خاطرات سوتی‌ها

ارنواز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
897
امتیاز
2,920
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 / فرهنگ
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
باستان شناسی
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس تاریخ بودیم، درس درباره ی ارتباطات خارجی قاجاریه بود!
دبیر تاریخ : قاجاریان بیشترین ارتباط رو با اروپاییان برقرار کرده بودن....
من : ببخشید، خانوم تو این دوره آمریکا تو چه وضعیه؟! :-?
بچه ها : ایران پُره بسیجیه! :)) =))
من : ها؟ به چی میخندید؟ :rolleyes:
بعد دوستم برام شرح میده که چه اتفاقی افتاده ... :D
 

MehrnaZz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,036
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله 1 ریاضی
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم باغ خالم اینا.بعد از کلی توت خوردن و گوجه سبز و گیلاس و اینا، بابام داشت از خاطرات سربازیش میگفت. توی جمع خیلی شیک و با کلی اهن و تلپ....!
بابام:آره اونجا یه چکمه هایی بود مخشوز آشخزی( منظور مخصوص آشپزی بود! :-" )!!!
من: :O
بعد من و فامیل : =))


تو مسیر رفتم به باغ هم بابام تو ماشین کنار شوهر خالم نشسته بود خیلی شیک داشت جدی جدی بحث سیاسی میکرد و اینا اسمم شوهر خاله مان فریدون میباشد.بابام: بعله آقا رضا داشتم میگفتم......! ( اسم شوهر خاه دیگه ام رضاعه!)

یهو ما: =)) =))
بابام: :-? :-?? =)) :-[
 

Nafas 21

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
714
نام مرکز سمپاد
يه دبيرستاني از فرزانگان
شهر
Najaf abad
مدال المپیاد
المپياد رياضي
دانشگاه
بايد بش فكر كنم
پاسخ : سوتی‌ها

امروز داشتیم از توی یه جاده ی جنگلی رد می شدیم بابا نگه داشت چند دقیقه استراحت کنیم
من با شوق و ذوق بسیار:وای مامانی گوش کن صدای دارکوب می یاد.چه نازه
مامانم:دختر گلم ... این صدای ماشین سنگ بریه
:D :D
 

dokhtar-e-tanha

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
263
امتیاز
4,609
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

× با خواهرم نشسته بودیم تو خونه همدیگرو نگا میکردیم ...
گفت : نازی ماشین بنزین داره؟
گفتم : آره واسه چی؟!!
یهو گفت حوصلم سر رفته پاشو بریم دشت و دَمَر


:)) :-" :-"

منظورش همون دشت و دَمَن بود فقط چون دید ماشین بنزین داره و در اختیارشه هول کرد یهو :)) ;;) :-"




×

- چه خبره چرا همه مغازه ها بستس ؟!
+ فردا قیام ِ 15 ِ خونین ِ
- قیام خونین 15 خرداد یا قیام 15 ِ خونین خرداد ؟
+ ;;) :-"



:)) :-"



×
× مامانم اینا رفتن کربلا ...
بعد خواهرم میگه مامان هنوز بهمون زنگ نزده نکنه بمباران هسته ای شده باشه ؟ :-s
منم با عصبانیت گفتم ساکت باش باو دهنتو گاز بگیر :-"


;;) :))
 

fa_t

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
98
امتیاز
335
نام مرکز سمپاد
فرزانـــــــــــگان
شهر
نجف آباد
پاسخ : سوتی‌ها

همه نشستن:من،مامان،عمه،دختر عمه و...
مامانم البوم عکس اورده دارن میبنن:
(عکس کوچیکیای پسر خالم که الآن سه سال از ما بزرگتره)
دختر عمم: واییییییییییی این چه جیگریه
چه حوشگله
نازشو برم
و...
من: بادست تو پهلو دختر عمم، :-"، ;))، :-$
مامانم :))
عمم: :-w
.
.
.
دختر عمم بعد از فهمیدن: :-" :-[ :-ss #S-:
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,518
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(') امیــ(')
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم اینا بعد از ظهر رفتن بیرون الان برگشتن هرچیم اصرار کردن که برم باهاشون گفتم من امتحان دارم نمیام ...
خلاصه نشستیم تلوزیون نیگا کنیم ..
شبکه سه داش صحنه های بازی ایران و قطرو نشون میداد بعد یهو اون صحنه هه که توپ خورد به تیر دروازه ی ایران ولی گل نشد ُ نشون داد
بعد من بلند داد زدم وااااااییییی این صحنه هه خیلی باحال بود یکم توپ پایین تر بود حتما گل میشد خیلی شانس آوردیم =P~
آجیم برگشته میگه : درس میخوندی یا فوتبال می دیدی ؟ :-w
من : :-"
مامانم : L-: L-:
 
ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,254
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

یه گربهه زیر یه پژو پارس نشسته بود بعد من کرمم گرفت رفتم جلوش گفتم پخخخخخخ بماند که گربهه سنکوپ کرد ولی یکم دقت کردم دیدم تو پژوهه هم ی پسر دختره نشسته بودن زل زدن به من :-"

خو دودی نکنین شیشه هاتونو ملت چیششششش

....

