خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

امروز رفتم رو تابلو یه جمله از حسین پناهی نوشتم پایینش به جای این که بنویسم حسین پناهی نوشتم حسن پناهی
یکی از بچه ها: چه جالب این داداش همون حسین پناهی
من که تازه فهمیدم چی کار کردم : نه خودشه فقط پایین بعضی جمله های خیلی خیلی خاصش به جای حسین پناهی با اسم حسن پناهی امضا زده ;D ;D ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم بگم : بذار سرم خلوت بشه... گفتم بذار خَرَم هَلوَت بشه ... :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

من به دوستم: باشه پس برام بفرستش دیگه...
اون در حالی ک آب میوه دستش بود: اکی،میل داری؟(رایانامه...)
من: نه مرسی ممنون..!
دوستم: :o :))
من: :-" :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم : آرزومه آرزومه که درو وا بکنی بیام تو خونه
من : :)) =)) باشه باو درسته از خونه انداختمت بیرون ولی حالا نمیخاد التماس کنی :)) =))
دوستم : ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم میگفت سر کلاس بودیم(ترم 5 علوم سیاسی بوده)...استاد داشت درس رو توضیح میداد بعد دخترِ میگه : آقا ی سوال :))

کل کلاس یهو میره رو هوا! میگفت دخترِ بیچاره سرخ شد 8-^
 
پاسخ : سوتی‌ها

اعتراف یا سوتی!مسئله اینست...
وقتی خیلی خیلی بچه بودم با ماشین خودمون داشتیم میرفتیم بوشهر.
تو راه یه سری موجوداته بی خانمان و آواره داشتن کنار جاده راه میرفتن.رنگشون هم قهوه ای روشن بود
منم یهو جو زده شدم چسبیدم به شیشه ماشین داد زدم :eeeeeeee آهو !!!!!!!!!!!!!
داداشم در کمال خونسردی زد پس کلم گفت بدبخته حیوون ندیده اینا گاون!!!
هیچی دیگه خفه خون گرفتم نشستم.ولی همون جا بود که تصمیم گرفتم برم و فرق گاو و آهو رو بفهمم
چند سال بعد....
هم اکنون من در المپیاد زیست مشغول به فعالیت میباشم!
داداشم تلنگر 5 انگشتیه موثری بم زد.همینجا ازش تشکر میکنم.
ولی خدایی گاوایه شیراز سفیدو مشکین.نمیدونم چرا گاوایه بوشهر آهویی رنگ بودن !!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

پس از سال ها ما برگشتيم ;;) ;D............ اهم ام ;;)
اونروز داشتم با دوستم ب مقصد دسشويي قدم ميزديم همكلاسي سال پيشمونو ديديم (ابرو هاشو برداشته!) :|
ب دوسم ميگم ابرو هاي طبو رو!ابرو هاي طبورو ! :-$
حالا طرف ب دوسم سلام داد! دوسم حول شد گف سلام ابرو =)) =)) =)) =)) =)) =))
حالا اين هم كلاسي ما سال تا سال ب دوس ما سلام نميده وا حالا امروز ك دوس ما دسشويي داره از چشاش ميزنه بيرون اومده سلام ميده! :-?? ;)) :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ تفریح رفتم اون یکی کلاس با دوستم شوخی کنم هرچی درتوانم بود بهش گفتم میبینم بچه ها ابروبالا میندازنا برگشتم گفتم یعنی اگه مدیر و ننشم بیاد دست برنمیدارم دیدم مدیر پشتمه!!! اولاینجوری شدم ;D بعد ^#^
 
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم از بغل دستیم بپرسم چند شدی؟ گفتم:اسمت چیه؟؟؟ =))
حالا بعدشم میخواستم بگم معدلت چند شده؟ گفتم:کجایی؟؟؟ =)) =)) =))

یه بار داشتیم با بر وبچ بحث میکردیم درباره ی این که چه چیزا که بلدیم و بلد نیستیم من تازه وارد جمع شدم بودم گفتم شما رو نمیدونم من یکی دکترای ریدن در انواع مختلف امتحانارو دارم! =))
و واقعا هم اینجوریه متاسفانه... :-L
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم پیام داده :
سلام آهنگ جدید نداری ؟
من : از کی
دوستم : هایده یا حمیرا فرقی نداره فقط جدید باشه
ای خدا ما رو باکیا کردی 75 میلیون نفر ؟؟؟ ;D
-----
یه صدتا تست زبان زده بودم داشتم تصحیح میکردم تو یه سوال نوشته بودم 6 هنوز توکفم دقیقا این 6 کدوم گزینه میشه :دی
----
داداش کوچیکم : ایمان جارو کفشی رو بردار بیار ;D
------
یه بار دیگه داداش کوچیکم :
فامیل آقای هادیان چیه ؟ :))
------
معاون مدرسه مون بعد از باخت ایران به آمریکا نو والیبال بود فک کنم : آمریکا جمعیتی که نداره میره از بقیه کشورا بازیگر میخره :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

