خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها


× توی جشن مهد کودک دختر عمه ام! مجری برنامه از ی دختره می پرسه : با جشمات چی کار میکنی؟؟ ( میخواسته ببینه تو مهد چی یاد گرفته)
_ چشمامو تمیز میکنم!

_ با گوشات چی کار میکنی؟؟

_ صداهارو میشنوم !

_ با دماغت چی کار میکنی؟؟؟

دختره 1 مین فک میکنه بعد میگه : با دماغم فین میکنم! :-"
:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما یه بار از این ازمونای کمک اموزشی داشتیم منم اصلا حوصله ازمونرو نداشتم خلاصه با چند تا از بر بچ دیگه قرار گذاشتیم که پاسخنامه رو بدون نگاه کردن به پرسشنامه بزنیم و بریم فوتبال اقا ما رفتیم نشستیم سر ازمونو همینطور پاسخنامه رو پر میکردیم تا اینکه تقریبا تاشت تموم میشد در صورتی که بچه های دیگه هنوز یه سوالم جواب نداده بودن اقا ما همینجور داشتیم میزدیم که یهو معاونمون اومد و گفت پاسخنامه های کلاس شما با کلاس با کلاس تجربیا عوض شده بعد مراقبمون اومدو پاسخنامه هارو همه رو جمع کرد و داد یه معاون حالا پاسخنامه ما چند نفر همه پر بقیه پاسخنامه ها همه خالی معاونمون وقتی پاسخنامه ما چند نفرو دید گفت کدوم کره خرایی اینارو زدن، حمالا(حمال ها)شما چجوری به یه دقیقه همه اینارو پر کردین و از این حرفا
البته سوتی بالا ماله کن نیست و فقط از عموم نقل قول کردم
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از معلمامونو خیلی اذیت کردیم آخرش قاطی کرد به یکی از بچه ها برگش گفت:"آخه گوساله من جای بابای تو ام...!" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

اینقد بدم میاد از پست دادن تو این پیجایی که بعد از یکسره آپ بودن تو پاسخ ها نمیفتن، رو اعصابن ینی؛ ولی باز برا اولین بار میخوام تو این تاپیکای بیخود مزخرف پست بدم :د

بچه های کلاس ما عادت دارند زنگ تفریحا میزنن به تیر و تخته و اینا و بسیار موزیکال اجرا دارند و موسیقی و شعر و کلا بساط عرق و ورق و زر ورق :))
کلاسمون بغل دفتر ناظم (کرامتی) و روبروی دفتر مدیر(غفوریان(بخوانید دامبلدور)) واقع شده و دارای موقعیتیست تمامن استراتژیک، بعد دیگه کلاسمونم تنها کلاس مدرسس که به جای یکی دو در داره و معروفه به کلاس دو در. :-" خلاصه هعی زنگ تفریح میشه هعی اینا میزنن در و دیوار و هعی این بنده خدا ناظم میاد یه نصیحت و میگه حجرمت همسایگی مارو رعایت کنید و ... (دوستان از این جمله تعبیر میکنن به همسایه ی جهنمی :-")

خلاصه معمولیش اینه که ما میخوایم مراسم بگیریم یکی از بچه ها رو میذاریم دم در که هوارو داشته باشه باز کرامتی نیاد و حرمت همسایگی و اینا .

اونروز بچه ها داشتن خیلی با ریتم و منظم میزدن( ینی استعداد ناشکفته داریم بیا و ببین :-") بعد گویا کرامتی نزدیک میشه اون دوستمون که دم در بوده میاد تو میگه : "بچه ها کرام، کرام ، کرام [nb]مخفف مطرح کرامتی[/nb]"
این تاکید سه باره بر کرام باعث میشه بچه ها متوجه نشن منظورش چیه و ریتم بگیرن یک صدا با موزیک هم صدا همراهی کنن و بخونن :

کرام کرام کرام کرام \:D/
کرام کرام کرام کرام <:-P \:D/

بعد از پشت سر اون طرف با اندکی فاصله ناظم میاد و به به ، بچه میزنن و یک صدا آواز کرام کرام سر میدن.

