خاطرات سوتی‌ها

arezoo.s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
1,808
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
فقط نه فصل مورتیمر خوندم......
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

-خوب تو خیلی وقته تازه اینو خریدی!!!!!!!!


من هنوزم نمیدونم خواهرم چیو میخواست بهم برسونه!!!!
 

++MaRyAm++

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
160
امتیاز
1,572
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف آباد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

مریم : سارا بیا بریم اتاق ما
سارا [با جدیت تمام ] : بذا برم لباس عوض کنم ، اخه با شلوار بیام بشینم اونجا :|
من:ن پس! X_X
زهرا و مریم و سارا [که تا اون لحظه نفهمیده بودن چی گفت و شنود شده]: :)) :)) :)) =)) =)) =))
و خودم: =))
 

علیمپو

بچّه سنّی
ارسال‌ها
670
امتیاز
4,866
نام مرکز سمپاد
حلی۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

[اولِ هفته]
مسئول المپیادمون: بچه‌ها! این هفته رو کامل برید سر کلاسای درس مدرسه، حذف درس[nb]پیچوندن کلاسا با هماهنگی مسئولین[/nb] نداریم.
من: چشم آقا، چشم!
[دوشنبه، مسئول المپیادمون دو زنگ اول رو نیست مدرسه]
من: بچه‌ها قبول دارین که الآن ش.ط[nb]مسئول المپیادمون[/nb] مدرسه نیست؟ بیاین بپیچونیم پس!
بچه‌ها:‌حله، بریم.
[زنگ دوم، من پشت کامپیوتر، در حالی که هندزفری تو گوشمه، سرمو رو به سقف گرفتم و چشمامو بستم و یه ریتم و قرِ ظریفی تو وجودم هست،
تقریبا در حال داد زدن] : من روی ابراااام، بی تو چه تنهااام!
صدای آهنگ قطع شد و خب به خودم اومدم و دیدم ش.ط با یه نگاه خیلی غضب آلود داره نگام می‌کنه و هندزفریم تو دستشه. :‌))

بعدا می‌گفت: علی لامصب! من خیلی شاکی و عصبانی داشتم دنبالت می‌گشتم، اومدم تو سایت دیدم خیلی سرخوش و ریلکس داری آهنگ می‌خونی و سر تکون میدی!‌:‌))
 

M.H.R

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
256
امتیاز
685
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
urm
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

اسم دندانپزشک من دکتر پسانیده است و امروز به مامانم موقع حرف زدن گفتم : واسه فردا از دکتر پسمانده وقت بگیر!!!!
 

Suspected Girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
6,215
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
علوم‌تربیتی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

استاد فیزیکِ ما یه‌آقای‌میان‌سال‌ه. بنده‌خدا زنگ‌های آخر رو هم از شدّت خستگی گیج می‌زنه معمولاً. :‌))

- استاد بخورم؟
+ جاااان؟! :-قیافه‌ی متعجّب و شرم‌سار
- استاد،خوراکی.. خوراکی می‌تونم تَناول کنم؟ :‌|
+ آها، بله بله بفرمایید.
 

dark shadow

خائــن.
ارسال‌ها
1,166
امتیاز
13,565
نام مرکز سمپاد
Farz2
شهر
KRG
سال فارغ التحصیلی
1399
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من:بچه ها الان احمدی (ناظم)گفت میتونیم بریم سالن واسه تمرین
T:نه پام درد میکنه .نمیام(ایشون مدافع تیم هستن و همیشه داغونن!).جو سالن نیس.
من :اهااااا!ببین یه قانون هس فقط واس تو.بهش میگن قانون پایستگی جو!جو نه به وجود میره نه از بین میاد!!!!!!!
T:چییییییییی؟؟؟؟
من: :| :| :| :| :| :| :| :| :|
T&بقیه: =)) =)) =)) =)) =)) =))
من:کوفت!یه بار سوتی ندامااااا!!!!
دوبارهT&بقیه: =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))(این دفعه شدتش بیشتر بود)
 

pouya BT

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
177
امتیاز
843
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

يه گروهي بود تو تلگرام

نيل: كيه داره ريد ميكنه ولي نمايان نميشه!؟!؟
من: چيكار ميكنه؟!؟!
نيل: ريد ميكنه!
من: منظورت اينه كه سين ميزنه؟!
نيل: آره همون!! X_X
 

Orelia

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,058
امتیاز
39,779
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
0000
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

