McJoseph :
در ابتدا باید بگم من امسال کنکوریم و با رد شد از مرز نیمه ی تابستان برنامه فشرده تر شده و داره فشرده تر میشه، تنها زمانی که میتونم به این تاپیک سر بزنم جمعه ها صبح بین 9 تا 12 هستش، متاسفانه این هفته تمام طول این مدت سایت ارور فروبیدن میداد و برای همین استثناعن امروز دوباره برگشتم.
من هر نظری بود فقط میتونم هفته به هفته پاسخ بودم.
.
اجازه بدید پست متین چون موضوع و ساختار مجزایی داره در پست مجزایی بررسی کنم.
پ.ن: الان شروع میکنم به نوشتن، اگه از چهار بیشتر طول کشید نوشتنش سیوش میکنم بقیش فردا.

همینطور پیغام خصوصی که ارسال شده:
به نقل از August McJoseph :
جمعه من از 9 تا 3 بعالظهر پای سیستم بودم،
تمام روز سایت ارور فروبیدن 404 میداد، بخاظر همین هم که دیدی امروز مطهری اعلام کرد پخ هارو پاک کنید فشار روی سرور کاهش پیدا کنه، دیروز تو تایم نتم رفتم فیس بوک.
امروز هم وقت گذاشتم اومدم تاپیک (فقط چون دیروز نشده بود بیام) یسری پست هارو جواب دادم، پستت طولانی بود خواستم در پست مجزا باشه، زیر پستممم نوشتم، ساعت از 4 رد شد، توی پیش نویس ها ذخیره کردم که فردا یا در اسرع وقت کاملش کنم و جواب اون پست رو هم بدم. فقط بحث رو باز زیاد نکنید من نمیرسم اونقد که همرو جواب بدم.
 

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,557
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

ببخشید اصلا منظور بدی نداشتم.
برای رفع سوء تفاهم ها بخش سوم رو قرار میدم تا مورد استفاده دوستان قرار بگیره(انشاالله)

((بسم الله الرحمن الرحیم))

در بسیاری از آیات و روایات و نوشته بسیاری از بزرگان به چشم می خوره که انسان فطرتا خدا شناس و خدا پرسته.این مطالب باعث این سوال میشه که اگر انسان فطرتا خدا شناس هست چه نیازی به استدلال های عقلی داره و چرا کسانی در طول تاریخ منکر وجود خدا شند و یا منکر توحید شدند و به آیین های شرک گرایش پیدا کردند.
این سوال در ذهن بسیاری از افراد هست، برای این که پاسخ روشنی به این سوال داده بشه ابتدا مقدمه ای درباره مفهوم فطری و اقسام امور فطری عرض می کنیم و سپس به پاسخ این سوال می پردازیم.
کلمه فطرت که یک کلمه ای است عربی و به اصطلاح عربی مصدری نوعی است، مثل جلس که دلالت بر نوع نشستن میکنه فطرت هم یعنی نوع آفرینش.بنابر این چیزی فطری است که مقتضی نوع آفرینش موجودی باشه.این معنای لغوی اختصاص به انسان نداره.هر موجودی یک نوع آفرینش خاصی داره و آفرینش این موجود اقتضاعاتی داره.آنچه لازمه آفرینش هر موجودی باشد نسبت به آن موجود فطری خواهد بود.اما معنی اصطلاحی فطرت و فطری معنایی ست اخص از این مطلب.در مورد انسان گفته میشه که آنچه نوع آفرینش آن اقتضاع میکند فطریست.به عبارت دیگه مقصود از امور فطری در مورد انسان لوازم وجود روح اوست.ساختمان روحی آن انسان به گونه ای است که خود به خود اقتضاعاتی داره.این اقتضاعات را می توان امور فطری انسان نامید.چون خود آفرینش انسان اقتضاع اونها رو داره و احتیاجی به اکتساب نداره.امور فطری را که به این معنا در نظر بگیریم دارای چند ویژگی خواهد بود.
1- در همه افراد نوع باید وجود داشته باشه چون چیزی که مقتضاع نوع آفرینش هست در همه افراد یک نوع به طور یکسان وجود داره.بنابر این اگر چیزی در بعضی افراد یک نوع وجود داشته باشه و در بعضی از افراد وجود نداشته باشه این نشانه اینه که فطری اون نوع از موجودات نیست.
2- هر خاصیتی که فطری باشد در طول تاریخ و در همه زمان ها ثابته و تغییر نمی کنه.چون فرض اینه که لازمه این نوع آفرینشه.تا این نوع آفرینش باقی ست اون لوازمش هم برایش ثابت خواهد بود.
3- احتیاج به اکتساب و تعلیم و تعلم نداره، چون فرض اینه که در سرشت این موجود هست و لازمه وجود اوست.پس اگر چیزی احتیاج به تعلیم و تعلم داشته باشه اون رو نمیشه فطری به حساب آورد.
در منطق اصطلاحی داریم که یک دسته از قضایا را به نام فطریات می نامند.بدیهیات ثانویه را به پنج قسم تقسیم میکنند.یک قسم آن فطریات است.
ینی قضایایی که برای ثبوت محمول احتیاط به حد وسط هست ولی حد وسط آن همیشه در ذهن حاضره و نیاز به فکر نداره.مثلا عدد چهار زوج است، فرد نیست.این در واقع احتیاج به حد وسطی دارد که به قول منطقیین انقسام به متساویینه.ولی این حد وسط از ذهن محو نمیشه.هرکس عدد چهار را تصور کنه به این موضوع هم توجه پیدا خواهد کرد که این عدد قابل انقسام به دو عدد دو هست.
این جور قضایا رو فطریات یا (قضای التی قیاساتها معها) می نامند.
گاهی به یک معنای دیگری به کار می برند و اون عبارتست از بدیهیات اولیه عقل.اونچه مقتضاع فطرت عقل است.اون چیزی که عقل اون رو خود به خود درک می کنه.و گاهی به یک معنای عام تری به کار میره و اون عبارت است از قضایایی که قریب به بداهته و با اندک توجهی روشن میشه و سرش این است که کبری قیاس بدیهی است با اندک توجهی به اون کبری حکم و نتیجه ثابت میشه.این اصطلاح فطری است در معقول.یک اصطلاح خاصی که قضای التی قیاساتها معها ست، یکی به معنای بدیهیات عقلیه و یک هم نظریات قریب به بدیهی که گاهی به این معنا هم به کار میره چون کبری اون بدیهی است.
حالا وقتی ما میگیم خدا شناسی فطری ست، به چه معنا فطری ست؟
آیا معناش این است که علم به وجود به خدا از بدیهیات اولیه است که صرف تصور موضوع و محمول برای تطبیق کافی است؟
بعید است کسی بتونه چنین معنایی را درباره فطری بودن خدا شناسی اثبات کنه.اگر چنین چیزی بود نیاز به این همه براهین برای اثبات وجود خدا نمی بود و این همه منکر وجود نمی داشت.کسانی که خدا رو به خاطر شبهاتی انکار میکنند، این ها فاقد عقل نیستند.چنان نیست که تصور موضوع و محمول نتونستند بکنند.پس به این معنا که فطری عبارت باشد از بدیهیات اولیه درباره خداشناسی نمی توان پذیرفت.
و همین طور اگر از قبیل بدیهیات ثانویه و قضای التی قیاساتها معها باشه به اون معنا هم هر کس موضوع و محمول رو تصور کند باید حد وسطش در ذهن حاضر باشه و احتیاج به اکتساب و تفکر نداشته باشه.در صورتی که شناخت خدا این چنین نیست.پس به این اصطلاحات منطقی که عبارت باشه از بدیهیات، خواه بدیهیات اولیه و خواه بدیهیات ثانویه در مورد خداشناسی نمی شه چنین ادعایی کرد و اگر کسی چنین ادعایی بکنه ازش نمی پذیرند.
بله.اگر کسی به این معنا بگه که خدا شناسی قریب به بداهته اونقدر دلیلش روشن است که وقتی انسان بدون غرض و مرض توجه بکند به این دلیل، اون رو خواهد پذیرفت.چون هرکسی نیاز خودش رو درک میکنه و میداند که این نیاز به وسیله یک کسی رفع شده، باید بی نیازی باشد که نیاز ها را رفع کند.کبری این قضیه که نیاز ها باید بوسیله بی نیاز رفع بشه این امری بدیهی است.کسی که توجه بکنه به این نیاز خودش و به این کبری بدیهی، به اسانی می تونه نتیجه بگیره که این موجودات نیازمندی که در جهان هستند می بایست نیازشون به وسیله بی نیازی رفع بشه.
یا استدلالی که از طریق علیت میشه که هر معلولی احتیاج به یک علت داره چون کبری این قیاس بدیهی است و معلول بودن انسان هم بدیهی است، چون نیازمند هست بنابر این این قضیه از نظریات قریب به بداهت است.
از این جهت گفته میشه فطری.بعضی فطری را به این معنا گرفتند.