خلاصه وضعیتی بس بغرنج و یه عده که از اون در دوم بی سرو صدا فورا خارج میشن و بقیه رو هم کرامتی میندازه از کلاس بیرون =)) ینی عالی بود :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

عاقا من رفته بودم خونه دوستم فامیلشونم اونجا بود
این دوست منم احساس خوشمزگی میکنه گوشی منو برمیداره بهم نمیده
منم دنبالش که ازش بگیرم
وقتی دیدم بازم نمیده بلند بهش گفتم به عمت اعتقاد داری؟
اونم یه دفعه جدی شد گفت بله!عممو خیلی هم دوست دارم
من احمقم گفتم تو روح عمت! گوشیمو بده لعنتی
یه دفعه فامیلشون بلند شد رفت تو آشپزخونه
بعد این که دوستم از خنده رو زمین ولو شد بهم فهموند طرف عمش بوده!!!
دقت داشته باشین خیلی عصبانی شده بودم
کلا تو اوج عصبانیت خیلی دقت نمیکنم چی میگم :-"
................
کلا sms اشتباه من خیلی میدم
یه بار نوشتم : سلام عشقم! مخ مامانتو زدی بریم صفا؟
میخواستم برای دوستم بفرستم اشتباهی فرستادم برای بابام
داغون بود اصلا
توضیحات: کلا من و دوستام گاهی وقتا به هم عزیزم و عشقم و اینا میگیم ولی نه زیاد
و این که منظورم از صفا پارک ملت بود
 
پاسخ : سوتی‌ها

من نه ولی یکی از بچه ها استاده :

1-به نرم افزار face maker گفته mace facker
2-به یکی از بچه ها گفته بیا سمامو بلیس
 
پاسخ : سوتی‌ها

برای اولین بار میخواستم از روی اون کاغذی که اعلام و اشخاص مهم رو نوشته بودم تقلب کنم. سر امتحان هرچی گشتم زرین کوب نامرد رو پیدا نکردم بعد که ورقه رو دادم پیدا شد!!!!!! X-(
حالا جالبیش اینجاست که در لحظه اول مراقب هم دید با این حال دلش برام سوخت خودش راهنماییم کرد :P


با ناراحتی بسیار اومدم به مامانم میگم به جای امام باقر(ع) نوشتم امام سجاد(ع)
برگشته میگه هردوشون که یکی ان ....
 
پاسخ : سوتی‌ها

بعد بازی استقلال مزدک داره کلی از نظم و ترتیب جشن قهرمانی ـشون تعریف میکنه یهو یکی تو بلندگو داد میزنه : استــقلـآل قهـــرمان میــشـــه...
کشته مرده این نظم ـشونم !
 
پاسخ : سوتی‌ها

خوب در كلاس هاي ما به جاي اينكه به تو باز شه به بيرون باز ميشه يا به قولي وقتي بازش ميكني مياد تو صورتت بعد يه روز داشتيم سرود تمرين ميكرديم هي ميومدنو ميرفتن منم اومدم تريپ خبره بردارم خيلي ريلكس نشستم رو صندلي دم در كه كسي نياد تو و گفتم ديگه بلند كردن من كار حضرت فيله بعد يه دفعه ديدم همه اينن :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) آخه در به بيرون باز ميشد
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش ما تو آنتراک کلاس المپ بودیم و داشتیم جلو راه پله با بچه ها حرف میزدیم که یه دفعه دبیر کامپیوتر بچه ها اومد داشت رد میشد یهو خورد به گلدون و سریع واکنش نشون داد و با ترس و لرز گفت "ببخشید ببخشید معذرت میخوام" بعد یهو به خودش اومد دید خورده به گلدون و کلی رنگ به رنگ شد و رفت ما هم نمیتونستیم بخندیم بنده خدا دیگه آب میشد من جلو دهن دوستمو گرفتم (خیلی بد میخنده کنترل نداره) اوردمش بیرون و ترکیدیم همونجا
************************************************************************************************************
چند وقت پیش میخواستیم امتحان دینی بدیم بعد دبیرمون گف با توکل به بانو امام علی (بانو رو بدون کسره بخونین) امتحان رو شروع کنین بعد ما یه 5 دقیقه خندیدیم بعد خودش گف مهم نیته مهم نیس حالا چی گفتم :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو مترو نشسته بودم که گوشی خانمی که روبه روم نشسته بود زنگ خورد، اونم یهو هول شد و برگشت به مادرش گفت:ا مامان خانم فلانیه حتما رسیدن مشهد میخان بیان خونمون چی بش بگم؟ مامانه هم گفت خودم باش میحرفم!آقا گوشیو گرفت و کلی قربون صدقه بنده خدا رفت و آخرشم گفت ما الان تو راه شمالیم! همه داشتیم هاج و واج نیگاش میکردیم و اونم داشت میگفت که چقدر ناراحته که نمیتونن همو بینن و یه فیلمی بازی میکرد که من خودم فک کردم نکنه مترو داره میره شمال!!!!
هیچی دیگه:ایشون همچنان داشتن چخان میکردن که یهو این صدای بگوش رسید:ایستگاااااااااااااه خیااااااااااام
خانمه یهو یخ کرد!چنان هول کرد که یادش رفت خداحافظی کنه!
من که کلی حال کردم!مطمئنم که اون طرف هم فهمید که ایشون تو مشهد سوار مترو شریف دارن! =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
(پرسپولیسی ها این اواتارم ناراحتیتونو کم میکنه ایشالله شهریار میاد )
 
