خاطرات سوتی‌ها

Robek

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,420
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز_کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
پرستاری
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

خواهرم کلاس شیشمه و جمعه ازمون نمونه داره،کلا تو.کتاباشه.منم ک کنکور دارم کلا تو.کتابم،اصن جلو.اینه هم نمیرن :D ^-^ :))...رم نمشه :-\ :-[ :D =)) =)) =)) ~X(
ابجیم ،دیروز با دایی کوچیلم رفته بیرون یه بادی به کلش بخوره،گف توهم بیا یه نگا بهش کردم گف نه نیا ابروم.میره =)) =)) =))...بعد بهش گفتم بی زحمت یه کرم ترک ضد پابگیر برام بیا گف باش....اقا وقتی رفتن من فهمیدم چه سوتی دادم کلی خندیدم...گفتم حتما اون هم رفته به داییم گفته و.کلی خندیدن....یه یهساعت بعد اومده میبینم غش کردن با داییم از خنده گفتم چتونه؟
داییم میگه رفتیم.دارو خونه(سر کوچمونه،منو.میشناسه،انقدر ک رفتم پیششون و گفتم دلم میخاد دارو.قبول شم)گفته اقاکرم ترک ضد پا دارید؟اقای دکتر نگا کرده میگه،حتما خواهره داروساز دوستت فرستادتت؟خواهرم گفته از کجا فهمیدین ؟گفته از ترک ضد پا/هیچی دیگه ابرو.رفته...روم نمیشه ب؟از جلو دارو خونهه رد شم دیگه چه برسه داروبگیرم
 

الهام1375

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
318
امتیاز
1,967
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
شیمی میخوندم.
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

2016_06_22_14_15_52.png

والدین خویشاوند درجه یک هستن ؟! سیریسلی ؟ :-" :))
استاد ژنتیک چی کار به عرف و اخلاق و این صوبتا داره ؟ "-:
از سری شیرین کاری های امتحان ژنتیک سال 92 دانشکده :د
اضافه میکنم که خویشاوند درجه یک این جا یعنی پدر فرد، مادرش، خواهر و برادر :د
 

Mahsa_76_gh

کاربر جدید
ارسال‌ها
0
امتیاز
588
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

امروز واسه امتحان باکتری تا صبح بیدار بودم و کلا نخوابیدم دیروز هم بخاطر همین امتحان 6 صب خوابیده بودم ساعت 10 صبح بیدار شدم ...
خلاصه بی خوابی کشیده بودم ... :|
امروز بعد امتحان که اومدم خوابگاه گفتم بگیرم بخوابم که شارژ بشم و واسه امتحان فردا بتونم بخونم ...
خلاصه گرفتم خوابیدم که یهو گوشیم صداش بلند شد ~X( پاشدم ساعتو نگا کردم دیدم 11 و نیمه هی میگفتم خاک برسرت مهسا دیدی چی شد امتحان 3 واحدی رو خواب موندی و خیلی با عجله اومدم سمت کمدم ک لباس بپوشم ..در این حین داشتم می مردم از استرس که حالابرم دانشکده چیکار کنم حالا که امتحان تموم شده :((
هی میگفتم خاک برسرت مهسا ~X( خاک برسرت مهسا ~X( :((
الان فهمیدین که گوشیم زنگ ک خورده بود یکی از دوستام بود و من به قدری تو این چن شب بیخوابی کشیده بودم که فک کردم آلارمه و من از امتحان جا موندم در صورتی ک بعد امتحان بود و اومده بودم که خوابگاه بخوابم ... گیج بودم و تا لود شدم و فهمیدم چ خبره این شکلی بودم ----> :O ....بعد چن لحظه این شکلی شدم ---> =)) وبعد این شکلی ---> :-"
و در انتها دوباره رفتم خوابیدم :D


پ.ن : واقعا شوک بدی بود ولی ... الان خودم به خودم میخندم ولی اون لحظه داشتم می مردم !!!
 