و من الله توفیق
 

August McJoseph

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
733
امتیاز
3,918
نام مرکز سمپاد
هاش II
شهر
مشهد
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

به نقل از matin320 :
قطعا زمان واحدی وجود داره.ولی درک ما از اون یک درک کاملا نسبیه
زمان واحدی وجود نداره ، زمان یه توهم ذهنی و ناشی از تورم کیهانی است ، درک اون هم همونطور که گفتید کاملا نسبی است.
جالبه اینجا یه چیزی رو بهتون بگم.من که داشتم از اول تاپیک بحث رو مجددا بررسی میکردم متوجه شدم که شما که از همه بیشتر ادعای حاشیه گرفتن بقیه از بحث رو گوش زد می کردید بیشترین کسی هستید که داره بحث رو از موضوع اصلیش دور میکنه.
خدا وکیلی یه نگاه به چند صفحه اخیرت بنداز.تو تمومش تنها پستی که شما دادی این بوده که لطفا از موضوع اصلی بحث فاصله نگیرید و بقیه رو به خاطر اظهار نظر صحیحشون مورد تمسخر قرار میدادی.
اظهار نظر صحیحشون! شما بحث رو خوندید که نزدیک به 20 و خورده ای صفحه بحث منسجم و رو روال تاپیک انجام شد و در سه چهار صفحه ی اخیر که در دوره ای هم بود که انجمن مدیر نداشت افراد بحث هارو تکرار میکردند یا به حواشی میپرداختن(مثل پست خودتون) یا بعضا توهین و غیره، وظیفه ی من حفظ بحث بود و خیلی لطف کردم تو بحث موندم با اون اوضاع و بحث رو به کل ترک نکردم.
به نقل از matin320 :
مسلما نمیشه جزو بدیهیات اولیه عقل گرفتش.



قبول دارید که زمان جزو یکی از فطریاته؟
ینی فطری وجود انسانه؟

(و اگر نه چطور اثبات میکنید؟)
یکی از مشکلات اساسی شما که زیاد هم به اون اتکا کردید همین مسئله ی فطریات و عقل و فلان است که مطرح میکنید و پذیرفته نیست، حالا در ادامه هم به این میپردازیم.




"اگر نتوانی ساده توضیح دهی، پس آن را نفهمیده ای" - آلبرت انیشتین
برتارند راسل از بزرگان فلسفه که بنیاد گذار مکتب تجربه گرای کمبریج هست ، از حیث نگارش روان در آثارش اتوبیوگرافیش نوبل ادبی برد.
پس ای کاش گمان نکنیم که پیچیده گویی و تکلف و مهمل بافی به متن ما چیزی می افزاید که ساده نویسی این کار رو نمیکند ، و مخاطب خود رو بشناسیم که در جهت فخر ادبی حرکت نکنیم.
این یه پیشنهاد دوستانه ابتدایی که بنظرم اومد و از طرفی دیدم دوستانی اینجا به من خرده گرفتن که با تصویر سعی در تفهیم درست صحبتم داشتم و سعی نکردم مخاطب رو بیش از تفهیم با گیج کردن قانع کنم.

حالا برگردیم سر سه بخشی که تا حالا عنوان کردید، و همینطور هم پیش میرید، باید بگم که من سر تک تک این بخش ها مسئله دارم و برام قابل پذیرش نیستند.
ابتداعا خواهش میکنم اگر شما هم بحث نخودید از این صفحهAAA کامل تا اینجا بخونید که تکرار بحث نداشته باشیم ، همونطور که میبینید وقت زیاده و هفته به هفته میام.
به نقل از matin320 :
و کلامی در باب اثبات لزوم شناخت خدا:
منطق آدمی برای عقل ویژگی های گوناگونی متذکر شده است و از آن جمله این که عقل در صورتی که ابتدا، انتها و مسیر عمل یا شئی را شناخته باشد می تواند درباره آن اظهار نظر کند و راه های سعادت و فرسایش آن را معلوم کند.
برای مثال عقل آدمی میداند که اگر به گیاهی آب و مواد غذایی مورد نیاز وی داده شود و از آن مراقبت های لازم صورت گیرد طی فرآیند رشد و تکوین خود دوران بلوغ را پشت سر گذاشته تا به ثمر نشیند.عقل آدمی با آشنایی کامل بر فرآیند تبدیل یک گیاه از بذر آن تا درختی کهن سال، می تواند درباره آن نظر قطعی بدهد.
حال انسان را به جای درخت در نظر بگیریم.عقل آدمی توان این را ندارد که از ابتدای خلقت خویش و انتهای آن اطلاعات قابل اعتمادی به دست آورد.
طبق متود و شیوه نقل 124000 پیامبر نازل شدند که تمامی انها در زمان خود انسان ها موجهی بودند.
اگر چند درصد هم احتمال این وجود داشته باشه که این افراد حرف حق میزدند و خدایی وجود دارد، طبق منطق، عقل بشر حکم میکنه که به خاطر همون چند درصد پی گیر وجود خدا بشود.

گام اول شمارو به هیچ وجه به این شکلی که بیان کردید نمیپذیرم،
علاوبر توضیحاتی که در پیش دادم اصلا در نظر گرفتن خلقت توی فرض بحث جایز نیست. گفتم شناخت بدون احاطه ی کامل ممکنه اتفاق بیفته و برای اون مثال زدم و این که این شناخت رو میخواید بطور کلی رد کنید ممکن نیست.
اینکه در باب وجود خدا هم باز حرف از پیامبره و غیره جایز نیست چون اعتبار وجود پیامبر وابسته به اثبات وجود خداست و چه ادعای وجود 24 هزار پیامبر در غیر اینصورت بی لرزشه هست.
در مورد نارسایی و شبهاتی که برای شیوه ی نقل هم از نظرم وجود داره مثال زدم و توضیح دادم .
من گام اول رو به هیچ وجه به این شکلش و با این فرض ها مورد قبول قرار نمیدم و صرفا میپذیرم به عنوان فرضیه ای مطرحه و جای بررسی بررسی داره که تو این تاپیک داریم همینکارو میکنیم و البته لزومی برای وجودش نیست و بررسی ممکنه منجر به تایید یا رد چیزی بشه.

