خاطرات سوتی‌ها

ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,689
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

اوممم :-? ۴۷*۲ رو از کدوم ور باید ضرب کرد؟
خب از چهار دیگه خنگ :-w
سینوس دو آلفا بعلاوه کسینوس دو آلفا میشه یک؟ :-? چرا؟
اصن دانشمندا از کجا فهمیدن سینوس شصت رادیکال سه دومه؟ :-?
+اندر احوالات ِ درس خوندن ِ سر صبح :))
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دوستم اومد بیمار رو صدا کنه، گفت آقای fatoot
آقای فتوت بود بنده خدا :))
 

فاطمه م.

فاطمه م.
ارسال‌ها
633
امتیاز
4,340
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

مادر بزرگم در بیان فضیلت های نوه ی دوستش جهت شوهر ( ! =)) ) دادن من :
آره ننم جان، دستشم به دهنش میرسه حالا، پاشنه بلند سوار میشه. :-?
بعد از کلی پرس و جو متوجه شدیم منظورش ماشین شاسی بلند هست. :| :))
 

شیـوا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
365
امتیاز
14,716
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
یه سری خاطرات سبز شیمیایی
دانشگاه
همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

آقا یه خانومه به من گفت باید اثر انگشت بدی من انگشتمو زدم تو استامپ بعد از این دستگاها گذاشت جلوم گفت بزن :-"
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

به نقل از مُحدثه :
اینکه بعضیا حواسشون نیس ب معلماشون ک خانومن میگن "مامان" خیلی مهم نی ولی این ک من تو سال چهارم ب آقا ایکس مذکور بگم "بابا" خیلی ضایعس می فهمی؟؟؟؟ :|

بابا این که خوبه
من سال سوم به معلم جبرمون آقای ناسوتی خواستم بگم آقا یه سوال دارم
اشتباهی گفتم خا... بعد یهو یادم اومد این مرده،هول شدم ، اومدم درستش کنم بهش گفتم خاله :| :| :|

#همون جریان فلانی اومد ابروش رو درست کنه زد بدتر چشمم ناقص کرد :D
 

Kabiri

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
241
امتیاز
684
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره فیزیک دوره 29
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دوستم طلای ادبی شده اومدم تبریک بگم بهش گفتم "قبول باشه" اونم هار هار خندید گفت قبول حق :/
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دیشب رفته بودیم خواهرم کفش بخره بعد از یه کفشه خوشش اومد رفت قیمت کنه یه پسره داخل مغازه یه کفش دستش بودخواهرمنم فکرکرد فروشندست بهش گفت اون کفشه پشت ویترین چنده اونم حرف نمیزد فقط راه میرفت خواهرمنم پشت سرش راه میرفت همش سوالشو تکرارمیکرد بعدش گفت آقامیشه کفشی که دستتونه ببینم کفشم ازاون بدبخت گرفت دوباره گفت اون کفشه پشت ویترین چنده؟پسره گفت من خریدارم
خواهرم گفت ببخشید بعد دورشد
:))
فروشنده بدبخت غش کرده بود ازخنده
فکرنکنید خواهرم بچست مثلا کارشناسیشو تموم کرده :| :| :|
 

doctor428

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
328
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
قصـــــــــــد طلای زیست!!!
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دوستم گفت حالا خداییش من کلاس شیشم درسام خوب بودا
گفتم عااااره میدیدم کی همش میشه رتبه ی اول از آخر :| :P
گفت نخییییر میشدم آخر از اول... :|
گفتم خب منم همینو گفتم :| :لایک
چن لحظه بعد دوتامون ترکیدیم از خنده :))
 

A.R.P

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
330
امتیاز
3,071
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
98
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

به عنوان اولین سوتی 95_96
ثبت میکنیم کلمه "دوزیستان ها "رو
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

پسرداییم(دانشگاهشون فقط پسره) تعریف میکردمیگفت:
دوستاش یه استاد مردداشتن هیچکس باهاش کلاس برنمیداشت موقع انتخاب رشته یه دفعه دیدن زدن همون درس خانم منیره فلان۳تا کلاس ۳۵نفری براش گذاشتن درطول۱۵مین کلشون پرشده
بعد ازشروع کلاسارفتن سرکلاس دیدن همون مرده اومده بچه ها گفتن استادشما!!!! :O :O
استادم گفته بله پس چی فکرکردین....!!!! (< (<
دیگه رفتن حذف کنن گفتن نمیشه
:)) :))
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