خُب از هر چه که بگذریم، این سوتی ـایی که ما سر کلاس میدیم خوش تر است... :-" :))
من هم کلاسی ـی دارم به اسم سارا.ن و میشه گفت اولین دوست خوبی بود که توی مدرسهِ جدید پیدا کردم. سارا کلا آدم بامزه و جالبی ـه در عین حال مُقؤید به یه سری اصول مذهبی.
ولی این ویژگی ـش هیچوقت باعث نشده که باهاش سر کلاس ـایی که معلم مرد داریم، سنگین و رنگین بشینیم... :-" :))
بعد یه عادت جالبی داره که وقتی خسته میشیم رو به معلمِ خانوم می کنه و خیلی جدی میگه:«خانوم، میخواید ۵ دقیقه استراحت بدین؟ ;;)»
معلم مذکور:«کی، من؟! :rolleyes: »
و سارا خیلی حق به جانب در حالیکه دیگه معلم حرفی برای گفتن نداشته باشه ادامه میده:«من از چشم ـاتون خوندم... :-"»
بعد، چند روز پیش سر کلاس آقای دهقان بودیم که بیوشیمی درس میدن و کلا چه یه ربع مداوم درس داده باشه، چه دو ساعت؛ اصلا زیر بار وقت استراحتِ وسطِ زنگ نمیره... به خاطر همین کار سارا برای استراحت گرفتن ـم سخت تر میشه...:-"
بچه ـا درحال زمزمه کردن: سارا، سارا؛ ۱۰ دیقه وقت استراحت بگیر... (که من بی اختیار یاد وقت استراحتی که مربیِ تیم ـای والیبال می گیرن، افتادم و شروع کرده بودم به خندیدن... :)) )
سارا طبق روش همیشگی ـش: «آقای دهقان، می خواید استراحتِ در جا بدین؟‌ :D»
دهقان: «ها؟ :rolleyes: :-?»
سارا: «من از چشم ـاتون خوندم که می خواید ۱۵ دقیقه استراحت بدین... :-?» (که حالا با چونه زدنِ دهقان بشه همون ۱۰ دیقه ای که بچه ـا گفتن...)
مهراوه.م نذاشت حرف سارا تموم بشه، بلافاصله بلند گفت: «سارا تو می خوای اول چشم ـاتُ از چشم ـای معلم ـا درویش کنی؟ :-? :))»
بعد دهقان در این وضعیت به من که از قبلش می خندیدم، سارا و چشم ـای نافذش و مهراوهِ نکته سنج نگاه می کرد: ^-^ :-?
کلاس: :-" =)) :-" =)) :-" =))
 

versa

کاربر فعال
ارسال‌ها
61
امتیاز
682
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

(صحبتای یکی از آشناها در مورد وضعیت شغلی در قبلا :| !!)

- اره دیگه....اون قبلنا ما شب کار بودیم...اضافه کاریم زیاد میکردیم...
من- :O
-......دیگه شما خودتون تصور کنین چی به ما میگذشت.
من- خوش؟ :(
-جان؟
من-خوش میگذشت؟؟ :O
-نه خاله جون چه خوشی؟؟
من-(با من حرف نزن بی تربیت) :(
 

mohad_z

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,395
امتیاز
22,811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
طـــهـران
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
زیست فناوری/ ژنتیک
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها


در یک فضا کاملا(!) مجازی داشتیم مشاعره آهنگ بازی می کردیم [nb]در واقع بازی می کردند[/nb] و بنده صرفن جهت ابراز وجود (خبرم!) اومدم خیلی متفکرانه میم بدم!

- مرا کنی یا نه تویی پایان ویرانی ... [nb]چارتار ی آهنگ داره میگه:
"مرا باور کنی یا ن، تویی پایان ویرانی.."[/nb]

حالا اون وسط ملت امراضشون گل کرده بود و اینا [nb]:-"[/nb]، اومدم بگم :" اصن نیمیام دیگ"
فرستادم " اصن نیما[nb]این دومین بار بود ک ب جا نیمیام فرستادم نیما :| غلط نکنم نیما یکی هس :| #هول شدم می فهمی؟[/nb]"

:|
 

Suspected Girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
6,215
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
علوم‌تربیتی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

تو آموزشگاه زبان بودیم، بعد یهو کتابو ورق زدیم، یه ریدینگِ شاخ اومد. تیچر گف اینو می‌خوایم الآن کار کنیم و فولان، منم جَو گرفته بود..
- کن آی رید؟ کن آی رید؟
+ [به‌سمتِ مانیتور و فایلِ صوتیِ آماده‌ی‌پخش اشاره می‌کند.]
- آها خودتون می‌رینید؟
+ :|
- فاک، سوتی دادم؟
+ 8/
- اه شت، بازم..:/ چیزه، من برم آب بخورم؟ :/
 

arezoo.s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
1,808
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
فقط نه فصل مورتیمر خوندم......
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سر کلاس زیست:
دبیر رو به یک دانش آموز:تو امسال خیلی شیطون شدی.....نبودی قبلا اینطوری

دانش آموز مذکور:من امسال اومدم اینجا :|

:| :|
 

++MaRyAm++

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
160
امتیاز
1,572
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف آباد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

اخبار:ما10درصد مردممون سالانه یک بار بستری می شوند.
عموم:چی؟بستنی می خورند؟
ما: :)) :)) :))
عموم:چی شد؟
من:بستنی نه عمو جون بستری =))
 

Quf

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
960
امتیاز
4,226
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یادتونه اوندفه جلو استاده سوتی دادم؟ امرو دوباره رفتم پیشش...
من: استاد این مقاطع مخروطی بود اوندفه ریدم موقه پرسیدنش!
اون: :|
من: ای بابا #-o
اون: رحیمی دیگه اینورا نیا L-:
 