گام دوم: روش های تحقیق درباره خدا بر اساس علم جهانی منطق

به قول دختر کوچولوی برایان گرین universe or multiverse? (ر.ک به این و کتاب Hidden Reality)
منطق روش تفکر انسانی است دوست من نه یه ثابت جهانی و نه در جهان های دیگر ،دستگاهی است که از روی ثابت های جهان ما مثل یه توهم شکل گرفته.
"استقراء شکوه علم و رسوایی فلسفه است"

سی. دی. براود (فیلسوف، 1887-1971)

هیوم این ایراد را بر استقرا وارد کرده است که توجیه استقرا با استقرا به دور باطل می انجامد! مثل اینکه بگوییم فردا خورشید طلوع میکتد و طرفدار استقرا بگوید تا بوده همین بوده! در واقع هیوم میگوید نمیتوان برای دفاع از استدلال استقرایی از خود استقراء استفاده کرد! ولی این درواقع همان کاریست که هیوم دارد با استدلال قیاسی میکند! بنابراین همانطور که قیاس به نحو دوری توجیه میشه، استقرا هم میتواند با استقرا توجیه شود. درواقع خود هیوم بدون هیچ استدلالی استنتاج را موجه فرض کرده ! لویس کارول در آلیس در سرزمین عجایب به همین اشاره میکند: "استدلال استنتاجی فقط با توسل به استدلالی استناجی قابل دفاع است، و این باعث نمیشود که ما قیاس را معقول ندانیم! بنابراین چرا نتوانیم در باب استقرا چنین کاری انجام دهیم؟!"

به نظر من چیزی که توهمه جهان نیست بلکه مفهوم "خود" ماست . چیزی که هست وجود "استدلال" در جهان است و همون طور که ابن رشد هزار سال قبل فهمید "تفاوت بشر با دیگر موجودات، بخاطر روحش نیست، بلکه بخاطر توانایی استدلال اوست. استدلال جاودانه است به این دلیل که مختص هیچ فرد خاصی نیست، بلکه یک خصوصیت مشترک بین همه موجوداتی هست که استدلال (محاسبه) می کنند. " حالا گونه ای به نام هوموساپینس در طی تکامل مغزش قادر شده به یک نوع خاص از استدلال پیچیده دست پیدا کند (استنتاجی) ولی همزمان هم قادر است از انواع دیگر استدلال های خارج از خودش هم به طریق استقرایی تقلید کند! همان کاری که بچه در یاد گیری زبان میکند! تقلید...
از طرفی ما حتی در ساده ترین استدلال های استنتاجی خود هم تصورمان را به شکل هندسی فرافکنی میکنیم (این را اولین بار کانت مطرح کرد که ایده هندسه سه بعدی یک ماژول پیشینی در ذهن انسانه)! مثلا همه انسان ها فانی اند، سقراط انسان است، پس سقراط فانی است! ما برای تصور این چاره ای نداریم جز این که سقراط را درون بشقاب یا ظرف یا رده انسانی قرار دهیم و انسان را درون بشقاب فانی ها! درواقع این هوشی که ما داریم مرهون تکامل ما در محیطی جنگلی است که برای پیدا کردن میوه ها و شکارها نیاز به دید سه بعدی داشته است. در دنیای جانوران هم آنها که دید سه بعدی قوی تری دارند باهوش ترند...

گذشته از این سابقه تکاملی ما از شناخت فضایی/زمانیمان، در دنیای فیزیکی هم از شروع کودکی تا آخر عمر به شواهد خدشه نا پذیری از وجود ابعاد دست پیدا میکنیم ... درواقع همین که الان من دارم فرضا همین مطالب را تایپ میکنم خودش گواهی بر وجود ابعاد است...چیزی که ما استدلال استنتاجی مینامیم چیزی هست که در اثر نوعی استدلال استقرایی در طول چند میلیون سال ساخته شده: یک جور توهم! یک جور نرم افزار کج و کوله که در ذهن ما جا سازی شده و نمیتونه لزوما معیار چیزی باشد... جهان خارج به مراتب مهم تر جهان درون ماست... استقراء استدلال جهان خارج است که ما از آن تقلید میکنیم و استنتاج توهم ما از استدلالی درونی است!
به راستی آن بیرون چیزی است...