داری واسه مامانت آهنگ میذاری، میرسه به آهنگ عقاید نوکانتی استاد نامجو و تو چون مدتهاست گوشش ندادی،مضمونش یادت رفته وصداش رو تا ته بلند میکنی و ناگهان ایشون میفرمایند:
حلاوت و بی صبری از آن من
"عشق پانزده سانتی از آن تو".... :|
و من :|
و باز هم من :|
یعنی آهنگ" بعد از تو "ی شاهین رو با ویدیوکلیپ واسش گذاشتم،کلش به افتضاحی همین سه کلمه ی استاد نبود :|
مرسی استاد :|
مرسی واقعا :|
دیروز هم سر سفره بحث سر این بود که شاشلیک درسته ولی چون شاش زشته تو فارسی،ایرانیا بهش میگن شبشلیک و ناگهان من برمیگیردم میگم:
درست مثل پنیر کیبی که در واقع ب رو جای ر گذاشتن و اسم اصلیش هست پنیر .......
و ناگهان بابام پرید وسط حرفم و گفت : مرسی،نمیخواد توضیح بدی :| :|
لیاقت ندارن من اگاهشون کنم :))


+به نظر خودم که خیلی وقته که از پست قبلیم میگذره،یه هفته اس :D
موافقی مدیر؟

مدیر: بله :D
 
ارسال‌ها
29
امتیاز
1,743
نام مرکز سمپاد
farzanegan amin1
شهر
esfahan
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دوستم:امروز چندمه؟
من:خب شنبه سوم بود،یکشنبه دوم ،دوشنبه سوم،سه شنبه چارمممم،خب امروز چهارمهههه
دوستم:نیلو واقعا اینقدرگیجی؟:)))))))
من:چیشد؟؟؟؟ :-/ :-/
دوستم:شنبه سوم یکشنبه دوم :| :| :| :)) :)) :)) :))
من: :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) =)) =))
 

AmirReza07

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
47
نام مرکز سمپاد
نخبگان
شهر
Shiraz
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سلام.من یه کاربر جدیدم. h-:.میخواستم یکی از سوتیامو بگم.همین دو روز پیش بود که وارد یه مغازه ارزان فروشی پوشاک شدم.چشمم افتاد به لباس مشکیها.به فروشنده گفتم این لباسای محرمیتون کدومش سایز منه؟فروشنده هم با تعجب:لباس محرم؟ :O.گفتم آره دیگه.همین مشکیها که آویزون کردین اون پشت.اونم گفت ما که هنوز لباس محرم نیاوردیم؛تو کدوما رو میگی؟یکیشو بیار نشونم بده.منم یکیشو برداشتم و بردم و نشونش دادم و گفتم این...میدونین چی بهم گفت؟...فکرشم نمیکنین.گفت برادر اینا زیر سارافونی هستن...اینا زنونه اس..منو میگین؟اصلا نگین.بازم خوبه بنده خدا داد نزد که آبرومو ببره...دمش گرم... :D B-)
 

doctor428

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
328
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
قصـــــــــــد طلای زیست!!!
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

امروز با دوست صمیمیم تو اتوبوس واستاده بودیم یهو راننده ترمز گرفت ایشون از پشت پرت شدن تو بغل یه خانومی که نشسته بود :|
وقتی بلند شد دوباره با ترمز اتوبوس پخش شدن در بغل بنده :|
آخرین جمله ی آن مرحوم:دستمو بگیر تعادل ندارم انگار :| =)) (از شدت خنده هردومون اشکامون داشت میریخت) :|
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

