خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

با دوستم داشتيم حرف ميزديم كه كجا بريم بين حرفام گفتم آهنگاي فلاني رو گوش دادي
party in the usa خيلي باحاله
ميگه آره پارتي بريم usa بد نيست ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

اینی که داش خلاصه ی بازیِ دیشبُ گزارش می کرد گف:
"بارون به شدت در ورزشگاه در حالِ برگزاریِ " 8-^
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم داشت با خواهرم شطرنج بازی میکرد
یه گوشه ی صفحه مهره ی قلعه خواهرم بود بعد جلوش سرباز خواهرم بعد جلوی اون وزیر مامانم ;D
بعد خواهرم با نهایت خوشحالی میگه:خب حالا وزیرتو زدم... ;;)
مامانم: :o :o چی؟
خواهرم:مگه خودت نگفتی که سرباز یه خونه رو میتونه حرکت کنه؟؟ :-/
مامانم:ولی برا زدن فقط میتونه ضربدری بزنه :-L
خواهرم: آهاااان :-"
بعد که تازه جریانو میفهمه میگه:خب...پس الان با قلعه م وزیرتو میزنم ;;)
مامانم: X-(
خواهرم:مگه نگفتی قلعه میتونه تو خط صاف رو یه ردیف حرکت کنه؟ :(
مامانم: :-w خب این سربازت که بوق نیس.این جلو راهشه :-w
خواهرم(با کمال اعتماد به نفس):خب سرباز خودمه میره کنار ;;)
مامانم: ~X( ~X(
 
پاسخ : سوتی‌ها

امت عربی-----معنی اقفال:جمع قفل,کلیدها :-"

-------------------------------------
یهو یادم اومد
بچه بودم قبل مدرسه یه تستی از بچه ها میگرفتن این یه قسمتی از اونه :-"
مَرده:عزیزم چه حیوونیه صدای واق واق واق میده؟
من:شما :>
مَرده: X-(
مامانم: :-[ :-ss
خب خودش واق واق کرد :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار تو تاکسیم با یکی از دوستام دعوام شد،اینقدر عصبانی بودم برگشتم بهش گفتم رگ سگ تو رگاته.وقتی پیاده شدم فهمیدم چی گفتم :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر امتحان دینی نوشته بود غیبت امام زمان تا کی ادامه دارد؟(باید شرایط و .. مینوشتیم)
نوشتم :
فقط خدا می داند =)) =)) :)) :)) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از بهراد :
یه چند روزیه تو اطلاعات یه سری از کاربرا اسم "علامه طباطبایی" (که من رو همه ش یاد علامه طباطبائی تهران می ندازه) توجهم رو جلب می کنه، بعد با خودم فکر می کنم چه قدر بچه های علامه طباطبایی زیاد شده ن، مگه اینجا مال سمپاد نبود؟! :-? بعد می گم اشکالی نداره، حتما چون علامه طباطبایی و علامه حلی تهران با هم رقابت دارن، برای سالم بودن رقابت حتما جدیدا اونا هم اجازه ثبت نام پیدا کرده دیگه...

بعد امروز دیدم مال یکی نوشته "علامه طباطبایی بناب".

من: می گم چه قدر بچه های علامه طباطبایی زیاد شده ن.
دادشم: مگه علامه طباطبایی هم تو شهرای دیگه داره شعبه می زنه؟!
من: حتما دیگه...
تعداد دانش اموزانش مال قبل انقلابه بعد انقلاب شده 365 نفر!!!!!!1

بعد رفتم تو سایت Nodet که ببینم اسم تیزهوشان بناب چیه، با این مواجه شدم:

Nodet.JPG

بعله... بعد از این همه سال... #-o

آخه مگه تیزهوشانای پسرانه یا علامه حلی، یا اسم یه شهید نبودن...؟! :-s
 
پاسخ : سوتی‌ها

البته این سوتی مامانمه !
مخواست بگه هم ما رو دیدن هم صدامون رو شنیدن
گفتش:
هم ما رو شنیدن هم صدامون رو دیدن!
(البته جمع دوستان بود خیلی ضایع نشد!)
یه دفعه دیگه مامانم زنگ زد خونه همکارش . میخواست بگه : من فلانی هستم . خانم .... هست؟
شوهر همکار مامانم گوشی رو ورداشت . مامانم گفت: من .... هستم. خانم فلانی هست؟ =)) =))
بیچاره اونم نفهمید گوشی رو داد خانومش ولی از این ور ما داشتیم از خنده می مردیم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم نیمرو درست کنم بعد وقتی تخم مرغو شکوندم کلی تو سر و کله خودم زدم که چرا اینکارو کردم باید همینجوری میذاشتم بپزه.. :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر امتحان اجتماعی یه جاخالی بود جوابش میشد قانونی
بعد من نوشتم انتقال!!!
حالا ربط این دوتا چیه منم نمیدونم!
خودمم به جوابم خندم گرفته بود اما حیفم اومد عوضش کنم! گفتم بزار معلمه برگه صحیح میکنه یکم بخنده!
تازه اوج فاجعه اینجاس که فعل جمله هم معنی انتقال دادن میداد! یعنی هر کلمه دیگه ای میزاشتم قشنگتر بود ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفیقم سرِ امتحانِ ادبیات یادش نمی آمده "غازه" ینی چی از آخر نوشته: ماتیک
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم اینا رفته بودن اردو قرار بود ساعت 8 برگردن ساعت شده بود 10 هنو برنگشته بودن!
مامانم خیلی نگران شده بود زنگ زد مدرسه گف:منزل حضرت معصومه!!!!!!!!!!!!!!!! :o :o :o
میخواس بگه مدرسه ی حضرت معصومه!! =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

همین الان داشتم آب میخوردم بعد همزمان یکی از بانگا رو میخوندم ی دفه حواسم پرت بانگه شد، اومدم آب بخورم ریخت تو یقم ;D :شوکه
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز روز سوتی بود اول تو مدرسه به دوستم میگم این درخت توته ؟ میگه برگاش که اصلا شبیه نیست :-? میگم میوه هاش که خیلی شبیه توته میگه کودوم میوه ها :o بعد میفهمم که اونا برگای زرد درخته :-"
دوم معلممون جمعمون کرده گوشه حیاط داره صحبت میکنه دوستم ازم میپرسه بتمرگیم ؟منم با نهایت ارامش بلند میگم خانوم بتمرگیم؟ :-[
سوم بچه ها نمیرفتن سوار اتوبوس شن معاونمون داد میزد سرشون مدیرمون از پشت سرش بهش میگه دعواشون نکن (عجایب هفتگانه)اونم فکر کرد یکی از بچه های برگشت داد زد :چی چیو دعواشون نکن X-(
مدیرمون: :o
معاون: :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

بعد مدت ها که دنبال شماره ی یکی از دوستای قدیمیم بودم از طریق یکی دیگه از دوستام که اون تو کلاس زبانش بود پیداش کردم
زنگ زدم :
- سلام خوبی؟؟ شناختی اصلا؟؟!!
-شما؟؟
- دستت درد نکنه کیمیا یعنی واقعا نشناختی ؟!!!
- خانوم ظاهرا اشتباه شده من کیمیا نیستم
- ااااا ببخشید فکر کنم اشتباه گرفتم ;D
در این حد که صدای یک پسرو از دوستم نتونستم تشخیص بدم :-" :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

حواس نميذارن برا آدم ! ديروز هي ميخواستم با پوينت موس پشه ي رو مانيتور رو بپرونم ! :-"""
 
پاسخ : سوتی‌ها

این امتحان آخریه یه سوالی داش جوابش این میشد که یعنی آنها از روی شرمساری نمیخواستند با پیامبر روبه رو شوند

من هر چی فک کردم فعل مناسبی به ذهنم نرسید نوشتم: :-/

یعنی آنها از روی شرمساری نمیخواستند با پیامبر فیس تو فیس(!!!!) شوند ;))

خدا میدونه چه نمره ای به من میده!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه چیزی میگم صداشو در نیارید!! :))
دیروز توی مدرسه اومدم تاکسی بگیرم که دو تا شماره تاکسی و دو تا کد بود که یکی از شماره ها و کد ها تایپ شده بود و اون دو تای دیگه خودکاری!
زنگ زدم به شماره ای که با خودکار بود و کد تایپ شده رو گفتم(اخه معاون اینطور گفت)!
رفتم بیرون منتظر تاکسی نیومد رفتم و دوباره زنگ زدم گفت تاکسی فرستادم!!! به معاونمون گفتم گفت تو زنگ زدی به یه تاکسی تلفنی و کد اون تاکسی تلفنی رو گفتی ;D ;D
در نتیجه اون تاکسی فرستاده بود اما نه به آدرس ما!!!!
ما هم زنگ زدیم یه تاکسی دیگه و تاکسی گرفتیم!!!!!!!!!
 
Back
بالا