سیزیف

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
757
امتیاز
1,749
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان
شهر
مشهد
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دیروز قبل از مراسم یلدا باپسردایی م که تقریباً دو سالشه بازی میکردم بعد این یه اخلاقی داره هرچی میگه تکرار میکنه -خیلی باهوش و یادگیر واینا :-"- بعد من دستم خورد به پایه مبل و طبق معمول گفتم فاک ، بعدش این بچه تکرار کرد فاک - #-o- خلاصه تا آخر شب هرکی یه کاریش میشد این فکرمیکرد باید بگه فاک :)) :-" . تنها خوبی ش این بود به ندرت کسی میفهمید این داره چی میگه :-".
 

شیـوا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
365
امتیاز
14,714
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
یه سری خاطرات سبز شیمیایی
دانشگاه
همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

خب، اون قدیما ک عهد پی سی بود و این اسمارت فونای لوس هنوز نیومده بودن یه بازی آنلاینی بود به اسم موشی مانسترز :-" بعد هرکس یه وال داشت اونجا ک بقیه میومدن روش مسیج میذاشتن ، بعد من دیدم مد شده بود همه آخر نوتا مینوشتن lol مثن "hi your message was cute, lol " یا کلا همه چی lol منم فکر کردم این حتما به معنی "رفیق " یا یه چیزی تو این مایه هاست تا مدتهای طولانی می رفتم رو وال ملت مینوشتم "hello lol" "how are you lol"
اونا : "is there anything funny?"
من : "no lol ! not at all "
کم کم ک اینا با مسیجایی با مضمون "برو خودتو مسخره کن " منو آنفالو کردن فهمیدم lol یعنی چی :))
 

M.H.R

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
256
امتیاز
685
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
urm
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

امروز یکی از دوستان سر امتحان ترم تاریخ بجای نوشتن سیاست تحت الحمایگی نوشتن سیاست تحت الحاملگی :-"
 

arezoo.s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
1,808
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
فقط نه فصل مورتیمر خوندم......
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

به نقل از wish :
سر کلاس زیست:
دبیر رو به یک دانش آموز:تو امسال خیلی شیطون شدی.....نبودی قبلا اینطوری

دانش آموز مذکور:من امسال اومدم اینجا :|

:| :|

دوباره سر کلاس زیست با همین دبیر .....
همون دانش آموز قبلی:خانم فلانی اینا چه طوری اونطوری میشن؟؟؟؟؟

دبیر: پارسال که توضیح دادم!!!!!

و بازم اون دانش آموز: :| :|
 
ارسال‌ها
2,308
امتیاز
63,823
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من: اسم دیگه‌ی سیاره مشتری چیه فرزندم؟ ؛؛)
خواهر: نرجس؟ ؛؛)

 

@rmina@

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
365
امتیاز
1,132
نام مرکز سمپاد
Frz 2
شهر
شيراز
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشكي شيراز
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

يه خاطره تعريف كنم و برم كه خيلي كار و بدبختي دارم :D
يه معلم عربي داشتيم ، بنده خدا هر وقت درس ميداد ميرفت بالاي ميز يه پاشو آويزون ميكرد يه پاشم خم ميكرد مياورد بالا ، خيليم شل و وِل بود .يه قد بلند و لاغر داشت و شكمشو هميشه ميداد جلو . شلوارشم ٤٠ سانت ميكشيد بالا جوري كه ٢٠ سانت از پاش هميشه پيدا بود :))
بنده خدا خيلي مورد اذيت قرار ميگرفت :))
يه روز كمر درد گرفته بود ! رفته بود تو نماز خونه دراز كشيده بود پاهاشم برده بود بالاي شوفاژ X_X =))
اين بچه هام ورداشتن كفششو بردن از پنجره پرت كردن مدرسه پسرونه بغلي (< :)) :))
بقيه داستانو يادم نيس چي شد ولي هر وقت قايفش و اون روز و يادم مياد ميتركم {-8

صبحا حتي تو چله يه زمستون پا ميشد ميرفت تو حيات ورزش ميكرد با يه سرعت خيلي زيادي :)) بچه هام يكي يكي ميرفتن پشت سرش ورزش ميكردن اداشو در مياوردن و در عرض ٥ ديقه كل مدرسه پشتش صف ميكشيد :-"
يه مدتيم از پنجره طبقه بالا آشغال پرت ميكردن رو سر عابرين پياده :-" يه بار يه پوست موز صاف خورد وسط كله يه خانومي اومد تو مدرسه جر و دعوا :D هميشه هم ميوفتاد تقصير بقيه كلاسا

خيلي جاش اينجا نبود ولي ديگه ببخشيد ! حوصله ندارم بگردم دنبال تاپيك مربوطه

# كلن سال كنكور تفريح سالم تري جز مرور خاطرات تيمارستان دوست داشتنيمو ندارم ;;)
 
بالا