همایش شیمی میرفتم با سه تا از دوستام
بعد چون صبح بود تا شب،واسه ی میان وعده و اینا می رفتیم سر کوچه خوراکی میخریدیم وقت های استراحت
بعد یه روز جای فروشنده ی قبلی،یه شاگرد مغازه ی دیگه اومده بود که من هم از قضا میشناختمش،یه پسر هم سن و سال خودم تقریبا که شاگرد مغازه ی فروشگاه نوشت افزار بغل خونمون بود و هنوز هم هست متاسفانه :|
خلاصه یه بار داشتیم میرفتیم تو مغازه،یهو دوستم برگشت گفت: "واااای این هفته ای خانوادم دارن میرن فلان جا و من تنهام خونه"
بعد هی مینالید از تنهایی و از این حرفا
منم یهو اعصابم خرد شد با صدای بلند برگشتم گفتم:"دیوونه ای؟من از خدامه یه آخر هفته کل خانوادم برن خارج از شهر تنها باشم.چی بهتر از خونه خالی اونم شب جمعه؟؟ " ~X( P:> P:>
و ناگهان برگشتم و دیدم پسره به این حالت :| داره من رو نگاه میکنه :-"
دوستان محترمه که همگی سرخ شده و از محل حادثه گریختند.فقط من موندم و یارو.
دیگه خودم رو خانوم گرفتم،اخمامم کردم تو هم که پررو نشه،خریدم رو کردم و دمم رو گذاشتم رو کولمو و فرار کردم.
حالا هی دوستان عزیز میخندیدن و هی میگفتن آبرومون رفت :| به نظر خودم در برابر کارهای دیگه ای که کردم، چیز خاصی نبود که اینقدر خنده دار باشه و زشت
ولی خوب، یادم اومد نوشتم.
 

reza7

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,676
نام مرکز سمپاد
طباطبایی
شهر
Bonab
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

با دوستم راجب کنکور حرف میزدیم رسیدیم به دین و زندگی گفت چند زدی؟ گفتم سخت بود خرااب...بعد پرسیدم تو چی؟
گفت من هیچی نخوندم پنجاه زدم البته هیچی هیچی هم نه روسری خوندم ی بار :))

#سرسری
#حجاب کامل
# زاینده رود
 

N@R

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
203
امتیاز
1,584
نام مرکز سمپاد
فرزانگان♥♥♥
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یادش بخیر ...

سر کلاس ریاضی بودیم، دبیر گرامی دو عدد موبایل مبارکشون رو گذاشتن رو میز من! (هر بار رو میز یه بنده خدایی میذاشتن؛ مثلا میخواست بگه از بس موبایل دارم نمیدونم کجا بذارمشون !! :|)
من و دوستم آروم با هم چونه میزدیم کی سفیده رو برداره کی مشکیه رو، ریز میخندیدیم!
- یهو جناب برگشتن گفتن: چی شده؟ به چی میخندین؟
- دوست گرامی هم قضیه رو گفت!
- جناب گفتن: قابل نداره !
- دوست گرامی: ممنون. صاحبش قابل نداره ;;) .... O_o:eek:
من و مابقی بچه های کلاس: .... :)) :))
:))
 
آخرین ویرایش:

کاواک

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
152
امتیاز
9,375
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

در همین حد بگم که بعد از سلف خواستم برم دسشویی،بعد رفتم تو،وقتی اومدم بیرون دیدم یارو داره دستاشو میشوره
 

بـئـاتـریـس

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
13,547
نام مرکز سمپاد
فرزانگان تربت حیدریه
شهر
تربت حیدریه
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
فعلاً یزد :)))
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دکتر شریعتی می گوید:

در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم.
اول: حسین (ع)
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر می‌‌ایستد.
خودش و فرزندانش کشته می‌شوند.
هزینه انتخابش را می‌‌دهد
و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد.
از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌

دوم: یزید
همه را تسلیم می‌خواهد.
مخالف را تحمل نمی‌‌کند.
سرِ حرفش می‌‌ایستد.
نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد.
بی‌ آبرویی را به جان میخرد
تا به چیزی که می‌‌خواهد برسد

سوم: عمرِ سعد
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.
هم خدا را می‌خواهد هم خرما،
هم دنیا را می‌خواهد هم اخرت.
هم می‌خواهد حسین (ع)را راضی‌ کند هم یزید را.
هم اماراتِ ری را می‌خواهد،هم احترامِ مردم را.
نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد،نه‌ از خوشنامی.
هم آب می‌خواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است
که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد.
نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی

ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم،
نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را
اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!

من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...

اینو خوندید؟ :)
داشتم اینو تو یه جمع خانوادگی میخوندم
بعد تموم که شد گفتم عهههه!!بابا شما چقد شبیه یزیدین :-?

بابام :|
بقیه :|

پ.ن:شباهتیم ندارع به یزید البته :|
 
بالا