خاطرات سوتی‌ها

amyrsajjad

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
76
امتیاز
549
نام مرکز سمپاد
هاشمي نژاد 2
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
23 و 24 امین دوره المپیاد غیر متمرکز دانشجویی - قطب 4
دانشگاه
دانشگاه صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی ژئوتکنیک
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

یادتون هست یه بار جرج بوش داشت با دوربینی که سرش بسته بود مواضعشونو بررسی می کرد؟
یکی از فامیلای ما هفته ی بعد عروسیش عروسی دعوت میشه بعد میاد آب بریزه واسه خودش در بطریو باز نمیکنه.

یه کدی هس تو ایرانسل که اگه قبل شماره مخاطب بگیری از شارژ اون کم میشه.یبار من با این کد به یکی هی اسمس میدادم
اونم هی تایید میزد خبرم نداشت چخبره
فرداش واسه 4 تا پیام 2000 تومن ازم گرفت
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار سوار اتوبوس بودیم یه خانوم با یه بچه کوچیک سوار شد اتوبوس هم شلوغ بود
منم دلم سوخت رو کردم به خانومه که بهش بگم شما بیا جای من بشین
گفتم شما پاشین تا من بشینم :-\ :-\
 

usboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
424
امتیاز
1,679
پاسخ : سوتی‌ها

وقتي داري تست زيست ميزني و ميرسي به اين:

61085721752370121258.jpg



فهميدين؟؟؟

فرد ٣ و ٤ خواهر برادرن


ولي سه تا بچه دارن! :)) :)) :))
 

fatimaaaa

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
5
امتیاز
121
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
quchan
دانشگاه
www.qiet.ac.ir
رشته دانشگاه
مهندســـــــــی صـــنـایـ
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بوديم خونه يه بنده خدايي، تو ي شهر ديگه ، از صاحب خونه پرسيدم قبله كدوم طرفه؟؟؟
اونم گف رو به ديوار... :rolleyes: خب حالا هر چهارطرفم ديوار !!!
من: :( :-s :-\ :-\
خودشم كه بعد فهميد سوتي داده: :> :> :>
 

HELEYA

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
8
امتیاز
98
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ی جایی همین نزدیکیا
دانشگاه
مهندسی فناوریهای نوین قوچا
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : سوتی‌ها

امروز ی سوتی دادم به عقل خودم شک کردم :-/
رفتم چای دم کنم چای خشک رو ریختم توقوری ،اونوقت قوری رو برداشتم گرفتم زیرکلمن آب یخ میخوام چای دم کنم :D
اعضای خانواده همگی: :-/ :O [-( :)) :)) =)) =))
من: #-o X_X :D
 

surge

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
6
امتیاز
66
نام مرکز سمپاد
H2
شهر
Tehran
پاسخ : سوتی‌ها

ملت سوتی میدن
ما هم سوتی میدیم :))
پ.ن: کلیک کنید بزرگ بشه!
Screenshot_2014_09_16_00_45_08.png


نتیجه ی اخلاقی: موقع تایپ کردن حواستون به زبون کیبرد باشه
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : سوتی‌ها

یه دوستی دارم که خیلی لوس حرف میزنه.سرِ کلاس شیمی گوشیشو درآورد که یه عکسی به من نشون بده. برایِ اینکه معلم نبینه :-" گوشی رو زیر میز و متمایل به من گرفته بود و کمی هم نور میزد به صفحه. دیدِ واضحی نداشتم.بعد با صدایِ لوس گفت:"ببیــــن! بــَبــَییمه! ;;) "
حتا صدمِ ثانیه ای به ذهنم خطور نکرد که ممکنه یه دختر به باباش بگه :"ببعی!" :| فقط میتونستم هیبتِ یه مرد چاق رو تشخیص بدم و برادر و پدر دوستمم بشدت اضافه وزن دارن.
پرسیدم :"کوش؟!"
دستشو گذاشت رو آدمه و گفت:"ایناهاش دیگه "
من:"اِ اِ اِ ... این گوسفنده؟! فکر کردم داداشت یا بابات باشه :-?
من ثانیه ای بعد: :D
دوستم: :-w
کلن چندروزی زیاد تحویلم نمیگرفت :-"
______
یکی یگه از دوستامم تعریف میکرد با مامانش رفته بودن میوه فروشی.صاحبِ میوه فروشی هم یه پسر جوونِ 22-23 ساله بوده که مامانِ دوستم همیشه ازش خرید میکرده و طرفو به اسمِ کوچیک صدا میکرده. اسمشم "حسین" بوده.
اونروز مامانِ دوستم اصاب نداشته ،با حرص به هویج ها اشاره کرده و با صدایِ بلند گفته:"هویــــج،این حسینا چنده؟"
میوه فروشی رفته بوده رو هوا :))
 