پاسخ : سوتی‌ها

نشستم جلوتلویزیون داداشم:مگه توامتحانات شرو نشده پاشوبرودرس بخون.
من: :)
داداشم:همینجوری میخوای پزشکی قبول شی.
من:من ریاضیم نمیتونم پزشک شم;‏D;D
‏(بنده به توصیه همین برادر رفتم رشته ریاضی!!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

لایحه ی الایتی و ولایتی! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی بشتر از این که سوالای امتحان و جواباشو بدن دو روز هم وقت داشته باشی بعد کلمه متنی رو دستوری بنویسی؟ :))
این رفیقه ما داریم؟؟؟ #-o
 
پاسخ : سوتی‌ها

اندر حکایت بحث های سیاسی من و دوستان :

من : معین به کی رای میدی ؟

معین : هنوز تصمیم نگرفتم .

من : خب اگر تصمیم بگیری ؛ به کی رای میدی ؟

+

اندر خاطرات نمایشگاه کتاب رفتن :

معین : فردا بریم ؟

من : نه . بذار بچه ها از کاشون بیان . با پکیج ـمون بریم .

معین : منظورت اکیپ ـه دیگه ؟!
 
پاسخ : سوتی‌ها

با عرض معذرت و به نقل از دوستان:

سر کلاس ریاضی بحث از فیلم و کامبیز دیرباز شد، معلم که داشت حرف میزد اومد بگه کامبیز دیرباز بنده خدا زبونش نچرخید یدفعه گفت"دامبیز ِ" بقیشو دیگه نگفت...! بنده خدا کلا سفید شد! کلاس بعد چند ثانیه ترکید!
 
پاسخ : سوتی‌ها

تولده دوست خواهرم بود شب ك رفت تولد صبح روز بعدش اومد مامانم اومده تو اتاق ميكه فرناز واسه دوستت جي كرفته بودي بده ببينمش فرناز= :x :o :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم ميخواس بگه : چقدرم ك كانون خونواده ي ما گرمه! :-"
جاي ك و خ رو برعكس گف! :-"

×نتيجه ي اخلاقي: كانون خونواده رو هميشه گرم نيگر دارين ملت منحرف نشن! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

والا من انقدر واسه این اولیا قلدر بازی در آوردم که ازم عین چی میترسن!!!
یکیشون یه مدت مدیدی فکر میکرد معلمم
یکیشون دستش خیلی اروم خورد بهم گفتم دفه آخرت باشه!
انقدر هول شد یهو گفت: ببخشید آقا غلط کردم ببخشید!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

تابلو ترین چیز وقتی داری تو خیابون راه می ری چی می تونه باشه؟؟؟
این که با عینک آفتابی از خونه بیای بیرون....
بعد شیش ساعت که تو خیابون چرخیدی.....
ببینی همه یه جوری نگات می کنن....
عینکتو که بر می داری می بینی هوا ابریه !!!!!
 
Back
بالا