كياناز
کاربر فوقحرفهای
- ارسالها
- 719
- امتیاز
- 3,452
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگـان ۱
- شهر
- اصفهـان
- سال فارغ التحصیلی
- 96
پاسخ : سوتیها
معاونِپایه وارد کلاس میشود،
پس از دعوای مفصّلی با سوّمیها درحال خارجشدن از کلاس است که یکی از بچهها خطاب به معاون فریاد میزند:
خانوم، بالنگی رو ندیدین؟!
معاون با عصبانیت: ایناهاش تو جیب منه...!
معاون درحال خارجشدن از درگاهِ کلاس است که ناگهان یکی دیگر از بچهها خطاب به معاون فریاد میزند:
خانوم، خانوم؛ از جیبتون افتاد!
معاونِپایه با حالتی مَنگ: چی، چی؟!
دانش آموز: بالنگی، بالنگی از جیبتون افتاد.
معاون با عصبانیت از کلاس خارج میشود.
پ.ن: بالنگی، فامیلی ِ یکی از دانشآموزان کلاس است.
معاونِپایه وارد کلاس میشود،
پس از دعوای مفصّلی با سوّمیها درحال خارجشدن از کلاس است که یکی از بچهها خطاب به معاون فریاد میزند:
خانوم، بالنگی رو ندیدین؟!
معاون با عصبانیت: ایناهاش تو جیب منه...!
معاون درحال خارجشدن از درگاهِ کلاس است که ناگهان یکی دیگر از بچهها خطاب به معاون فریاد میزند:
خانوم، خانوم؛ از جیبتون افتاد!
معاونِپایه با حالتی مَنگ: چی، چی؟!
دانش آموز: بالنگی، بالنگی از جیبتون افتاد.
معاون با عصبانیت از کلاس خارج میشود.
پ.ن: بالنگی، فامیلی ِ یکی از دانشآموزان کلاس است.