یکی از دوستام با لپ تاپ من رفته بود تو آیدیشو اینا بعد رو مسنجرم رمزش مونده بود بعد یه بار جلو خودش پا کرده بودم ولی پاک نشده بود یکی دو دفعه با اون مسنجره که آن شدم آیدی اینم آن شده بود دیگه گفتم برم بش بگ یه وقت فهمید ناراحت نشه
رفتم گفتم بعد یه ساعت توضیح دادم هر کار میکنم پاک نمیشه و اینا بعد این گف حالا یه لحظه عوض کن و امتحان کنیم اینا آقا پاک شد هر کار کردم برنگشت

:D تنها چیزی تو اون الحظه دلم میخواس این بود رمزه برگرده

به جان خودم هر کار کرده بودم پاک نمیشد من نمیفهمم چرا یهو شد :-? :(( :((
 

Alien

کاربر فعال
ارسال‌ها
72
امتیاز
582
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
دهدشت
رشته دانشگاه
میخوام برم پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

عاغا میخواستیم بریم سفر هر کسی ی نظری میداد من گفتم بریم گیلم دناوه (منظورم شهر های بندری دیلم و گناوه بود) :)) =)) :D B-)
 

Shery

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
328
امتیاز
4,748
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجـنورد
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : سوتی‌ها

سوتي شوهرخاله ي منه! {-8

اون روز عروسي دعوت بوديم کل خاندان بعد شوهرخالم نيومد گفت ديرتر ميامو اين حرفا

بعد خالم زنگ زد بهش گفت بيا اونم گفت اومدم الان دارم شام ميخورم ;;)

بعد خالم گفت خب کجايي و اينا؟ چرا نيستي؟اصن شام ندادن هنوز

بعد کاشف به عمل اومد که شوهرخاله ي گرامي رفته اشتباهي يه تالار ديگه خيلي شيک شامم خورده :D :)) :D :-$

فقط مونده بوده بره به عروس داماده ديگه تبريک بگه :D

هيچي ديگه بعد از فهميدن سوتي خيلي شيک از جاش بلند شد اومد تالاري که ما بوديم ;))
............. ............... .............. .............. ................ ............... .............. ..............

خونه عمم اينا بوديم سر شام:

دختر عمم: اين ليواناي ما رو ديدي؟ هفت رنگه رنگي رنگي ميشه و اينا!
من يه ليوان از سر سفره برداشتم هرکار کردم تغيير رنگ نداد :|
گفتم: کو؟ L-:
دختر عمم در حالي که به يکي از پسراي فاميل(دور) اشاره ميکرد گفت ببين الان ليوانش دستشه رنگي رنگي شده
از قضا بنده خدا داشت نوشابه ميخورد!
منم زل زدم بهش(در واقع به ليوانه) و با اعتماد به نفس تمام بلند گفتم: ووواااااااااااااي چققققققققققققدر خوشگله :-[
منظورم رنگي شدن ليوانه بود :|
يارو به خودش گرفت اينجوري برگشت نگام کرد :-\
من موندم کجاش خوشگل بود که فکر کرد اونو ميگم :| :(( L-:
 

jh.hamideh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
2,111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
B!N@b
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز به داداشم میگم(البته نشنیدا!) : شما تو دانشگاه تشییع جنازه دارین؟!؟
بعد با خودم فک کردم اخه مگه تو دانشگاه تشییع جنازه میشه؟!؟ :-?
یکم فک کردم بعد یادم افتاد بابا اون تشریح هس نه تشییع ! :D
 
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,375
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

بچه ها این عکسو ی جایی دیدم
خب؟
اصن خیلی خفنه :)) :))
بعد نوشته کدوم از گزینه های زیر درس است؟؟:::::


1- ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺗﻮ ﺟﻮﺏ ﺳﺮﭘﺎﺵ ﮐﺮﺩﻥ ؟ :))
2- ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﺗﻮ ﺟﻮﺏ ﺑﺸﻮﺭﻩ ؟ :))
3- ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﺟﻮﺏ ﺑﭙﺮﻩ ﭘﺎﺵ ﻟﯿﺰ ﺧﻮﺭﺩﻩ ؟ :(
4- ﺭﺍﻧﻨﺪﺵ ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﭘﺎﺭﮎ ﺩﻭﺑﻞ ﮐﻨﻪ؟ :-"
5- ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺟﺎﯼ ﭘﻞ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﻦ ؟ :-"
971834_648979711784053_1591966433_n.jpg




ولی جوبشم جوبه ها خداییش :))
 

ابوالفضل

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
373
امتیاز
1,544
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
سبزوار
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از shery :
سوتي شوهرخاله ي منه! {-8