برا وفات امام رضا بود... بعد شله زرد درست کرده بودیم با ماشین بردیم که پخش کنیم
بعد منم که هول شده بودم شله زرد میدادم میگفتم مرسی! به یه خانمه شله زرد دادم گفتم خواهش میکنم! :-"
خانمه : خب بذار بگیرم بهت میگم مرسی :-" من : عه نه! اشتبا بود X_X

رفتم آرایشگا ... خانمه : اره شنیدی فولان مغازه که یه کوچه بالاتره دزد رفته و تفنگ داشته و...بعد من یه دفه : دروغگو :))
خانمه : :| من : آخ ببخشید! پلیس ـو خبر کردین اصن ؟ :-"


 
پاسخ : سوتی‌ها

با یکی از بچه ها بحث بود:
من: فلان سی دی رو جور کن خواهشا، واقعا لازمش دارم! :-s
- بابا گم کردم نمیدونم کجاس 8-|
من: خوب نمیتونی یه جوری گیر بیاری یکی دیگه؟
- خوب از کدوم *ونم بیارم؟؟ :-L
من: =))
- اه قاطی کردم دیگه، نخند لعنتی :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم با دوستم حرف می زدم به جای این که بگم کفگیرم خورده ته دیگ گفتم کاسم خورده ته دیگ
من :-s
دوستم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سلام خوبین؟خودب می خوام اولین تایپیکم ازسوتیای امتحانای خودم بگم
جاتون خالی همین سه شنبه امتحان جغرافی داشتیم...سوال نوشته مقیاس نقشه های زیررابنویسید.من خوندم نقش شهرهای زیررابنویسد .بعدواسه قاره اسیانقش نوشتم گذرگاهی!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

من سوتی زیاد می دم.
جاللب ترینش این بود که سال دوم راهنمایی وفتی دبیر فیزیک علامت بینهایتو پا تخته کشید گفتم خانوم این پاپیونه چیه؟؟؟که چند وقت به این کلمه مشهور شدم.
یه سوتی دیگم اینه که یه بار به آتو گفتم پاتو.بچه ها از بس عادت کرده بودن تو کلاس منو با این کلمه سرکار بذارن باورشون شده بود باید یگن پاتو.
سوتی بعدیم اینه که سر کلاس یه بار خانوم گفت بچه ها دفتراتونو باز کنید گفتم خانوم صفحه چند؟؟؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

بعد از امتحان که رفتم برگمو بذارم، مراقبه گفت خسته نباشی.
من گفتم خواهش میکنم. ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دختر عموم اتاقشو جمع ميكرد بعد برگه چك نويسارو با برگه امتحانياش باهم ميذاشت تو پوشه.
خواستم بگم:چك نويسارو جدا بزار...
گفتم:اسپم داديا،پاكشون كن ! ;D

بسي سمپاديا در زندگاني ما نقش دارد. :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

يكي از سوتي هاي اين صفحه مال خودمو يادم آورد.

اول سال داشتم سر رياضي كلي با جديت نطق ميكردم توضيح ميدادم تز ميدادم و اينا... بعد خواستم يه جا اين علامت بينهايتو بگم، هرچي بال بال زدم اسمشو يادم نيومد ;D
منم خيلي با حالت فلك زده گفتم: ام... چيز... از اين پاپيونا... :-s

هيچي ديگه اين قدر ملت خنديدن نطقم كور شد اصن! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سرزنگ دینی بودیم معلممون داشت پیام آیه می گفت من یکی رونفهمیدم گفتم ببخشید این هم که الآن گفتیدآرایه بود؟؟
همه اینجوری بودند :o :o :o

بعدگفتم منظورم همون پیام آیه بود کلاس رفت روهوا =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر امتحان(یه ردیف پیشا یه ردیف سوما) یکی از پیشا آروم از مراقب پرسید کانِکت چی میشه بد مراقبه خواس راهنمایی کنه گف خب ببین...یهو ورداشتم گفتم بابا کانکت که اتصال میشه دیگه
کلاس ترکید
و پیشا به این حالت :-بِشکَن و حالت دَنس
و من :-?? :P

-------------------------------
چن روزه پیش میخواستم برم لوازم قنادی 2کیلومتر راه رفتم محضِ رضای خدا یه قنادیم نبود
با عصبانیته کامل وارد یه مغازه شدم :آقا ببخشید این دورُبَرا یه لوازم قنادی پیدا نمیشه؟؟؟ :-w

ناگهان نگاه های کجو کُله ی فروشنده و مشتریان به من دوخته شد...در این هنگام سرِ خود را برگردانده و متن روی شیشه ی مغازه :لوازم قنادیِ شادی 8-| 8-| 8-|

جمیعاً به عقلم شک کردن ملّتــ :-[
شانس در حدّ هسته ی زمین :|
 
Back
بالا