خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب همه خونه مامان بزرگم بودیم بعد دختر خالم از تهران زنگ زد مامان بزرگم گوشیو برداشت .دختر خالم گفت: سلام مامان بزرگ ماappleداریم...
مامان بزرگه بیچاره منم که انگلیسی نمیدونه:بلند خوشحال گفت ما هم آکُل داریم...بیا بهت بدیم
یه دفعه همه آدمایی که اونجا بودیم به این حالت =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بعد چن وقت بابای دوستم دیدم خواستم بگم سلام عمو....با کلییی ذوق گفتم الو عمو :-[ :)) :)) اونم گفت الو الوووو ;D X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم بستنی فروشی مرد گفت چه طعمی میخواین؟
وانیلی یا شکلاتی یا هر دو تا باهم؟
مامانم گفت هر3 تاشو بریز رو هم بده
من :o
مامانم :-?
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خالم اینا اینترنتشون قطع شده بود بعد باید دختر خالم یه تحقیقی انجام میداد
خالم:بریم کافی شاپ تا تعطیل نشده
دختر خالم:کجا؟
خالم: کافی شاپ دیگه
ما در این حالت =)) =))
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دختر خالم میگه هر چی اس میدم بهت نمیرسه
بعد 1 ساعت جویا شدن در مورد این مشکل فهمیدیم به خونه اس داده :-w
 
پاسخ : سوتی‌ها

آبجیم گوشی رو برداشته بود سه تا شماره گرفت منم با خودم میگم الان اون خانمه میاد جواب میده بعد دیدم یه نفر میگه سرگرد ...... زیاد جدی نگرفتم گفتم شاید داشته با یکی دیگه حرف می زده گوشی رو برداشتم دیدم 110 رو گرفته جوری ترسیده بودم ^#^ بعد ناچار شدم دوباره زنگ بزنم الو سلام سلام سرگرد .... هستم بفرمایید من: #-oسلام ببخشید انگار آبجیم گوشی رو برداشته بود بعد متوجه شدم به شما زنگ زده (منتظر بودم که الان عصبانی میشه )خیلی ریلکس گفت بله زنگ زده بود خواهش می کنم


برای آمادگی کلاس گذاشته بودند یه آتش نشان آورده بودند این به آتش نشانی گفت آتش فشانی همه دراین حالت =))بودند بعداون میگه واسه چی می خندید جدی بگیرد این جور بحث هارو بعد میگه تو هر شرایط آدم نمی تونه از ماکس (ماسک)استفاده کنه
 
پاسخ : سوتی‌ها

باید یه توضیحاتی درمورد "سیمینار" علامه حلی5....
«از بیانات ناظم گرام»
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر جلسه امتاحان ترم دینی:
یک سوال بود که گفته بود عقل را تعریف کنید!من عین ِ خر در گل توش موندم!!!!مفهوم اولیه ــس به خداها!!!!
از اونجایی که تو تقلب اوستاییم ، با نفر ردیف اول با هم حل میکردیم سوالارُ!(من ردیف آخرم و دوستم ردیف اول!)
من ازش پرسیدم : "عقل؟"... :-"
اون فکر کرد میگم :"هــشـــت؟ "
جواب داد : نظام ِ تو در تو!!!
من حالا هرچی فکر میکنم ارتباطی بین عقل و نظام تو در تو نمیبینم!ولی از اونجایی که خودم هیچی نمیدونستم ، معنای عقلُ نوشتم :نظام تو در تو ! :-" :(
حالا از سر جلسه اومدیم بیرون میگم فلانی ، عقل چ ربطی داره به نظام؟!میگه نظام که مال سوال ِ هشت بود.مگه اونو نمیخواستی؟!
من: X-( :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم فیزیک بعدازدرس دادن قوانین نیوتن دیدبچه هادارن نیوتنوبه توپ میبندن خواست کلاسو ساکت کنه گفت برای سلامتی ادیسون صلوات :o :o :o :o :o :o :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

دختر عموم تعریف میکرد رفته بودن نماز جماعت بعد یه پسر کوچولو مکبر بوده...روحانی حمد و سورش تموم شده میخواسته بره رکوع این پسره هم یادش نمیومده باید چی بگه....حول شده گفته:الله اکبر...دولّا شین.... :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز امتحان ترم تاريخ داديم :|

چـــقد زحمت كشيدم ولي ميشم 19!