baseri

F@|-|!mEh
ارسال‌ها
2,821
امتیاز
6,851
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نانو
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
پاسخ : سوتی‌ها

شب میخواستم بخوابم ، از اونجایی که توپ هم بیدارم نمیکنه دو تا گوشی رو روی آلارم گذشتم ؛
بعد کاملا جدی برگشتم گفتم علیرضا قاشقت ....
قیافه داداشم : :-?? :O
صدام که رسید به گوش خودم ، یه کوچولو گذشت داشتم تجزیه تحلیل میکردم چی گفتم که هر دومون زدیم زیر خنده :-" :))
خواستم بگم علیرضا گوشیت !! ( که بده آلارمش رو بذارم )
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس بودیم که معلمممون داشت در مورد بدخطی می گفت: اگه من موقع تصحیح کردن ببینم یکی بدخط و ناخوانا نوشته همون موقع با خودکار سبز یه خط قرمز روش می کشم
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

یکشنبه دومین روز شروع ترم بود و ساعت 8:5 دقیقه داشتم با عجله میرفتم تا کلاس رو پیدا کنم تا هرچی زودتر برسم شاید به حضور غیاب رسیدم..
رفتم تو کلاس از دویتم پرسیدم فارماکو3 ست اینجا? تو که نداری،،،،استاد نیومده بود هنوز،،،دوستم گفت نه فارماسیوتیکس 3 هست کلاس شما اون یکی ساختمونه،.منم بدو بدو اومدم بیرون،جلوی در وردی ساختمون،،وسط راه یکی از سال بالاییا رو دیدم،،گفت کلاس اونجا نبود?? گفتم نه،،،انگار جای کلاس عوض شده،،راه افتادیم به سمت اون یکی ساختمون،،وسط راه هرکی رو میدیدیم باهامون همراه میشد و تغییر جهت میداد،،15 تایی شدیم،،نماینده رو دیدیم،،،گفت من از اون ساختمون میام،،کلاس اون ور نیست بریم همون ور ببینیم چه میکنیم ،،اقا مام تریپ قلدر و شاکیانه راه افتادیم ;)) دوباره وارد ساختمون شدیم کلی ادمم پشتمون راه افتاده،،گفتن میریم سرکلاس ببینیم چه داستانیه..،،یهو دیدم بچه ها به جای کلاس سمت راستی رفتن تو چپی.....
اوا اوا،،،،یهو به دوستم گفتم وای چپیه کلاس صفری بود?? من اسم دوتا کلاس رو قاطی کرده بودم..
بعد هرکی وارد کلاس میشدکلی تعجب میکرد که من پس چه حرفی بوده که زدم کلاس دست اون گروهه و نشستن تو کلاس ما.. :))
 

A.R.P

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
330
امتیاز
3,071
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
98
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

یک بار به جای انگری برد گفتم انگری بیرد بعدم برای اینکه ضایع نشم الکی به لهجه استرالیایی ربط دادم :)) از اون به بعد اونام میگن بیرد =))
 

*Reihan*

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
578
امتیاز
7,415
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خوی
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

الان تلفن زنگ خورد...منم بدون نیگا کردن به شماره،ورداشتم فک کردم بابامه...میگه سلام زنگ زده بودین؟منم گفتم سلام جانم خوبی؟
نگو پسرخالمه... :-[
گفتم خوبی؟ما زنگ زدیم؟بذا بپرسم ببینم...مامانم اومد میگه علی عه میخواستم بگم برا هلن پفک بخره...
حالا قیافه ی من بعد اینکه علی بیاد دیدنیه... :-[
 