الزاما نمیشه اون رو جهانی قلمداد کرد و نتایجش رو برای حقایق جهان الزام آور تصور کرد.
گرچه ما به اجبار و با سیستم فکرمون ازش استفاده میکنیم ولی خواستم این رو بدونید.
مسیله دومی که باید درباره اش بحث کنیم اینه که اگر کسی خواست در مقام تحقیق درباره مسایل اعتقادی برآید و اعتقادات حق را از باطل بشناسد باید از چه روش و چه متدی استفاده کند؟
این سوال به خصوص اهمیتش وقتی روشن میشه که می بینیم کسانی از روی ساده اندیشه فکر میکنند که تمام مسایل اعتقادی را می توان بر اساس کتاب و سنت اثبات کرد و می دانیم که از قدیم بعضی از کتاب هاییی که درباره اعتقادات نوشته شده،از جمله کتاب هایی مانند کتاب اعتقادات حضرت صدوق (رضوان الله علیه) مسایل را بر اساس کتاب و سنت و به خصوص بر اساس روایات حل کرده.
برای هر عقیده ای استناد میفرماید به روایتی که از معصوم(ع) نقل شده است.
این شیوه بحثی که در برخی از کتاب های اعتقادات دیده میشه ممکن است سوالی را به ذهن بعضی ها بیاندازد که چرا علمای کلام و همه کسانی که درباره عقاید بحث کردند از چنین شیوه ای استفاده نکردند.و مخصوصا در باب توحید و خدا شناسی از استدلال های پیچیده ای استفاده کردند که آموختنش و تعلیم دادنش کار مشکلی ست.چه خوب است که مسایل اعتقادی را ما بر اساس آیات و روایات بیان بکنیم و از این راه اثبات کنیم.چه لزومی داره از روش های دیگری که از غیر مسلمین اخذ شده وارد این مسایل بشم.
با این بخش که کلا کاری ندارم چون احساس نمیکنم روی سخنش با من باشه و اگر تکلفاتش رو ازش حذف کنیم چیز خاصی بدرد بخوری برای بحث جز مقدماتی کلی نداره.
خلاصه ی بخش های مفیدش که از زیاده گویی بیش از حد خارج باشد و مورد پذیرش من هم باشه اینه که از احادیث و غیره استفاده کنید. @ اگر بخواید به صرف حدیث بودن استفاده کنید یا به صرف شخصش که معصوم و فلان که هیچ ارزشی در بحث اثبات خدا نداره چون داریم راجب پایه ی وجودی خود ماهیت تعاریفی مثل پیامبر و معصوم و غیره صحبت میکنیم که توی این جایگاه بی اعتبار هستن ، مگر اینکه از استدلال و حرف و دلیل و غیره حرف بزنید که اون هم در جایگاه استدلال و حرف و دلیل جای بررسی و رد و تکذیب و تایید و نقد و غیره داره.
برای توضیح این مطلب و این سوال که درباره اعتقادات از چه شیوه ای باید استفاده کرد و چه متودی از تحقیق را باید به کار گرفت باید اشاره ای به متود های علوم و روش های تحقیق در علوم بکنیم.
می دانیم که امروزه علمی به نام متودولوژی بوجود آمده درباره روش های تحقیق در مسایل مختلف بحث می کنه.که مسایل هر علمی را باید به چه صورتی اثبات کرد البته منظور ما از بحث در متود علوم در این جا این نیست که تمامی مباحث متودولوژی را مطرح کنید.خواستم اشاره ای بکنم که همه علوم(علومی که قابل بحث و استدلال هستند)به لحاظ شیوه تحقیق به سه دسته کلی تقسیم میشوند:
1- دسته علومی که مباحثی را پیرامون موضوعات محسوس مطرح میکنند و در مورد اون ها میشه تجربه حسی انجام داد(مثل مسایل پزشکی، فیزیک، زیست شناسی و امثال این ها) به این گونه مسایل، مسایل تجربی میگن.ینی این که باید از طریق اندام های حسی و گه گاه لوازم و ابزارآلات حسی مورد آزمایش و آزمون قرار بگیرند.
2-دسته دیگر علومی که مباحث اون در تیررس مسائل حسی قرار نمی گیره،این گونه علوم را با تجربه نه میشود اثبات کرد و نه میشود نقد کرد، برای تحقیق درباره این مباحث باید متود دیگری را اتخاذ کرد مثل مسایل فلسفه و ریاضیات.موضوعات این علوم موضوعات محسوسی نیست بلکه موضوعاتی عقلی ست که با مفاهیم انتزاعی و به اصطلاح خودمون با معقولات ثانویه شناخته میشه.مسایل ریاضی و فلسفه جزو دسته ای هستند که صرفا باید از راه تعقلی مورد بحث و نقد قرار بگیرند.(البته در مقدمات استدلال عقلی ممکن است از حس و تجربه کمک گرفت)این ها رو باید با روش قیاسی و تعقلی و با براهین عقلی اثبات کرد.
3-دسته دیگر مربوط به حوادث جزئی یا جریانات گذشته و یا چیز هایی که باید بر اساس مدارک نقلی اثبات بشه:
مثلا بحث از وقایع تاریخی برای مثال تولد پیغمبر اسلام در چه زمانی و در چه مکانی اتفاق افتاد.این موضوعی نیست که بشه با عقل اثبات کرد، عقل راهی به این مسیله نداره.عقل سر و کارش با یک سری مباحث کلی ست.
برای ما که بعد از این جریان واقع شدیم اثباتش نه از راه عقل ممکنه و نه از راه حس و تجربه.
تنها راهش نقل است، ینی باید بریم دنبال مدارک تاریخی و از راه نقل آن را اثبات بکنیم و همین طور درباره دیگر مسایل تاریخی.
یا مسائلی که مربوط به بیوگرافی اشخاص است، مثل علم رجال خودمون.
پس به طور کلی مسایلی که در علوم مختلف استدلال میشه، این ها به سه شیوه کلی قابل بررسی ست. شیوه عقلی، شیوه تجربی و شیوه نقلی.
هر یک از این روش ها بخش های جزیی تری هم داره که در متودولوژی بیان شده ولی ما در مقام بررسی اون ها نیستیم از جمله بعضی از مطالب نقلی که نقل اونها مستند میشود به یک مرجع معتبر و مخبر صادق. که به اصطلاح علمی بهش اسریته میگن که میگن(منبع معتبر و قابل اعتماد) که اگر معلوم بشه فلان مطلبی از فلان شخصی ثابت شده، همین کافی است که اعتبار اون ثابت بشه.
این هم یک شیوه نقلی و تاریخی است ولی با سایر مسایل تاریخی فرق داره.مثل علم فقه.احکام که در فقه اثبات میشه به استناد کلام معصوم اثبات میشه که اگر ما مسامعتا و مواجهتا از معصوم حکمی را میشنیدیم دیگه احتیاط به تحقیق نداشت.چون از اون زمان دور افتادیم نیاز به این شیوه هاست و بدین گونه مطلب بر ما ثابته و اگر بحثی باشه بر دلالتش مترتب میشه که منظور معصوم از این فرمایش چی بوده.فلذا علم فقه هم در زمره علوم تاریخی قرار میگیره. که باید با شیوه علوم نقلی بررسی میشه.ینی اول باید اسنادش بررسی بشه بعد درباره دلالتش بحث بشه تا نتیجه بدست بیاد.این یکی از شیوه های خاصی است که در بعضی از علوم نقلی به کار برده میشه.به هر حال مسایل علوم به طور کلی از این سه دسته خارج نیست.
1. که قابل اعتماد طرین روشی بوده که تونسته مارو تاکنون هرچه بیشتر به حقایق نزدیک کنه.
2. درسته صرفا بعضی چیز ها از این راه فلسفه و ریاضیات که البته باید گفت در این مورد برای اینکه با حقایق جهان مطابقت داشته باشند الزام آور نیستند که هم در همین تاپیک هم در این یکی از اینجا تا این صفحه راجبش بحث کردیم، و ضمن اینکه اگر این ها نمودی داشته باشند و آثاری رو بروز بدند صحتشون از طریق آزمایش و بررسی و رد کردن اون ها از فیلتر استدلال قیاسی و استقرا برای بررسی صحتشون ممکن میشه.
3. این روش نه کاملا قابل اعتماد نه کاملا قابل رد هست ، بیشتر میبایست موردی بررسی کرد و میشه در بعضی موارد هم با کمک شواهد دیگر صحتشون رو سنجید و استدلال قیاسی کرد.
× باز بقیش زیاده گویی و نامرتبط به موضوع هست ، بیشتر بدرد کلاس فقه و مبانی اسلامی میخوره.
البته ما یه دسته معارفی داریم که شخصی، که اون ها رو نمی خوام از طریق استدلال اثبات کنیم.
برای یک شخص خاصی ممکنه یک معرفتی حاصل بشه که از هیچ کدوم از این راه ها نباشه.مثل معرفتی که حضرت پیامبر (ص) و سایر انبیاء (سلام الله علیهم الاجمعین) از راه وحی برایشون حاصل میشد.این یک مسیله شخصی ست،، جزو مسایل علمی نیست.
یا در درجات نازل تری الهام هایی که بر اولیاء خدا میشده.مسیله های شخصی که بر خودشون ایجاد میشده.یه مسیله علمی نبوده که می خواستن از یک راهی بحث بکنند و استدلال بکنند و فقط بر خود اون شخص (عارف) معتبر خواهد بود و دیگران راهی به عین اون مطلب ندارند.وحیی که بر پیغمبر الهام میشه رو هیچکس نمی تونه اون رو عینا واجد بشه یا مقامی مثل پیغمبر یا قریب به پیغمبر داشته باشه که به او هم الهام بشه یا مرتبه ای از اون هم برایشون الهام بشه.
یا اشراق ها و شهود ها و مکاشفاتی که برای عرفا حاصل میشه که کدومشون درسته و کدومشون غلط (و بحث های زیادی داره).
اما علوم معرفتی، برای اون پایه ای نداریم در بحث حاضر ؛ چون بحث پیرامون اثبات وجود خداست و در نتیجه یاین جاقابل طرح نیستند.
کاملا غیر قابل اعتماد و اعتماد و استناد در بحث و بررسی هستن. قبلا هم تو این تاپیک راجبش حرف زدیم.
× بقیش هم زیاده گویی است.
ولی برخی از مسایل کلامی باید تنها و تنها از شیوه تعقلی مورد بررسی قرار بگیره.مثل اصل مسئله وجود خدا.
مکنه سوال بشه که مسائل خدا شناسی به صورت های مختلفی مطرح شده، حکما در کتاب های فلسفشون مباحث خدا شناسی رو مطرح کردند و متکلمین مباحث خدا شناسی رو در کتاب های کلامیشون به شیوه دیگری.
آیا شیوه کلامی در اثبات خدا شناسی بهتر است یا شیوه فلسفی؟
جواب این است که اگر استدلال صحیحی درباره خدا باشد که هست خواه در کتاب فلسفه نوشته شود و خواه در کتاب کلام ، شیوه ای تعقلی و فلسفی خواهد داشت.
همون طور که می دونید برهان عقلی بر مسئله ای اقامه کردن، اسمش فلسفه است.
این مسئله در هرجا مطرح بشود و هر جا اثبات بشود طبق شیوه ای فلسفی و با نگاهی فلسفی مطرح شده است.حتی اگر پیامبری استدلالی از خدا شناسی رو ذکر کرده باشد، این میشود اثبات فلسفی.حتی اگر در کتاب حدیث ذکر شده باشد.اگر استدلالی تام بر اساس مقدمات دبیری عقلی انجام شده باشد این میشود استدلال عقلی.حتی اگر در قرآن مسیله ای با این شیوه مطرح بشه.
پس هر چیز که از خدا و پیغمبر نقل میشود را نمیشه به بهانه این که امری نقلی ست رد کرد چرا که خدا و پیغمبر در این مورد استدلال میکند.نمی گوید که چون من خدا یا پیغمبر هستم بپذیر.دارد استدلال میکند.
بله وجود خدا رو تا حدیش رو در اصول عقل و غیره باید بررسی کرد و البته استدلال قیاسی و بررسی وجود و صحت از طریق شواهد هم همونطور که گفتم هست.
+ "ما راجب ذات خدا و چگونگیش بحث نمیکنیم، راجب بودن یا نبودنش از روی آثار (جهان و حقایق علمی) با استفاده از دستگاه فلسفی بحث میکنیم"
بقیش رو هم در قسمتی که با @ مشضخص کردم گفته بودم یبار .