بعد امتحان خيلي حس بدي داشتم! فاميل معلممون بيديه! نگاه كردم تو كلاس نباشه ديدم نيست به همه ي كلاس بلند اعلام كردم: "من از بيدي متنفرم ، از بيدي متنفرم... گُ...هِ...! گُ...هِ! يعني گُ...هِ هااااا!

خلاصه يكم خالي شدم! #:-S

ولي يه دقيقه بعدش پشت ميزه معلم بود تازه داشت چادر ميپوشيد كه بره!!! ^#^ بيدي چرا بين جمعيت كلاس ديده نميشي خب؟! :-w چيــــش :-w
 
پاسخ : سوتی‌ها

پای تخته داشتم سوال زیست جواب میدادم، نوبتم رسید ازم پرسید کدوم حیوونا حلق دارن؟
بعد گفتم استاد تو کتاب گفته کرم خاکی داره ولی گنجشک و ملخ ندارن هرچند گفتین این حرف غلطیه و اصولا هرجایی که بین دهان و مری باشه رو میتونیم بگیم حلق پس ...(درنگ) ااا نه استاد راستی اون ...(درنگ) آشـــــنامون بود اینو گفت!
کل کلاس خندیدن به این گافم :-" اونم تا آخر کلاس گیر داد به من، ده بار هی تیکه انداخت از آخرم قبل رفتنش گفت به اون آشناتون سلام برسون :))
حالا خیلی بده آدم اوضاعش این باشه بعد ملت فکر کنن خصوصی هم برمیداری :-" :-به جان خودم ندارم !!
 
پاسخ : سوتی‌ها

عصر ساعت 6 تو مدرسه كلاس داشتيم تاريك بود ديگه!در هم برامون باز نميكردن يكي از بچه ها از بالاي در رفت اونور باز كرد درو !عصباني بود و اينا بعد ديديم چراغاي مدرسه واسه بعضي كلاسا روشنه
خيلي جدي و عصبي برگشته ميگه:

اصلا اينا به چه حقي چراغاي مدرسه رو وا ميذارن؟!
;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز می خواستم زنگ دوم رو کلاس نرم. دم در کلاس واستاده بودم منتظر shadiiiii بودم یکی از بچه ها ازم پرسید چرا نمیای کلاس؟ گفتم واسه اینکه درست و حسابی بلد نیس درسشو بگه برم تو کتابخونه خودم بشینم بخونم خیلی مفید تر از اینه. یه دفعه برگشتم که برم دیدم معلممون پشت من واستاده می گه اجازه میدین برم تو؟ یکم تو قیافش زوم کردم دیدم نه نمی شناسه منو منم اصلا به روی مبارکم نیاوردم گفتم ببخشید خانوم با اجازه برم کلاس خودم. رامو کشیدم رفتم کتابخونه. ;D ;D . نگو فهمیده بود از این کلاسم به روش نیاورده بود حالا نمی دونم حرفامو هم شنیده بود یا نه #:-S #:-S .
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم ميگه يكي از دوستاش با خواهرش هردوشون كلاس پنجمن. بهش ميگم مگه دو قلو ئن؟
ميگه آره! ولي دوست من يه دو سه ماهي بزرگتره! =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز امتحان عربی داشتیم.
دوستم اومده ازم میپرسه ماژیک سی دی از کجا بیارم؟
میخواسم بگم برو از کارگاه کامپیوتر بگیر گفتم : برو کارگاه ترجمه بت میدن!
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامان یکی از دوستان تو یه مدرسه راهنمایی معاون پرورشیه
می گفت تو نماز خونه بودیم به دختره گفتم برو یه قران بیار
دختره گفته:قران مجید یا کریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟


یعنی واقعا تا این حد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر فیزیکی داریم خیلی طبیعی با بچه ها :>

اونروز یه فنر اورده بود که باهاش مفهوم موج و نوسان واینا رو نشون بده بعد خواست که به یکی بگه بیاد سر فنر رو نگه داره گفت بیا آقای فلانی سرشو بگیر!!
فلانی: :o :-[
بچه ها: =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اون روز من تو آشپزخونه بودم بعد مامانم تو اتاق بود

ازش پرسیدم ساعت چنده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفت 12

بعد بش میگم زیر برنج خاموش کنم

دراومده میگه مگه ساعت چنده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
Back
بالا