nasrin.z
کاربر حرفهای
![](/forum/styles/stars/0700.gif)
- ارسالها
- 428
- امتیاز
- 1,446
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- قوچان
- دانشگاه
- دانشگاه تهران
- رشته دانشگاه
- مهندسی شیمی( گرایش جداسازی)
پاسخ : سوتیها
امروز امتحان فیزیک داشتم
بعدِ عمری سالی اومدم تقلب کنم
کتابو ورداشتم مشغول پیدا کردن سوال بودم بعد اینکه پیدا شد یهو دبیر فیزیکم ( مَردِ) منو دید رو صندلی نشسته بود خودشو اینور و اونور داد تا ببینه چی دستمه![Thinking :-? :-?](/forum/styles/yahmas/smiles/thinking.gif)
من: :-ss
فورن کتابو گذاشتم رو صندلی کناریم
بعد از جاش بلند شد من کاملن ریلکس
اما از اون موقع تا آخر امتحان
اون:![Thinking :-? :-?](/forum/styles/yahmas/smiles/thinking.gif)
من:![Batting Eyelashes ;;) ;;)](/forum/styles/yahmas/smiles/batting_eyelashes.gif)
و آخرش امتحانو - - -م![Big Grin ;D ;D](/forum/styles/yahmas/smiles/big_grin.gif)
----------------------------------------------------------------------------------------
تو مدرسه با زینب داشتیم نتو را مینداختیم رمزشو نمیدونستیم از اونجا زنگ زدم به مدیر مدرسه رمزشو بپرسم
بعد با خیاله راحت درحالیکه تلفن دستمه و دارم به مامانم میزنگم(
تلفن رایگان بود دیگه )و صدای خوشگل اون بوقا رو گوش میدادم
از اون طرف رمزو وارد کردم میگم:
زینب چرا وصل نمیشه؟؟؟ X-(
![Big Grin ;D ;D](/forum/styles/yahmas/smiles/big_grin.gif)
سیم تلفن تو مودم نبود![Big Grin ;D ;D](/forum/styles/yahmas/smiles/big_grin.gif)
امروز امتحان فیزیک داشتم
بعدِ عمری سالی اومدم تقلب کنم
کتابو ورداشتم مشغول پیدا کردن سوال بودم بعد اینکه پیدا شد یهو دبیر فیزیکم ( مَردِ) منو دید رو صندلی نشسته بود خودشو اینور و اونور داد تا ببینه چی دستمه
![Thinking :-? :-?](/forum/styles/yahmas/smiles/thinking.gif)
من: :-ss
فورن کتابو گذاشتم رو صندلی کناریم
بعد از جاش بلند شد من کاملن ریلکس
اما از اون موقع تا آخر امتحان
اون:
![Thinking :-? :-?](/forum/styles/yahmas/smiles/thinking.gif)
من:
![Batting Eyelashes ;;) ;;)](/forum/styles/yahmas/smiles/batting_eyelashes.gif)
و آخرش امتحانو - - -م
![Big Grin ;D ;D](/forum/styles/yahmas/smiles/big_grin.gif)
----------------------------------------------------------------------------------------
تو مدرسه با زینب داشتیم نتو را مینداختیم رمزشو نمیدونستیم از اونجا زنگ زدم به مدیر مدرسه رمزشو بپرسم
بعد با خیاله راحت درحالیکه تلفن دستمه و دارم به مامانم میزنگم(
![Big Grin ;D ;D](/forum/styles/yahmas/smiles/big_grin.gif)
از اون طرف رمزو وارد کردم میگم:
زینب چرا وصل نمیشه؟؟؟ X-(
![Big Grin ;D ;D](/forum/styles/yahmas/smiles/big_grin.gif)
![Big Grin ;D ;D](/forum/styles/yahmas/smiles/big_grin.gif)
سیم تلفن تو مودم نبود
![Big Grin ;D ;D](/forum/styles/yahmas/smiles/big_grin.gif)