• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

پاسخ : سوتی‌ها

مکالمه ی من با پسر همسایمون
ـ علی فلانی عروس شد خبر داری ؟
ـ جدی ؟؟ شوهرش فامیلشونه ؟
ـ آره دامادشونه
=)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اقا خیلی ضایس برا یکی از دوستان که دوقلو هستن تولدش بود کادو بگیری بعد اونجا وقتی اون یکی قل ازت بپرسه کادو من کجاس ؟؟ :-"
تو هم بگی چه جالب تو هم امروز به دنیا اومدی !!! :|
من دیگه حرفی ندارم اون لحظه اون بیچاره هم نمیدونست چی بگه :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

معاون مدرسه ما مهندس شیمیه بعد تمامی کادر مدرسه اونو مهندس صدا میکنن
زنگ کلاس خورد و ما داشتیم تو کلاس با میز و صندلی و در و دیوار ساز میزدیم یهو معون اومد بالا از پله ها دیدبان ما گفت مهندس داره میاد بچه ساکت نشدن من داد زدم گفتم مندس داره میاد و دوباره که رفتم بگم مندس یدفه همه ساکت شدن و معاون صدامو شنید............
همون جا ایستاد یه نیش خند زد رفت پایین تو دفتر 1 نمره ازم کم کرد
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفیق ما وایبر نصب کرده، همون روز اول یکی از دوستان اومده تو وایبر براش وُیس فرستاده! این بنده خدام که به قضیه وارد نبوده، میگه مگه دیوانه شدی چرا اینقد صفحه خالی میفرستی :)) گویا اون علامت پلی کردن وُیس رو هم ندیده! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

من بچه بودم فیلسوفی بودم واسه خودم.مامانم خیاطه.6ساله که بودم،مامانم چسب حرارتی خرید.منم تو تلویزیون میدیدم چه جوری واسه درست کردن کاردستی ازش استفاده میکردن.منم کلی کاغذرنگی آوردم که بچسبونمشون.اما نمیدونم چی شد که خراب شد.10ساله که گذشته.بعد اون اتفاق مامانم ازش استفاده نکرد.مامانم پریروز میخواست ربانو به کارت عروسی بچسبونه(عروسی داییم نزدیکه)
گفت:ای بابا چرا خرابه؟
گفتم:مامان اینا به درد نمیخوره.من بچه بودم میخواستم استفاده کنم،تفنگش شکست.آشغاله بابا.
گفت:تو خراب کردی؟
گفتم:کی؟من؟کی گفته؟ها؟هر کی گفت غلط کرد.
مامانم یعنی با نگاهش داغونم کرد.ازونایی که میگن برو بمیر.هر چی تو این خونست باید خراب کنی؟
هی......به بقیه چیزا فکر نمیکنن...
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها عکس گداشته بود با سگش بعد به دوستم گفتم:
ملت با سگشون عکس میندازن مام با تو :-"
یه نگا به دوستم کردم فهمیدم چه توهینی بش کردم :)) :))
به خیر گذشت خداروشکر :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یک ساعت پیش منو دوستم کلاس بودیم.دوستم گفت که تشنشه بریم یه چیزی بخوریم.منم تشنم بود و آب میخواستم.رفتیم سوپر.دیدم توی یخچالاش آب معدنی نیست.
بهش گفتم:بطری های آبتون کوش؟
عاغا طرف نشنید.
گفت:بله؟
گفتم:آبتون کوش؟ :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-"
دوستم یه لبخند زد رفت اونور.مرده همینطور مثل بز به من زل زد و یه پوزخندم رو لبش. :D :D :D
بعد گفت:آب معدنی؟
منم زل زدم بهش.نمیتونستم حرف بزنم.سرمو تکون دادم و گفتم:اوهوم.
گفت:دوتا؟
ایندفه سرمو بردم بالا و گفتم نچ.
اومدیم بیرون دیدم پسره و دوستم دارن خودشونو جر میدن از بس خندیدن.حالا من تازه دوهزاریم افتاد که چی شد.ولی این دوست بی شعور من کرم میریخت میگفت که طرف باید میگفت بریم پشت عزیزم.ولی خداییش پسره آقا بود که جلوی خودم به روم نیاورد. :)) :)) :)) :)) :))
(من اینو مینویسم ولی لطفا نگین خاطره نیست.آره شاید نباشه.ولی خاطره میشه.)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم: راستی آیفون خوردم ;;)
من: آیفون خوردی؟ :-/
دوستم: ها؟ نه. آیفون خریدم...5c
من: عه...مبارکه! چه رنگی خریدی؟ آبی؟ (فرار بود آبی بخره)
دوستم: نه...هلویی ;;)
من: هلویی؟ :|
دوستم: آره زردِ هلویی! :> (منظورش لیمویی بود)
من: هلو زرد نیست...اون لیموییه فک کنم :-?
دوسنم: نه...زرد هلوییشو خریدم...
من: :|
گوشیش : :|
استیو جابز : :|
زرد لیمویی: ~X(
زرد هلویی: :>
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم تو پ.خ. برام علامت «:/» رو فرستاده بود، میخواستم بهش بگم این علامت رو استفاده نکن؛ گفتم «دهنت رو صاف کن» :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بخوای بری سایت کانون(kanoon.ir)،حواست نباشه فارسی تایپ کنی تو ذهنت مثن تا اینجا رفته:kanoo میبینی نوشته "نشدخخ" بعد فک کنی یکی هکت کرده دستتو بکنی دکمه شات دان تا حد شکستن بره :-"




