خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از فامیلا زنگ زدن خونه با مامانم کار داشتن !

- سلام علی آقا ... (حال احوال ) ...

- سلام ... (حال احوال ) ...

- مادرتون هستن ؟!

- نه . نیستن .

- ببخشید مزاحم شدم . فقط نمیدونید کی برمیگردن ؟! کارشون دارم . گوشیشونم خاموشه .

- خواهش میکنم . مراحم ـید . فکر کنم مادرم حدودا ساعت 7 بیاد . شما حدودای 7 مزاحم بشید .

- باشه . پس من ....

- آخ آخ ! ببخشید ! مراحمید ! ساعت 7 تماس بگیرید !

- خواهش میکنم ! پس فعلا خداحافظ

- بازم ببخشید . خدانگهدار

گوشی رو که گذاشتم : =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس ژنتیک آخرای کلاس بود دیگه هیشکی گوش نمیداد،کلاس رو هوا بود قشنگ،استاد هم با اعتماد به نفس کامل داشت به حرفاش ادامه میداد... بعد دید دیگه اصن صدای خودشم نمیشنوه (:-")
شروع کرد یه خاطره از اینکه چقدر خودشون دانشجو های ساکت و خوبی بودن برامون حرف بزنه... گفت:"آره،اون موقع که انقلاب فرهنگی شد ما دانشجو بودیم..." B-)
من و ساناز همزمان این دو تا جمله رو گفتیم:

ساناز:"عه،مث مامانِ من 8-^ "
من:"عَ... چه استادِ فسیلیه... :)) "

بعد جفتمون به حرفِ اون یکی فکر کردیم...
ساناز: :-? ^-^ :))
من: :-? X_X ^#^ چیزه... منظورم اون نبود... :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امرو امتحان ِ تحلیلی داشتیم بعد از یکی پرسیدم وتر کانونی بیضی چی میشه؟
دوستم: همون مجانب آی هذلولی ان!!!!!
=))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پیش رفتم بیرون تا زردچوبه و دارچین بخرم!

من به فروشنده:سلام,ببخشید دارچوبه دارید؟؟؟!!! :)

فروشنده: :o :o دارچوبه؟؟؟ !!!!! منظورت زردچوبه اس یا دارچین؟؟؟؟

من: #-oمنظورم زرد چوبه و دارچین بود!!!خواستم با یه تیر دو نشون بزنم :-" :-"

فروشنده:بیا اینم دارچوبه :))

من: :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

تلویزیون داشت یه مسابقه پخش میکرد بعد ما سر سفره بودیم یه دفعه داداشم با هیجان پاشده
میگه: اَ... نگاه کنیییییین...مسابقه جعفر ابن حیانه....

بله دیگه جابرشون امسال کار داشت داداششو فرستاد =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبستانمون يه مسابقه تو آمفي تأتر گذاشته بود. همه ي خانواده ها و بچه ها هم بودن.
خلاصه مسابقه شروع شد و من برنده شدم =D>
رفتم رو سن ! ;D حس خوبي بود.
بعد يه سيني آوردن كه توش جايزه م بود و به سمت من دراز كردن.
منم نا خودآگاه سيني رو گرفتم و خيلي شيك اومدم و نشستم سر جام بعد يه دفعه ديدم سيني رو پامه :))
ديدم همه در حال : =)) =)) =)) =)) =))
من: X_X #-o
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم پای تلفن:
-از طرف ِ من همرو ببوسید: آقای مجیدی (شوهـــر خانومه بود! :-")، الهام جون ، علی جون :-"
من:نه نه مامان اونو که نباید... =)) :-"
مامانم وقتی تلفن رو قطع کرد:
- X-( خوب بچه چرا زودتر نگفتی؟!
من: =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما تو مدرسمون آدمارو کردیم3 دسته! خسته، شاد، بیزینس من! که به بیزینس منا بیز هم میگیم!
بعد، یکی از معلما که خیلیم باهم خوبیم، داشتیم باهم چت میکردیم!
بعد من بهش گفتم تو بیزی!
کلی حرف زدیم!
رفتم رو والش نوشتم:
این آقا
بیزه!
بیظه!
بیضه!
مثلاً خواستم همه جوره بکوبونمش!
 