M.H.R

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
256
امتیاز
685
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
urm
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

چند روز قبل اسباب کشی داشتیم و حسابی خسته بودیم. شام هم نداشتیم . مامانم میخواست زنگ بزنه به کترینگی که همیشه ازش غذا می گیریم اما شمارشو گم کرده بودیم تصمیم گرفت زنگ بزنه به ۱۱۸ تا شماره اونجا رو بگیره ، بعد از اینکه به اپراتور وصل شد شر وع کرد به سفارش غذا دادن! :-"
اپراتور هم تا اخر گوش داد اصلا به روی خودش نیاورد :)) سفارش دادن که تموم شد گفت خانم اینجا ۱۱۸ هااااا !!!
 

tigon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
211
امتیاز
1,577
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شعر هایم
مدال المپیاد
نقره یک زیست دوره 18
دانشگاه
شهید‌بهشتی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

در راستای پست بالا

همین امروز بعد ازمون چون معمولا شلوغه حوزه آژانس گیر نمیاد واسه همین گفتم ز بزنم 1881 (آژانس بی سیمه)
زدم گفتم مسیرو مقصدو بعد چیزی نگفت قطع کرد
گفتم میفرسته دیگه حتما سرش شلوغ بوده سریع قطع کرده :-"
ده دقیقه منتظر موندم نیومد
بیست دقیقه منتظر بودم نیومد
تو اوج گرما عصبانی هم شده بودم گوشیو برداشتم دوباره ز بزنم هوار بکشم دیدم عه من ک ب 118 زده بودم :)) همونجا مثل اسکولا داشتم میخندیدم فشار آزمونو گرما هم که دیگه هیچی
حالا این یاروی 118 ای چرا هیچ واکنش خاصی ، علایم حیاتی ای نشون نداد :/ :|
فکنم از بس میزنگن مزاحم میشن چرت میگن منو کلا دایورت کرده :D :-s
ایش
 

Mim

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
1,408
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

داشتم تست حسابان میزدم جلو تی وی
بعد اسم 2 تا خاهر برادرو گف ، از فامیلیشون فاکتور گرفتم اسماشونو جم زدم :|
 
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,690
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

از جمله موهبت هایی که همیشه باید قدردانش باشید،جغرافیای ِ خوبه :rolleyes:
تصوری که من از اسلو داشتم،این بود که مخفف کشور اسلواکیه،و فکر می کردم یکی از کشور های محروم آفریقاییه.
جدیدا تو اخبار می شنیدم که فلان مذاکره توی اسلو برگزار شد ولی خب فکر می کردم این یه حرکت نمادینه و برای کمک به کشور های فقیر :D .
تا اینکه با دوستی آشنا شدم که اسلو زندگی می کرد.سر یه بحثی لوکیشن فرستاد و من همینطور که داشتم گشت و گذار می کردم اون ناحیه دیدم عه اینجا که برا نروژه،کلی بهش چیز گفتم که تو اسلو زندگی می کنی یا نروژ؟ :D آخه اسلواکی جا برای زندگی کردنه؟من فکر می کردم دانشگاه خوبی درس می خونی و کلی ترحم و توهم ها توی ذهنم ;;)
خلاصه که یه نقشه فرستاد و من دیدم پایتخت نروژ اسلوعه،توی اروپاست و اسلواکیم برا خودش کشوره،پایتخت داره،اروپاست و اونم جای خوبی درس می خونه ;;)
از من که دره نیل رو نوشتم به دلیل ارتفاع زیاد کم جمعیته،این تخیلات بر میاد دیگه :D
 

MehrnaZz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,036
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله 1 ریاضی
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

خانواده داشتن ماه عسل میدیدن؛ شوهر دختر خالم جوگیر شد بلند شد گفت: من برم دو رکعت قرآن بخونم :-" :)) :|
 

heyto

کاربر فعال
ارسال‌ها
27
امتیاز
127
نام مرکز سمپاد
حـــلــــی
شهر
همین دور و بر
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

رفته بودیم افطاری خونه یکی از دوستان
این بغل دستیم هی راجع به شربت چهار تخمه اس، چیه، هی صحبت میکرد
اونور سفره شکر بود و منم میخواستم بلند بگم که بدنش به من ، گفتم : اون تخمه رو بده من !
 