:)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم پارسالمون اس داده:
سلام:لطفاجهت هماهنگی تست عربی روزشنبه 8:30شب به بلوارحمزه 18مراجعه کنیداگراسمس رسیده لطفابانام دانش آموز پاسخ دهید
دوست منم توخواب اینوخونده نوشته دانش آموز ارسال کرده :)) :)) :)) :))
دخترروببینه تاآخرسال فیلمش میکنه :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم راجب معلم بهداشتمون با دختر خالم صحبت میکردم میخواستم بگم پسر کوچیکش یهو برگشتم گفتم: معلم بهداشته داریما! با اون شوهر کوچیکَش! :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

بادوستام رفته بودیم بیرون بعدشام چیز برگرسفارش دادیم!!
سفارشمونو اوردن..چیز خیلی کم داشت!!
دوستم(تن صداش بلنده) : اغاکنارخونه ما چیزاش بهتروبیشتره تازه خوشمزه ترهم هستن!!!!!
ما اون لحظه: :)) :)) :)) =)) =)) =)) :)) :)) =)) =))
بیچاره منظورش ازچیز پنیربود!!! :)) :))‏‎ ‎
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفرش کردن مداوم سایت varzesh3.ir به جای سنجش برای اعلام نتایج نهایی ازمون سراسری 93... :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم 6 - 7 سالم رفته بود توی پارکینگ دوچرخه بازی کنه
این وقتی میره صد بار میاد خونه باز برمیگرده بازی کردن هر دفعه هم منه بد بخت باید برم در رو براش باز کنم !

این دفعه رفته بود بازی کنه
من داشتم دستامو میشستم صدای زنگ در واحد اومد !

منم ک دیگه این داداشم خسته شدم از همون دور بلند گفتم مــــــرگـــــ مــــرضـــــــ

مامانم به خنده گفت در بازه بیا تو ( در بسته بود :-<)

منم در ادامش گفتم آره خجالت نکش در که بازه بیا تو دیـــــگــــه !

و در حین حرکت به سمت در گفتم خوبه حالا کس دیگه ای باشه ! :-?

وقتی درو باز کردم

مدیر ساختمون بود :O :O اومده بود شارژ رو بگیره !