Luna H.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
468
امتیاز
2,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبدکاووس
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی بدتر از اینکه ساکتُ جا بذاری تو ترمینال؟ :| :))
 

Weeping Angel

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,416
امتیاز
4,219
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم برنامه درسی رو نگاه می کردم تو دانشکده بعد دیدم نوشته : " فیزیولوژی (ع) " بعد من یه مدت هنگ بودم که فیزیولوژی علیه السلام یعنی چی! :)) :)) نگو عملی ه :D
 

Moshk

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,141
امتیاز
2,882
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
ساری
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از a.r.p :
یک بار به جای انگری برد گفتم انگری بیرد بعدم برای اینکه ضایع نشم الکی به لهجه استرالیایی ربط دادم :)) از اون به بعد اونام میگن بیرد =))

یکی از دوستان سوتی داد مشابه گفت انجری بردز الان سوژست بد.
معلما عصبانی میشن میگیم یارو انجری شد :))
 

ÄBČDE FGHÏ

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,575
امتیاز
10,855
نام مرکز سمپاد
علامه ی حلی 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1395
دانشگاه
علوم پزشکی شهید بهشتی

N@R

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
203
امتیاز
1,584
نام مرکز سمپاد
فرزانگان♥♥♥
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

ینی عاشق این تیکه از آهنگ شادمهرم که میگه:

" ...از اولین جملت، فهمیده بودم زود،
عشقای قبل از تو سوء تفاهم بود...!!! " :>


لابد به عشقای بعد از "اون"م همینو میگه دیه!! :))
:|
 

زﮩرا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
706
امتیاز
8,250
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
کِرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
کرمان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

همین الان داشتم کنار خالم میخوابیدم(خونه مادربزرگم)

-خاله ببین من الان ادم مهمیم.....همه ارزوشونه الان مثل تو کنار من خوابیده بودن

-چی؟کنارتو بخابن؟

-ها؟ نه ببین......ولش کن بخواب باااو
 

fateme armand

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
7
امتیاز
132
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحيه 1
شهر
كرمان
پاسخ : سوتی‌ها

پريروز اين داداشم هي گير داده بود من بستني ميخوام
با شرايطي كه اون همش جيع و داد ميكرد مامانم گفت ابرومونو ميبره. فاطي تو پاشو برو براش بخر ~X( ~X(
اين مغازه دو تا خونه با ما فاصله داره. يعني خيلي نزديكه
ما هم زودي ي چادر پوشيديم و رفتيم ديديم درش بسته است.خب چه كاري بهتر از در زدن?
ي كم كه در زدم ديدم يكي ريز ريز مي خنده برگشتم ديدم پسر همسايمونه :D :D
-رو آب بخندي
من فك كردم كه شايد ظاهرم ايرادي داشته باشه. نگاهي انداختم ديدم نه بابا خبري ني
ديدم صداي سرفه مياد.لامصب قطع هم نميشدن برگشتم ببينم كيه كه نفسش گرفته .نميره ي بار
ديدم همون پسره از خنده كبود شده
بازم ما چيزي نگفتيم
-ولش كن اين پسره خود در گيري داره.خو بزار بخنده مگه جرمه?
همين جور كه ما در ميزديم ديدم داره سعي ميكنه وسط خنده هاش ي چيزي بگه.ولي نميتونست
اعصاب منم داشت به هم ميريخت. ي نگاه جدي انداختم گفتم
-مشكليه? :-w
ي لحظه منفجر شد از خنده =)) =))
ي چند لحظه اي گذشت بعد انگار تازه ميتونست نفس بكشه از فرط خنده
من:خب...
پسره:خانوم نمي بينيد اون قفلو?رفتن بيرون نيستن :))
وقتي نگا كردم ديديم :اوف اوف اوف عجب گندي :( :O
حالا جالبه چند دقيقه بعدش كه من تو خونه بودم باز صداي خندش ميومد :-"
خداياااااااااا ضايع نكن بندگانت را اينجوري!!
 
بالا