ارسال‌ها
2,309
امتیاز
63,827
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دیشب خودمو به خواب زدم مثلا که گیر ندن بخواب! بعد ساعت ۲ و نیم یه پیامی رو برا بابام فوروارد کردم تو تلگرام. X_X
 

Radikal

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,576
امتیاز
31,309
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
داغ دیده ام بعله!
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
سیاستگذاری علم و فناوری
اینستاگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

داشتم با دوستم میگفتم بریم به استاد مرادی بگیم حالم بده باید برم دکتر و نوبت دارم و اینا بعدش بریم بگردیم !!!
داخل دانشگاه یک اتاقک شیشه ای مات وجود داره که نمیشه داخلش رو دید و توش دستگاه پرینتر و اسکنر و اینا هست! و خب ما پشتِ اون اتاقک داشتیم حرف میزدیم!
استادِ عزیز هم داخلِ اتاق داشته گوش میداده ، ما هم با اعتماد به نفس آماده شدیم که بریم به استاد بگیم ، گفتیم استاد کجاست و اینا که خودش گفت داخلِ اتاق چاپ! :))
بعد از چند ثانیه سکوت معنا دار ، استاد برگشت گفت : نوبت دکترتون دیر نشه یه وقت :)) =))
هیچی دیگه این حجم از ضایع شدن بی سابقه بود :)) =))
علاوه بر این که اون روز سره کلاس رفتیم تا آخر ترم هی میگفت انشالله که حالتون خوبه نوبت دکتر ندارید ؟ :))
 

m.r.jazini

محمدرضا جزینی زاده
ارسال‌ها
181
امتیاز
837
نام مرکز سمپاد
دبیرستان دوره دوم علامه حلی
شهر
بم
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
یبار شیمی
دانشگاه
kmu ( علوم پزشکی کرمان )
رشته دانشگاه
دندون
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یک خاطره ک هیچ وقت از یادم نمیره.
در ایام طفولیت .منظورم اول راهنمایی اینا . با پسر همسایمون که 4 سال از من بزرگتره . یک جا امتحان کانون داشتیم و برگشتن قرار بود با آقای همسایه! برگردم .
طبق معمول پسر همسایه مون رو صندلی شاگرد نشست و منم پشت سرش رو صندلی عقبی.
چشمتون روز بد نبینه . به سرم خورد که با لب و لوچه ام ور برم و لُپام رو باد کنم و خالی کنم .
ناگهان صدای بدی از دهنم در اومد که خیلیامون در تنهایی با دهنمون این صدا رو در میاریم.
حالا دیگه من مونده بودم چکار کنم .... با خودم گفتم ی بار دیگه صداشو در بیارم بعدش گفتم ن بابا بیشتر گندش بالا میاد
دیگه هیچی . بعد از اون اتفاق یک جو سنگینی تو ماشین حاکم شده بودو فکر کنم جلویی ها منتظر بودن تا یک بویی بیاد
هیچی دیگه منه بیچاره فقط تونستم سکوت کنم و بزارم دربارم بد فکر کنند.
ولی بعد از اون اتفاق با عرق شرم با اون دو تا ملاقا می کردم (با این که بی گناه بودم) :-[ :-[ :-[ :-[
 

بـئـاتـریـس

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
13,547
نام مرکز سمپاد
فرزانگان تربت حیدریه
شهر
تربت حیدریه
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
فعلاً یزد :)))
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دیروز خونه ی بابابزرگم بودیم،بعد داشتن سلفی میگرفتن همه با هم!من تو آشپزخونه بودم دوییدم خودمو تو کادر جا کردم! :D
گویا صورت یکی از دخترداییام وقتی من اومدم پوشونده شده که یهو گفت:
ریحان اومدی،ریدی به صورتم :-w
خ یهو همه پوکر شدن :| و بعدش هم که .. :))
بنده ی خدا تو افق محو شد اصن :))

اینطوری خلاصه. :)
 
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,375
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