پاسخ : سوتی‌ها

گفتگوی پیامکیه منو دختر عموم:

اون: فلانیو منصرفش کردم

من: آفرین چطوری؟؟؟

دوباره اون: مرسی خوبم تو چطوری؟؟؟
=))
_________________________

یکی از آشناهای دورمون زنگ زده بود مامانو بابام نبودن میگه شماره باباتو بده

من: گوشیشونو نبردن، الان زنگ میزنم میگم تماس بگیرن باهاتون :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

× دوستم سر امتحان ادبیات یادش نمیومده آثار عطاملک جوینی چیه ...
بعد از آخر گفته بذار خالی نذارم یه چیزی بنویسم ...
نوشته : الصحیفه الجوینی ... :)) :-"

× معنی حسبه لله میشه : برای رضای خدا ...
یکی از بچه ها نوشته : یعنی خدا حسابتو میرسه :)) :-"


پ.ن : اون " ه " آخر کلمات منظور همون " ت " گِرد هستش :-"


× دارم صحبت میکنم میخام بگم فلانی شیفت صبح ِ

میگم : فلانی صیبح ِ شُفت ِ ... :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز با مامانم رفته بودیم خرید یه لباسی تن یه پسر خیلی به دلم نشست
گفتم یعنی این از کجا خریده ؟ مامانم گفت کی؟
گفتم همون دختره؟
مامانم یه نگاهی اطراف کرد :-?
اما متأسفانه اون اطراف جز چندتا پسر کسی نبود ;D



با یه بد بختی داشتم نگاه برگه بغل دستیم میکردم
یه وقت از جاش بلند شد
منم داد زدم اه ~X(
دیدم مراقب بالا سرم میگه نگران نباش حالا یکی دیگه رو میارم کنارت که به کارت ادامه بدی :-" :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواهر من سوم دبيرستان فرزانگانه و راهنمايي سمپاد بود.
هر معلمي كه منو ميبينه ميگه از حديث(خواهرم)چه خبر!
يه بار معلم رياضي سوما منو ديده ميگه:سلام سارا جان. حديث جان حالش خوبه؟
من:بله :)
معلم:بهش سلام برشون!
من:باشه اگه ديدمش بهش ميگه سلام X_X
يعني معلمه در حالت بود: :-o
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه روز دو تا فلش برده بودم مدرسه،تو يكيش پاور پوينت رياضي بود تو يكيش اهنگايه جاستين بيبر!!!
بعد من اين فلشمو كه توش پاورپوينت رياضي بود بردم زدم تو لپ تاپ...عاغا هرچي ميگشتم پاور پوينتو پيدا نميكردم لامصب!!!
خانوممون گفت:شايد تو اون يكي فلشته...توش چيه؟؟؟
منم كه كلن حواسم نبود يهو گفتم:موزيك ويديو هايه جاستين...
خانوم:تو مدرسه؟؟؟ :-w
من:نه نه...! :-"
بچه ها: =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یادش بخیر سوم راهنمایی معلم علوممون از یه بنده خدایی در مورد اسید و باز داشت سوال می کرد ::
معلم : آقای ... لیمو ترش اسید هست یا باز
دوستم : باز
بچه ها : :)
معلم : جوهر سر که چی ؟
دوستم : باز
بچه ها : ;D
معلم: :| اصلا بگو ببینم سیتریک اسید چیه ؟
دوستم : باز
کلاس : =)) =))
(واقعا تشخیص نداد از عمد نبود کارش :دی )
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم توی ورزش هواداران پرسپولیس
میخواستم بنویسم عشق است پرسپولیس نوشتم عشق است استقلال!!!!!!!!! ;D
یه چنین سوتی هایی میدیم ما! :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

زن عموم معلمه سوال داده:کاپیتالاسیون یعنی چی؟
طرف نمی دونیته از دوستش پرسیده.دوستش گفته:مصونیت قضایی
بعد طرف نوشته مسمومیت غذایی ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز بابام بهم گفت پسرم برو یه کاغذ کادو بگیر که بچه گونه و کارتونی نباشه و عکس قلبم روش نباشه برای خاله م میخوام بعد من که رفتم کاغذکادو بگیرم لوله بودن یکی رو که برداشتم رفتم خونمون دیدیم کارتونیه ولیباز دوباره که رفتم و یکی دیگه آوردم روش عکس قلب بود از آخر عصبانی شدم و گفتم دیگه نمیرم و از آخر هم با اون قلب کادو رو بردیم.
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستام: راسی خانومِ فلانی (منظور همسرش) اسمش چی بود؟ :-?
من: نگار بود فک کنم ^-^
- نگار که اسم دخترشه :>
- آها آره، نغمه س اسمش، همیشه اسم مادر و دخترو اشتباه میگم من :|
خواهر دوستم(کوچولوـه): نغمه به قدقد پرنده میگن؟ ;;)
من: :o عزیزم تو کل پرنده ها فقط مرغ قدقد میکنه! ;D
-خب میگن دیگه! مرغم پرنده س بالاخره! مثلا میگن مرغه نغمه سر داد! ;;)
ما: =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروزسرکلاس زبان بعدازکلی نطق کردن به انگلیسی معلم گرانقدریه سوال پرسیدمنم بازبان سلیس فارسی جواب دادم،فقط نمیدونم چراکلاس منفجرشد!؟!؟!
 
Back
بالا