من ک خودمو یه صحنه گم کردم

اونم داشت به من میخندید :)) =))


- چی شده ؟ فکر کردی ارشیا عه ؟ آخه الان پایین دیدمش

- بله ! شرمنده :-"


اینم عاقبت ما کلا شخصیت خودم نابود شد دیگه :D
همش تقصیر این ارشیا عه شونصد بار بالا و پایین میره
 
پاسخ : سوتی‌ها

شاید سوتی نباشه ولی خب قشنگه.
من و داییم و دخترداییم (که البته فرزند این دایی‌ای که حضور داشت نبود :)) ) که 5 سالشه نشسته بودیم داشتیم عکسای سفرُ نگاه می‌کردیم. بعد یه سری عکس بود که چیز خاصی واس دیدن نداشت داییم سریع رد می‌کرد بعد یهو دختر داییم گفت: اع، اِع، نسیم یه لحظه برگرد عقب.
من و دایی‌ گرامی هم فکر کردیم شاید مثلا عکس قشنگی بوده و فلان آروم آروم زدیم عقب.
بعد به عکس داییم که البته میشه پدر همین دختره رسیدیم گفت: آها،همین. ;;)
بعد گفتم خب عزیزم چی شد؟! گفت: هیچی فکر کردم بُزه.
عالی بود ینی :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال یه معلم خنگ داشتیم ، درست صحبت کردن بلد نبود به جای شکل گفت شکس ، شانس اورد چیز دیگه ای نگفت ...
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز عصر داشتم تمرین میکردم رانندگی بعد ماشین همسایمون جلو خونش بود بابامو همسایه داشتن درست می کردن ماشینه رو یه پسر هفتمی تپل دارن اونم در ماشینو باز کرده بود داشت باهاش ور می رفت .
بعد من وقتی نزدیک در شدم راه نبود رد شه ماشینه گفتم " این تپلیه نمیخواد بره کنار ؟ :D" :|
یهو دیدم نیش پسره تا بناگوش بازه چشمای مامان بابامم گرد :D تازه فهمیدم ک عاقا این 20 سانت باهام فاصله داره شنیده :))))

درو بست رفت کنار رد شدیم رفت :)))))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بد ترین سوتی عمرمو امروز تو کلاس زبان دادم...
اینا همه به انگلیسیه:
من:اقا این تلفن من داره زنگ میخوره...برم بیرون؟
معلم:برو(چن ثانیه مکث)حا کی زنگ زده؟YOUR FATHER?
من:NO.YOUR MOTHER

مثلن میخواستم بگم MY MOTHER

من: ^-^
معلم: :-w
مادر معلم: :O
کریستوفر کلمب: :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

ینی یه سوتی دادم من امروز :)) :)) :)) =)) =)) =)) وای چقدر من حواس پرتم =)) =)) =))

آقا امروز با دوستان یه قرار عکاسی داشتیم و اینا بعد من دیدم دیر شد پریدم با چرخ رفتم اونجا :-" :-" بعد خوب به سلامتی رفتیم کارامون رو کردیم بعد رفتیم یه ناهار زدیم بعد دیگه گفتیم قبل رفتن و اینا بریم یه پادکست ظبط کنیم وبعد هم رفتیم یه دست pes و ...
حالا از حاشیه ها صرف نظر میکنم خلاصه رفتیم چرخیدیم و بعد رفتیم شب شعر و بعد از اونجا هم دوباره دور دور بعدشم امین عزیز مارو رسوند خونه ولی از قضا نگو من با چرخ رفته بودم و بدون چرخ اومدم خونه =)) =)) =)) :)) :)) :)) :))
بابام اومده خونه میگه امیرحمزه چرخ کو :-s :-s نکنه دزدیدنش :-ss :-ss
من : چیشده :O :| چرخ ^-^ من :rolleyes: کی :rolleyes: تو کی هستی (:| :)) :)) :)) بعد یکم جستجو تو این مغز پوک شده فهمیدم آهاااااا من امروز با چرخ رفتم بیرون =)) =)) =)) =))
بعد رفتیم همون مکان پارک چرخ خداروشکر نبرده بودنش و برش داشتم آوردمش دیگه

:)) :)) :)) :)) :))وای خیلی گرده بود ینی حواس پرتم در حد تیم ملی فکر کنم کلیدامم تو ماشین امین جا گذاشتم :)) :)) =)) =))
 
Back
بالا