در پایان خواهش میکنم تاپیک رو نخونده پست ندید که بحث ها تکرار و وقتمون گرفته بشه، همونطور که میبینید هم من هفته به هفته میام بنابراین وقت بسیار هست برای اینکار. (سری جدید بحث های تاپیک دقیقا از این پست شروع شد تا همینجا. اون قسمتایی که نبودید رو بخونید)

# لطفا تا قسمت سوم رو پاسخ ندادم پست ندید تا من پاسخم و بدم و بعد ادامه ی بحث (یا اینکه چون ممکنه بحث رو همین دو قسمت فعلا ادامه داشته باشه بخش سوم رو حذف کنید یه جا ذخیره کنید بعد پایان بحث رو همین دو بخش اول و دوم بذاریدش که بعد هم من نظرم رو بدم و دوباره پی بگیریم.)
{هرکدوم مایلید به هر حال من جمعه بین 9 تا 12 اگر مشکلی پیش نیاد و بتونم میام که اگر بخش سوم بود جواب بدمش یا اگه پاک شده بود و پستی داده بودید جواب اونهارو بدم.}
ممنون.
 

August McJoseph

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
733
امتیاز
3,918
نام مرکز سمپاد
هاش II
شهر
مشهد
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

به نقل از matin320 :
ببخشید اصلا منظور بدی نداشتم.
برای رفع سوء تفاهم ها بخش سوم رو قرار میدم تا مورد استفاده دوستان قرار بگیره(انشاالله)

((بسم الله الرحمن الرحیم))

در بسیاری از آیات و روایات و نوشته بسیاری از بزرگان به چشم می خوره که انسان فطرتا خدا شناس و خدا پرسته.این مطالب باعث این سوال میشه که اگر انسان فطرتا خدا شناس هست چه نیازی به استدلال های عقلی داره و چرا کسانی در طول تاریخ منکر وجود خدا شند و یا منکر توحید شدند و به آیین های شرک گرایش پیدا کردند.
این سوال در ذهن بسیاری از افراد هست، برای این که پاسخ روشنی به این سوال داده بشه ابتدا مقدمه ای درباره مفهوم فطری و اقسام امور فطری عرض می کنیم و سپس به پاسخ این سوال می پردازیم.
کلمه فطرت که یک کلمه ای است عربی و به اصطلاح عربی مصدری نوعی است، مثل جلس که دلالت بر نوع نشستن میکنه فطرت هم یعنی نوع آفرینش.بنابر این چیزی فطری است که مقتضی نوع آفرینش موجودی باشه.این معنای لغوی اختصاص به انسان نداره.هر موجودی یک نوع آفرینش خاصی داره و آفرینش این موجود اقتضاعاتی داره.آنچه لازمه آفرینش هر موجودی باشد نسبت به آن موجود فطری خواهد بود.اما معنی اصطلاحی فطرت و فطری معنایی ست اخص از این مطلب.در مورد انسان گفته میشه که آنچه نوع آفرینش آن اقتضاع میکند فطریست.به عبارت دیگه مقصود از امور فطری در مورد انسان لوازم وجود روح اوست.ساختمان روحی آن انسان به گونه ای است که خود به خود اقتضاعاتی داره.این اقتضاعات را می توان امور فطری انسان نامید.چون خود آفرینش انسان اقتضاع اونها رو داره و احتیاجی به اکتساب نداره.امور فطری را که به این معنا در نظر بگیریم دارای چند ویژگی خواهد بود.
1- در همه افراد نوع باید وجود داشته باشه چون چیزی که مقتضاع نوع آفرینش هست در همه افراد یک نوع به طور یکسان وجود داره.بنابر این اگر چیزی در بعضی افراد یک نوع وجود داشته باشه و در بعضی از افراد وجود نداشته باشه این نشانه اینه که فطری اون نوع از موجودات نیست.
2- هر خاصیتی که فطری باشد در طول تاریخ و در همه زمان ها ثابته و تغییر نمی کنه.چون فرض اینه که لازمه این نوع آفرینشه.تا این نوع آفرینش باقی ست اون لوازمش هم برایش ثابت خواهد بود.
3- احتیاج به اکتساب و تعلیم و تعلم نداره، چون فرض اینه که در سرشت این موجود هست و لازمه وجود اوست.پس اگر چیزی احتیاج به تعلیم و تعلم داشته باشه اون رو نمیشه فطری به حساب آورد.
در منطق اصطلاحی داریم که یک دسته از قضایا را به نام فطریات می نامند.بدیهیات ثانویه را به پنج قسم تقسیم میکنند.یک قسم آن فطریات است.
ینی قضایایی که برای ثبوت محمول احتیاط به حد وسط هست ولی حد وسط آن همیشه در ذهن حاضره و نیاز به فکر نداره.مثلا عدد چهار زوج است، فرد نیست.این در واقع احتیاج به حد وسطی دارد که به قول منطقیین انقسام به متساویینه.ولی این حد وسط از ذهن محو نمیشه.هرکس عدد چهار را تصور کنه به این موضوع هم توجه پیدا خواهد کرد که این عدد قابل انقسام به دو عدد دو هست.
این جور قضایا رو فطریات یا (قضای التی قیاساتها معها) می نامند.
گاهی به یک معنای دیگری به کار می برند و اون عبارتست از بدیهیات اولیه عقل.اونچه مقتضاع فطرت عقل است.اون چیزی که عقل اون رو خود به خود درک می کنه.و گاهی به یک معنای عام تری به کار میره و اون عبارت است از قضایایی که قریب به بداهته و با اندک توجهی روشن میشه و سرش این است که کبری قیاس بدیهی است با اندک توجهی به اون کبری حکم و نتیجه ثابت میشه.این اصطلاح فطری است در معقول.یک اصطلاح خاصی که قضای التی قیاساتها معها ست، یکی به معنای بدیهیات عقلیه و یک هم نظریات قریب به بدیهی که گاهی به این معنا هم به کار میره چون کبری اون بدیهی است.
حالا وقتی ما میگیم خدا شناسی فطری ست، به چه معنا فطری ست؟
آیا معناش این است که علم به وجود به خدا از بدیهیات اولیه است که صرف تصور موضوع و محمول برای تطبیق کافی است؟
بعید است کسی بتونه چنین معنایی را درباره فطری بودن خدا شناسی اثبات کنه.اگر چنین چیزی بود نیاز به این همه براهین برای اثبات وجود خدا نمی بود و این همه منکر وجود نمی داشت.کسانی که خدا رو به خاطر شبهاتی انکار میکنند، این ها فاقد عقل نیستند.چنان نیست که تصور موضوع و محمول نتونستند بکنند.پس به این معنا که فطری عبارت باشد از بدیهیات اولیه درباره خداشناسی نمی توان پذیرفت.
و همین طور اگر از قبیل بدیهیات ثانویه و قضای التی قیاساتها معها باشه به اون معنا هم هر کس موضوع و محمول رو تصور کند باید حد وسطش در ذهن حاضر باشه و احتیاج به اکتساب و تفکر نداشته باشه.در صورتی که شناخت خدا این چنین نیست.پس به این اصطلاحات منطقی که عبارت باشه از بدیهیات، خواه بدیهیات اولیه و خواه بدیهیات ثانویه در مورد خداشناسی نمی شه چنین ادعایی کرد و اگر کسی چنین ادعایی بکنه ازش نمی پذیرند.
بله.اگر کسی به این معنا بگه که خدا شناسی قریب به بداهته اونقدر دلیلش روشن است که وقتی انسان بدون غرض و مرض توجه بکند به این دلیل، اون رو خواهد پذیرفت.چون هرکسی نیاز خودش رو درک میکنه و میداند که این نیاز به وسیله یک کسی رفع شده، باید بی نیازی باشد که نیاز ها را رفع کند.کبری این قضیه که نیاز ها باید بوسیله بی نیاز رفع بشه این امری بدیهی است.کسی که توجه بکنه به این نیاز خودش و به این کبری بدیهی، به اسانی می تونه نتیجه بگیره که این موجودات نیازمندی که در جهان هستند می بایست نیازشون به وسیله بی نیازی رفع بشه.
یا استدلالی که از طریق علیت میشه که هر معلولی احتیاج به یک علت داره چون کبری این قیاس بدیهی است و معلول بودن انسان هم بدیهی است، چون نیازمند هست بنابر این این قضیه از نظریات قریب به بداهت است.
از این جهت گفته میشه فطری.بعضی فطری را به این معنا گرفتند.