اون روز عروسي دعوت بوديم کل خاندان بعد شوهرخالم نيومد گفت ديرتر ميامو اين حرفا

بعد خالم زنگ زد بهش گفت بيا اونم گفت اومدم الان دارم شام ميخورم ;;)

بعد خالم گفت خب کجايي و اينا؟ چرا نيستي؟اصن شام ندادن هنوز

بعد کاشف به عمل اومد که شوهرخاله ي گرامي رفته اشتباهي يه تالار ديگه خيلي شيک شامم خورده :D :)) :D :-$

فقط مونده بوده بره به عروس داماده ديگه تبريک بگه :D

هيچي ديگه بعد از فهميدن سوتي خيلي شيک از جاش بلند شد اومد تالاري که ما بوديم ;))
هیچی دیگه به شدت فک میکنم تکراری میباشد.......
یکی دیگه تو چن صفحه قبل این سوتی رو با نام داییش نوشته بود :> :>
 

ENerjji!!

کاربر فعال
ارسال‌ها
48
امتیاز
460
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
المپیاد شيمي ميخوندم تو جوونيام!!
دانشگاه
همون تهران خوبه نه؟
رشته دانشگاه
فعلاً موجود نيست ولي شايد ص
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی آقای ولایتی تو مناظره:مسائل کم اهمیت دار تر!!!
سوتی آقای حداد عادل:سلام میکنم بر امام موسی کاظم و سلام بر همه مردم ایران!!
 

mohaddes

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
346
امتیاز
4,671
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بـنـاب
سال فارغ التحصیلی
94
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم زنگ میزدم به بابام. مامانم از اون ور گفت به بابات بگو پنیر، وانیل و یه چیز دیگه که یادم نیست چی بود بگیره.
داشت بوق میخورد منم داشتم مرور میکردم که بگم : سلام بابا، پنیر وانیل و ... بخر.
یهویی گوشیو برداشت منم هل شدم گفتم : سلام پنیر، بابا وانیل و...بخر اومدنی! :D
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,518
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(') امیــ(')
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : سوتی‌ها

دیشبــــ داشتیم تلوزیون نگا میکردیم ... داداشم برگشته میگه آجی چرا هوش زیـــآدُ نمیذاره ...
من : :O :)) :))
اون : :-/ ^-^

( خودتو مسخره کن :|.. بچه هفت سالشه خووو !!)
 

black spider

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
385
امتیاز
2,187
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
Anesthesia
پاسخ : سوتی‌ها

ی برنامه ای میداد ماه رمضون ک حالا اسمش یادم نیس(مخصوصه ماه رمضون نبودا) بعد یارو مجریه گف خب بینندگانه عزیز شما ی ووله ببینین مام ی لیوان آب بدیم ب شما(خطاب ب مجریه) و ادامه ی برنامه رو داشته باشیم ;;)
بعد این یارو ـه گف البته الان ماهه مبارکه رمضانه و بنده روزه هستم! :D ی همچی مجریایی داریم ما ;;)
 

kosar2

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
77
امتیاز
382
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
مدال المپیاد
سال بعد ایشاا...
رشته دانشگاه
اگه خدا به خواهد اقتصاد.
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی ماله یکی از دوستامه
سر کلاس دینی میخواست در مورد خواب حضرت یوسف صحبت کنه ،دید هر کی داره یک چیزی میگه.هول شد
گفت:گاز لاغر ، گاو چاقر !!
بچه ها: =)) =)) =)) =)) =))
منظورش این بود که 7 تا گاو لاغر ، 7 تا گاو چاق رو خوردن!
 

arezoo1995

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
134
امتیاز
942
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

شوهر خالم اومده خونه به خالم میگه برو کلیدای منو بیار.خالم:کجان؟؟
-تو یخچال!
اخه کی کلی میذاره تو یخچال؟؟؟؟ :O
ـ حالا برو بیار کار دارم
ـ نگفتی غذا ها تو یخچال بو میگیرن؟؟ L-: :-"
بعد خالم میره و بعد از مدتی گشتن در یخچال با نا امیدی نیسن که!!!!
و شوهر خالم با عصبانیت:کی تو اشپزخونه دنبال کلید میگرده؟؟؟؟گفتم تو گاو صندوق!!!
و خالم: :|
=)) :))
 

el nino

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
469
امتیاز
1,653
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
هوافضا
پاسخ : سوتی‌ها

[ از اثرات محو شدن توی افق ...] 8->


خواهرم اومده منو بیدار کنه برم کلاس :

- سارا پاشو ، مگه تو کلاس نداری ؟!
- من : نه ، من باید اینا رو آماده کنم بفرستم " افق " !!! :-" ;;)

یه دفه دیگه مامانم اومده منو بیدار کنه :

- بچه پاشو چقد میخوابی ؟!
- من : متانول فرار میکنه ... ! :-"


اصلا هم یادم نمیاد چه جوری همچین چرندیاتی پروندم ... #-o
 
بالا