الدرادو
کاربر فوقفعال
- ارسالها
- 140
- امتیاز
- 1,442
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان ناحیه2
- شهر
- کرمان
- رشته دانشگاه
- IT
پاسخ : سوتیها
تواسفند بود منو یکی از دوستام مونده بودیم پایگاه تو مدرسه ک بخونیم .دم غروب بود خاستیم بریم وضو بگیریم یهو من گفتم زهرا بیا مسابقه فحش بذاریم هر کی باخت ناهار فردا با اون. اونم گف باش
همیجوری1 فحش اون میداد یکی من. درهمین حین داشتیم میرفتیم طرف سرویس بهداشتیا ک وضو بگیریم
تو دسشویی فحش دادنمون رسید ب جاهای باریک دگ خیلیم طول کشید حدودا نیم ساعت همیجوری (جا قحط بود )
1 دفه زهرا ساکت شد گفتم دیدی باختی گف ن مث اینکه یکی تو دسشوییه حتما از ما و فحشامون ترسیده بیرون نمیاد بیا بریم بیرون تا بدبخ خفه نشده
رفتیم بیرون تو حیاط مدرسه قدم میزدیم وای خدا یهو1پسره از تو دسشویی اومد بیرون
اون لحظه دلم میخاس بمیرم فقط
نگو اون روز تو مدرسه کلاس المپیاد بوده بچهای المپیاد ادبیات بودن
تا دوروز بعدش دگ پایگا نرفتم
تواسفند بود منو یکی از دوستام مونده بودیم پایگاه تو مدرسه ک بخونیم .دم غروب بود خاستیم بریم وضو بگیریم یهو من گفتم زهرا بیا مسابقه فحش بذاریم هر کی باخت ناهار فردا با اون. اونم گف باش
همیجوری1 فحش اون میداد یکی من. درهمین حین داشتیم میرفتیم طرف سرویس بهداشتیا ک وضو بگیریم
تو دسشویی فحش دادنمون رسید ب جاهای باریک دگ خیلیم طول کشید حدودا نیم ساعت همیجوری (جا قحط بود )
1 دفه زهرا ساکت شد گفتم دیدی باختی گف ن مث اینکه یکی تو دسشوییه حتما از ما و فحشامون ترسیده بیرون نمیاد بیا بریم بیرون تا بدبخ خفه نشده
رفتیم بیرون تو حیاط مدرسه قدم میزدیم وای خدا یهو1پسره از تو دسشویی اومد بیرون
اون لحظه دلم میخاس بمیرم فقط
نگو اون روز تو مدرسه کلاس المپیاد بوده بچهای المپیاد ادبیات بودن
تا دوروز بعدش دگ پایگا نرفتم