و من الله توفیق
میدونید مشکل کل این بخش فطرت اینه که شما دارید اسب رو پیش از ارابه میبندید، یکبار دیگه یادآور میشم ما داریم در مورد وجود خدا با هم بحث میکنیم و اونوقت شما به پیامبر و فطرت و آفرینش خاص استناد میکنید که همه فرضیات درون دینی هستند و همه خودشون وابسته وجود خدا هستن؟!!
تا وقتی وجود خدا اثبات شده نباشه و در دست برررسی باشه شما نمیتونید چیزی مثل فطرت یا آفرینش خاص یا روح رو فرض بگیرید، چنین چیزی ممکن و پذیرفته نیست.
فرض آفرینش در این توضیحات شما از دم باطل است، هم از باب اینکه خود وجودش به وجود خدا که داریم روش بحث میکنیم و نامشخصه وابستس و هم اینکه در باب شواهد به هیچ وجه شواهد با اون سازگار نیست و اگر بخوایم در مورد ویژگی های مشترک بین گونه ای توجیحی ارائه کنیم علمی تر و عقلانی تر و دارای عینیت بیشتر و مطابقت با شواهد اشتراک در نوع تکامل و مسیر فرگشتی است که گونه پیموده نه اینکه خلقت خاص و ویژگی فطری و بهمان، این فرض از نظر من به هیچ وجه پذیرفته نیست و باید یه فکری به حالش بکنید، چون که در منطق میگویند و ردیف کردن کلمات عربی پر تکلف همچنان نمیتونه کمکی به قبول این فرض کنه.
اما درست این ها چیه؟ ایناس:
"به نظر می رسد که در تعیین ژنتیکی رفتار به وضح با یک طیف روبروییم که حداقل چهار موضع را در آن میتوان مشخص کرد.
1.الگوهای نیاموخته ی رفتار که نسبت به محیط تغییر ناپذیرند.
واضح است که همه ی ژن ها نیازمند محیطی برای گسترش، شکوفایی و همانند سازی اند. اگر جیر جیرک های Teleogryllus از اکسیژن (یک فرآورده ی محیطی) محروم شوند، میمیرند و آواز نمیخوانند . اما در بازه ی گسترده ای از شرایط محیط طبیعی، آنها آواز میخوانند که مشخصه ی گونه ی آن هاست و حتی اگر افراد در قرنطینه پرورش یابند و هیچ آوازی نشنوند و یا عملا در معرض صداهای گوشخراش غیر آوازی قرار گیرند، باز هم هنگام بلوغ آواز مخصوص به گونه(گونه-ویژه) جیرجیرک ها رو خواهند خواند. ماهی آبنوس نر، در برابر رنگ قرمز شکم نرهای دیگر که برای نخستین بار با آنها روبرو شوند واکنش خشونت آمیزی بروز می دهند. هردوی این الگوهای رفتاری از بدو تولد، همراه افراد هستند؛ پس باید یک بنیاد ژنتیکی داشته باشند. تنها نقظش محیط در این رفتار فراهم آوردن عرصه ای برای بروز آنهاست.
2.الگوهای نیاموخته ای که با یادگیری اصلاح میشوند.
جوجه های کاکایی خندان(Larus atricilla) تمایلی ذاتی برای نوک زدن بر منقار والدین خود دارند تا از این طریق آنها را وادار به قی کردن غذا کنند. جوجه های بسیار جوان حتی بر میله ی بافتنی قرمز، باریک و دراز هم نوک میزنند. اما با افزایش سن تیزبین تر شده به تریج یادمیگیرند که جزئیات دقیق تری از نوک کاکایی والد را تشخیص دهند."
بقیه رو برای پرهیز از زیاده گویی چون به بحث ربطی نداره فقط نام میبرم:
3. آموخته ی انتخابی یا بروز انتخابی
ژن نوعی ماشین رو کد کرده که مشکلی رو در یک محیط خاص حل میکنه، یعنی زمینه ی ذاتی و نسبت به محیط بروز انتخابی داره و مستقیم نیست.
نمونش میشه گرایش ذاتی انسان به یادگیری زبان که نیازمند سرنخ هایی از محیط و زیبان انسانی است.
4.رفتار آموخته
این که کلا مشخصه تو انسان بیشتر از سایر جانداران بدلیل بزرگی مغز و گستردگی نئوکورتکس به چشم میخوره.