جلسه اول کلاس خصوصی بود
رفدم دیدم5 تا دخدر همه چادری و باحجاب و .... #-o #-o
بعد ک برگشتم خونه سرمیز غذا صوبت از شانس بود و منم اصن حواسم نبود و یکمم سره چیزایه دیگ اعصاب نداشم
من: شانس ندارم اصن من/شاگردای من همه چادری/اونوخ شاگردای دوسم همه ..... / مامان برام چنتا شاگرد خوب بیدا کن [-( [-(
مامان و بابا: :O :O :O :O L-: L-: :| :| :|
سامان : :)) :)) :)) :))
من بعد از اینکه حواسم اومد سرجاش :D :-" :-" :-" :-"
 

Reyhoon

کاربر فعال
ارسال‌ها
20
امتیاز
208
نام مرکز سمپاد
فرزانگان بم
شهر
بم !
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من:فیلم تبر رو نداری؟
پسرخاله ام: تبر؟تاحالا نشنیده بودم! :-?
من:تبر دیگه همون فیلم وحشتناکه چن سری هم بود تبر 1 ،تبر2،تبر 3 !!چطور تا حالا نشنیدی؟ [-(
پسرخالم:اره رو میگی؟ ^-^ :-? :))
من: نه نه تبر رو میخوام :-" :-"
 

Yasaman.k

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
520
امتیاز
3,662
نام مرکز سمپاد
فرزانگان شعبه2
شهر
کـرمان
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
باهنر کرمان
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

معلم شيميمون خيلي خستس خوب درس ميده اا ولي صداش خيلي ارومه كلا خستس بعد اولين جلسه كه باهاش داشتيم ٣ تا ٦ بعدازظهر بود ... ما ديگه كلي ازش بد گفتيم ، كه بريم عوضش كنيم حتي ميگفتيم عين معتادا ميمونه :-"

بعد ٢ روز بعدش يكي از بچه ها اومد گفت باباي دوست يكي از بچه ها كه تو كلاس خودمونه، هست X_X

امروزم دخترش اومد تو كلاس گفت چه طورين خوبين X_X
وضعيته داريم همه معلما فك و فاميل يكي ميشن
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سوتی ازدوران درس خوندن کنکور
نصف شب داشتم تست زیست میزدم تو ی گزینه گیر کردم ب نظرم پاسخش غلط بود اعصابمم خرد بود گفتم اس بدم از دوستم بپرسم
:زهرا مگه ترشحات غده میازی پیزراهی ب همراه....
خودم قبل ازفرستادن:این ی مشکلا داره :-?? :-??
بعد از چندبار خوندن اس فهمیدم پیازی میزراهی نه میازی پیزراهی :| :|
 

najmeh_abl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
639
امتیاز
8,496
نام مرکز سمپاد
فرزانگانـ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
AUT (Tehran Polytechninc) + University of Naples Federico II
رشته دانشگاه
Industrial Bioengineering
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

با دوستام سوار تاکسی شدیم من جلو نشستم یدفعه موبایل راننده زنگ زد و راننده هم هنزفری داشت جواب داد گفت سلام دوستای منم فکر کردن راننده بهشون سلام کرده یدفعه همشون باهم گفتن سلام :))
صحنه ای بود :D
 

man e u

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
19
امتیاز
56
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف آباد
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

ی بار ی بیتی خوندم با این مضمون که شاعر گرامی معشوقه رو به لواشک تشبیه فرموده بودن و من مبهوت این تشبیه فوق العاده بودم و اصلن ذهنمو درگیر وجه شبه و کلن معنی بیت نکردم!
یهو مامانم اومد تو اتاق، قبل اینکه حرفشو بزنه من پریدم بغلش و اون مصراع رو خیلی ریتیمیک خوندم که:
لواشکانه ب دندان نشسته ای جّااانم :-" :-"
مامانم ی ذره وایساد. :|
بعد با ی حالت هجومی گفت ای شعره رو از کجا آووردی؟ X-(
منم ماچش کردم *-: گفدم مامان بی احساس و عاطفه ی مـــــن :-" :-"
مامانم پس از همون نگاه عاقل اندر سفیه همیشگی بنده رو متوجه یک ایرادی کرد و من بعد از کلی تفکر بالاخره فهمیدم که شاعرمون برا رنج سنی الف تا ه شعر نگفده بوده :-" :-"
 
بالا