بطور کل رفتاری که شما نام فطرت بر اون گذاشتید و به آفرینش خاص نسبت دادید و برداشت های اشتباه دیگری مجموعا در 1 و 2 و ممکنی بعضی در نوع 3 رفتار باشند و متاسفانه ربطی به این چیز ها ندارند، برای اطلاعات بیشتر هم مراجعه کنید به منبع اگر خواستید که این بخش از کتاب "تکامل و رفتار انسان" اثر جان کارترایت و ترجمه ی بهزاد سروری خراساد از انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد هست.
اما در باب فطری بودن وجود خدا اول اینکه اگر بخو.اهیم حتی از قسمت های بالا و پایه غلط بودن فرض شما بگذریم باز هم به دو. مشکل بر میخوریم، اینکه خداپرستی و اینا در بین تمامی ملل و در تمامی زمان ها وجود داشته که این کاملا قابل اثبات و انطباق نیست و دوم اینکه که همه گیر بودن یه باور یا بقول شما یه مفهوم فطری به معنای درست بودن اون هست، نمیشه از این صرف نظر کرد که ممیتونه یه توهم همه گیر باشه و نمیشه از این صرف نظر کرد ویژگی های فطری نادرستی هم وجود دارند بطور مثال بدلیل نوع تکامل تمایل ما به غذاهای پر ادویه و چربی و به قولی فست فودی بالاست و لذیذ میپنداریمشون ، اما در حال حاضر این یه تمایل چندان خوب نیست و چاقی و مضرات بسیار ذدیگه ای رو به بار میاره که نیازمند کنترل هستش.
اما در باب اینکه برداشت کردید که چیزهایی مثل همون منطق فطریست باز من اراجاع میدم به بخشی که در قسمت قبل گذاشتم، اینکه ساختار منطقی مغز چطور شکل گرفته و چگونه است و حاصل یه توهم از یه دستگاه مغزی ه مشابهت ایجاد کرده با حقایق هستی ، و البته یه اصل الزام آور نیست و دوم اینکه نمیشه گفت مسلمن جهان شموله.
منباب برهانی اینکعه چون نیاز هست باید فلان پس بی نیاز کل هوشمند و به معنای خاص خودش یعنی خدا رو از تو اون در آوردید به نظر من اصلا پذیرفته نیست، از جهتی اینکه نیازمندی ها یه چیز نسبی و در یه دید طبیعی با اونچه شما منظور کردید متفاوته و معنایی وعنصری و خارجی براش گرفتن غلطه و از جهتی یه خوش بینی از نظرم من مبهم و مهمل هم هست و اثباتی نمیبینمش، اما در باب علیت که مطرح کردید باز(شما نه پست های من رو میخونید نه کتابی که لینک دادم خوندید نه تاپیک، چطور توقع دارید واقعن من در این بحث بمونم همچنان، تا اینجارئو بی احترامی به خودم تلقی میکنم که تک تک پست های تاپیک و نظریات و تکلفات شمارو خوندم.) در این تاپیک بارها سر این بحث شده و بررسی کردیم، پست های بالایی من دوباره به این اشاره کردم، کتابی که بهتون لینک دادم (نقد برهان های وجود خدا)بررسی کردش .
در چند بخش میشه این رو بررسی کرد، اینکه قرار دادن خدا در مسئله اثبات شده نیست و به نوعی فراربرای صرفا فرار از دست تسلسل مجبور به گذاشتنش میشم که خود این فرض مسئله رو زیر سوال میبره که مارو بهش رسونده، دوم اینکه توجیح کننده ی وجود صفات لفظ خاص "خدا" که بارها در تاپیک رابش حرف زدیم نیست و هرچیز رو میشه برای فرار از تسلسل مثل انرژی اونجا قرار داد بخصوص برهانی که برای ویژگی های خدا بود و ویژگی ها رو عنصری میگرفت و از فرض غلطی استفاده میکرد با تکامل و فرگشت موجودات پیچیده از اقسام پست تر زیر سوال رفت، سوم اینکه جهانشمولی علت و همون قضیه ی چرایی و چگونپگی منطق و الزام آوریش برای حقایق که در بخش قبل عرض کردم باز هم در این بخش صادق هست و چهارم اینکه در سطوح پایین کوانتومی اصل علیت نقض میشه و در مجموع همه ی این ها برهان علیت رو از اعتبار انداختند.

× دوستان متین پیغام خصوصی داده گفت کار داره نمیتونه بحث رو ادامه بده فعلا سرش شلوغه، منم صرفا چون بخش سوم جوابش مونده بود اومدم دادم و فعلا تموم و صبر میکنیم تا به کاراش برسه، و سر من هم همونطور که میدونید بشدت شلوغ بود و هست و همینطوری هم فقط میتونستم جمعه ها اگه کاری دیگه ای نداشته باشم بین یه ساعتی بیام و این تاپیک رو ببینم.
بهتر شد البته چون منم وقت کافی نداشتم آسودگی خیالی شد از این بابت.
 

robo.poor

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
148
امتیاز
673
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
دهدشت
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

رب أدخلني مدخل صدق وأخرجني مخرج صدق و اجعل لي من لدنك سلطانا نصيرا [-o<

نیگاه کنید شما میگویید علت تمام عالم خود عالمه
اما من نمی توانم بپذیرم که علت این جهان خود اوست
اولا باید یک تعریفی از این علت العلل داشته باشیم
علت العلل این جهان باید چیزی یا کسی باشد که همه جا وجود داشته باشد
و محدود به مکان نباشد
و از خود اختیار داشته باشه
اما میبینیم که جهان اینطور نیست
جهان همیشه محدود به مکانه
و همیشه در حاله تغییر و تحوله و هیچ اختیاری نداره از خودش
و همیشه اونو قوانین فیزیکی محدود میکنه
اما من میگم کسی رو علت العلل میدونم
که هم محدود به زمان و مکان نباشه
و مختار باشه
و هم علم همه چیز رو دونسته باشه و هم خودش اون قوانین رو برا جهان گذاشته باشه :)
در یک کلمه یعنی خدا
--------------------------------
در مورد فطرت هم بگم که شما از لفظ فطرت میترسین ؟؟؟
فطرت میگه که همه ی مردم به سمت تمام خوبی ها و زیبایی ها میرن
و خدا تمام خوبی ها و زیبایی هاست
پس همه دارن میرن به سمت خدا
شما هم باید بپذریرید که همه ی انسان ها خوبی ها رو دوست دارن
چون اگه نپزیرید
شما دارید مهر تاییدی میزنید بر انکه شما دارید بحث میکنید که دلیلی بر
انجام بدی ها و پلیدی های کار های خود داشته باشی

و دارید عقل سلیم رو بهش اهانت میکنید
چون میگید عقل برا جدا نشان دادن خوبی ها و بدی ها کافی نیست
و دلیل میخواین بیاین که قوانین رو زیر پا بزارید

و السلام علیکم و الرحمة الله و برکاته h-:
 
ارسال‌ها
687
امتیاز
915
نام مرکز سمپاد
راهنمایی حلی 2 - دبیرستان حلی10
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
Shahed Uni
رشته دانشگاه
Computer Science
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

در سوره ی بقره آمده است :
من همچو گنج ناشناخته ای ام که دوست دارم شناخته شوم برای همین انسان را آفریدم تا شناخته شوم
آیش یادم نیست
 

August McJoseph

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
733
امتیاز
3,918
نام مرکز سمپاد
هاش II
شهر
مشهد
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

من يه هفته اي هستش برق قسمتي كه كامبيوترم اونجاس بدليل يسري تعميرات خونه قطعه،برا همين صبر بايد كنيد تا وصل بشه بعد وقت كنم برا جواب دادن ساير بست ها باز ميام ; )
+نكته اي كه هست و بايد اضافه كنم اينه كه دوستان جان خودتان تابيك رو يه بخونيد و نخوانده بست نديد، يا بست داديد حداقل خودتون بخونيد و به كلمه ي "اثبات" در عنوان تابيك دقت كنيد كه با كلمات 'اعتفاد' 'داستان' 'آيات قرآن راجب' و غيره اشتباه نشه :د با تشكر
 
ارسال‌ها
687
امتیاز
915
نام مرکز سمپاد
راهنمایی حلی 2 - دبیرستان حلی10
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
Shahed Uni
رشته دانشگاه
Computer Science
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

قتعا یکی ما رو آفریده و همین این یعنی وجود خدا حالا کدوم خدا دیگه بحث دیگه ایست
 

nastaran.kt

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
156
امتیاز
773
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
مدال المپیاد
مدال قهوه ای زیست
دانشگاه
بهشتی
رشته دانشگاه
دارو
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

کل این 42 صفحه رو خوندم ... کسانی که رد اثبات میکردن واقعا با دلیل میومدن جلو و کسانی که میخواستن خدا رو اثبات کنن آخرش تقریبا به

این میرسیدن که: ما که حرفاتو قبول نمیکنیم ، چون که با قلبمون خدا رو قبول کردیم ... واقعا 99% اینجوری بودن ،

اون یه درصد هم داشتن از جواب به سوال میرسیدن ، مثلا میدونی جواب 5 میشه ، با جواب 5 راه حل میدی...مثلا طرف اومده با حدیث یا سوره قران وجود خدا اثبات کنه...!!!

یه سری ها هم میمومدن برا اینکه تعداد پست هاشون افزایش پیدا کنه یه پارازیت مینداختن و میرفتن ، و نمیدونستن که اقا این پارازیتی که در حال انداختنشی قبلا رد شده...

خب تمامی اینها میشه منطق بحث کردن در یک تاپیک... :)


به نقل از ولگرد علیرضا :
قتغا یکی ما رو آفریده و همین این یعنی وجود خدا حالا کدوم خدا دیگه بحث دیگه ایست

سعی کنید پستی که تو هر تاپیک میدید رو روش تامل کنید ، خب یک سری بحث ها در گنجایش سن شما نیس، نه اینکه ایراد از شما باشه ، ابدا! من و خیلی های دیگه هم این طور بودیم...البته خیلیا با اینکه این بحث ها در گنجایش سنشون هم هست بازم نمیفهمن...


پ.ن:این پست ابدا اسپم نیست.. (;
 

farshad5346

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
625
امتیاز
1,492
نام مرکز سمپاد
سمپااااد
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
91
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

من هم با اجازه نظرمو میگم....به عقیده ی من خدا وجود داره ولی هیچ دلیلی برای اثبات یا عدم اثباتش نمیشه پیدا کرد....این مسئله که میگن اگه ما به جهان اطرافمون و بدن خودمون واین چیزا نگاه کنیم نتیجتا به اثبات خدا میرسیم درست نیست چون این موضوع فقط باعث این میشه که ما به وجود خدا اعتقاد پیدا بکنیم یا نه!!!(یعنی یه موضوع کاملا اعتقادیه) این دلایل هیچ برهان و ملاکی برای اثبات نمیتونن باشند.....چون اینا صرفا نشانه و تمثیل هست و با اینا نمیشه موضوعی رو اثبات کرد...بازم میگم حرف من درمورد اثبات بود نه اعتقاد...چون اعتقادات شخصی نیازی به اثبات ندارن و فقط کافیه به نظر خود طرف منطقی بیاد
 

baseri

F@|-|!mEh
ارسال‌ها
2,821
امتیاز
6,851
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نانو
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

به نقل از نســـترن :
کل این 42 صفحه رو خوندم ... کسانی که رد اثبات میکردن واقعا با دلیل میومدن جلو و کسانی که میخواستن خدا رو اثبات کنن آخرش تقریبا به

این میرسیدن که: ما که حرفاتو قبول نمیکنیم ، چون که با قلبمون خدا رو قبول کردیم ... واقعا 99% اینجوری بودن ،

اون یه درصد هم داشتن از جواب به سوال میرسیدن ، مثلا میدونی جواب 5 میشه ، با جواب 5 راه حل میدی...مثلا طرف اومده با حدیث یا سوره قران وجود خدا اثبات کنه...!!!

یه سری ها هم میمومدن برا اینکه تعداد پست هاشون افزایش پیدا کنه یه پارازیت مینداختن و میرفتن ، و نمیدونستن که اقا این پارازیتی که در حال انداختنشی قبلا رد شده...

خب تمامی اینها میشه منطق بحث کردن در یک تاپیک... :)
درسته شاید با دلیل بیان ولی دلیلی نیست که دلایلی که میارن درست باشه و بعضا نتاقض هم دیده میشه بینشون ...
 

arash.f

کاربر فعال
ارسال‌ها
62
امتیاز
1,604
نام مرکز سمپاد
h3lii
شهر
تهران
رشته دانشگاه
برق امیرکبیر
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

به نظرم خدا وجود داره چون خیلیا میخوان وجود داشته باشه ... یک تکیه گاه که در اوج سختی ها بهش تکیه کنن ...
هم چنین .. وجود خدا برای این که دنیا بیشتر از اینی که هست بهم نریزه لارمه ... به هر حال خیلی از آدما برای رضای خدا کارهای خوب انجام میدن یا عکس قضیه ....
 

nastaran.kt

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
156
امتیاز
773
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
مدال المپیاد
مدال قهوه ای زیست
دانشگاه
بهشتی
رشته دانشگاه
دارو
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

به نقل از F@|-|!mEh :
درسته شاید با دلیل بیان ولی دلیلی نیست که دلایلی که میارن درست باشه و بعضا نتاقض هم دیده میشه بینشون ...

راستش من تناقض رو در اثبات خدا بیشتر دیدم تا رد خدا...اگه دلایل اون ها غلط باشه دیلیلی هم نیس که دلایل شما درست باشه...پس کلا

نمیشه بحث کرد...چون "از کجا معلوم دلایل درست باشن؟!؟!"


به نقل از arash.f :
به نظرم خدا وجود داره چون خیلیا میخوان وجود داشته باشه ... یک تکیه گاه که در اوج سختی ها بهش تکیه کنن ...
هم چنین .. وجود خدا برای این که دنیا بیشتر از اینی که هست بهم نریزه لارمه ... به هر حال خیلی از آدما برای رضای خدا کارهای خوب انجام میدن یا عکس قضیه ....

خیلیا میخوان وجود داشته باشه وجودشو اثبات نمیکنه... :|

تکیه گاه در اوج سختی هاس چون از بچگی با این دید بزرگ شدیم ، وقتی چیزیو نمیتونیم درست کنیم به یه چیز بزرگ پناه میبریم که اون این چیزارو درست کنه...

خیلی از ادما هم برای ترس از بهشت و جهنم این کارها رو انجام میدن ، و البته مگه حتما باید کسی بالا سرت باشه تا تو کار خوب انجام بدی؟؟؟



من نه خدا رو اثبات میکنم نه رد ، صرفا دارم حرفاتون رو نقد میکنم...
 

arash.f

کاربر فعال
ارسال‌ها
62
امتیاز
1,604
نام مرکز سمپاد
h3lii
شهر
تهران
رشته دانشگاه
برق امیرکبیر
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا

به نقل از نســـترن :
راستش من تناقض رو در اثبات خدا بیشتر دیدم تا رد خدا...اگه دلایل اون ها غلط باشه دیلیلی هم نیس که دلایل شما درست باشه...پس کلا

نمیشه بحث کرد...چون "از کجا معلوم دلایل درست باشن؟!؟!"


خیلیا میخوان وجود داشته باشه وجودشو اثبات نمیکنه... :|

تکیه گاه در اوج سختی هاس چون از بچگی با این دید بزرگ شدیم ، وقتی چیزیو نمیتونیم درست کنیم به یه چیز بزرگ پناه میبریم که اون این چیزارو درست کنه...

خیلی از ادما هم برای ترس از بهشت و جهنم این کارها رو انجام میدن ، و البته مگه حتما باید کسی بالا سرت باشه تا تو کار خوب انجام بدی؟؟؟



من نه خدا رو اثبات میکنم نه رد ، صرفا دارم حرفاتون رو نقد میکنم...

منم نخواستم خدا رو اثبات کنم ... من گفتم به این دلایل خوبه که باشه ...
یه جمله خوندم یادم نمیاد از کی بود ...
ولی گفته بود که : خدا انسان ها رو آفریده یا انسان ها خدا رو ؟
جای اندیشه کردن داره ...
 
بالا