خاطرات سوتی‌ها

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,819
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

استاد سر کلاس " خب میخواین یه رست برین . خیلی حرف زدم ن ؟"
دوستم با صدای بلند و جدی "بله"

کلاس : =)) =)) =))
 

Suspected Girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
6,216
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
علوم‌تربیتی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

جلسه‌آخری دبیر زبان‌فارسی لیست رو داد دستم + برگه‌های بچه‌ها که حین این‌که ازشون میپرسه من نمره‌ها رو وارد کنم که بهشون بده برگه ها رو داشته باشن واسه آخر ترم.
بعد منم که بی‌جنبه، ستونمم پر از منفی و اینا بود. :-" برداشتم 3تا از منفیا رو مثبت کردم، تحقیق و اینای همه هم تیک داشت جز من، تیکش زدم بعد با خیال راحت لیستو تحویل دادم. :-"
بعد اصنم به این فکر نکردم که خب رنگ خودکارم یکمکی با رنگ خودکار دبیر فرق نمیکنه آیا بنظر خودم؟ :‎))
 

Alyssa

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
255
امتیاز
1,789
نام مرکز سمپاد
FRZ orginal
شهر
kerman
مدال المپیاد
ایش!!
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

بعد از امتحان عربی....
دوستم:متضاد مجد رو من نوشتم متکاسلا
من:آره منم!!!!
دوستم:به نظرم متکاسلا درسته!!!
من: آره متوافقم!!!!! :-"

قاطی هم خودتونین
 

MehrnaZz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,036
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله 1 ریاضی
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

شماره ی خونه ی خاله و عمم خیلی شبیه هم عه. ینی فرقشون در حد یکی دوتا شماره ی آخرشه؛ دیروز تلفن زنگ خورد بابام فک کرد عممه اومد یکم سرکارش بذاره تلفنُ برداشت با یه صدای نازک و لحنی گفت: بَلــِـــــــــه؟
یهو دیدیم یکم ساکت شد بعد قرمز شد بعد گفت: سلام آقا رضا؛ حال شما؟
بله :-" شوهر خاله ی بزرگم بودن :-" :)) :))
 

doctor428

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
328
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
قصـــــــــــد طلای زیست!!!
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

خطاب به دوستم:خاااک بر سرت! باز شدی رتبه ی "اول از آخر" ؟؟!! :|


دوستم:(خییییلی با افتخار)حالا یه باره هاااا...خوبه همیشه رتبه ی آخر از اولم!! B-) :> ;;)


من :| :| :| بعدش داد زدم اخخخخ راس میگی همیییشه آخر از اولی :)) =)) =)) :لایک
تا چن دقیقه نفهمید چه سوتی ای داده :))
 

doctor428

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
328
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
قصـــــــــــد طلای زیست!!!
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه بار کلاس المپیاد شیمی،دبیر هنو نیومده بود.[/size]با بچه ها حمله ور بودیم به سمت 5-6 بسته چیپس و پفک :D =P~
یهو دبیر اومد....ما همون با دهن و لپ نارنجیییییییی و دستای پفکی،زل زدیم بهش :|
اونم زل زد به ما :|
به جرئت میشه گف حداقل 15 ثانیه در سکوت کامل فقط ما اونو نگاه میکردم اونم ما رو :| :| یهو همه پاچیدیم از خنده =)) =)) =))
 

doctor428

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
328
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
قصـــــــــــد طلای زیست!!!
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یکی از بدترین سوتیای دبیرا: :))
سرکلاس ادبیات بودیم.یه بیت بود داشتیم آرایه هاشو میگفتیم....


من گفتم خانم،جناس هم داره دیگه درسته؟


اونم یه نگاهی کرد به بیت و گفت: آره...."لبش" رو میتونیم بگیریم :| :| (حالت من و دوستم)
 

mohad_z

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,395
امتیاز
22,816
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
طـــهـران
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
زیست فناوری/ ژنتیک
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

چیزه این سوتیه یکم چیزه! :D
× امروز تو مدرسه خانم فلان داشتن از پله ها میومدن بالا، فک کردم میخان بگن بریم سر کلاس هول کردم گفتم" اومدین بالامون کنین؟؟؟"
ایشون هم ن گذاشتن ن برداشن :" نه الان نمیخام بالاتون کنم "

بعد شما فک کنید بچه ها .... :-" :-[
 

m.r.jazini

محمدرضا جزینی زاده
ارسال‌ها
181
امتیاز
837
نام مرکز سمپاد
دبیرستان دوره دوم علامه حلی
شهر
بم
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
یبار شیمی
دانشگاه
kmu ( علوم پزشکی کرمان )
رشته دانشگاه
دندون
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

مدیر مدرسمون تو شهر آوازه اش پیش همه ی معلما و دانش آموزا از لحاظ کار درستی و جدی بودن پیچیده.(گفتم بدونید)
بعدش یک روز رفته بودیم کوهنوردی به صورت مدرسه ای ! .
یک جایی بود که آب جمع شده بود و بالاش صخره نسبتا بزرگی بودو چند نفر از جمله مدیر اونجا بودند و چند نفر کنار آب اون پایین
مدیرمون یک سنگی انداخت پایین و یکی از بچه ها خیس شدو گفت :
کدوم خری بود ؟ X-( X-( X-( X-(
ما: :-? :-? :-?
چند لحظه بعد ما: :-" :-" :-" :-"
حلا مدیر: :D :) :D :)
حالا ما: [-o< [-o<
هیچی دیگه هیچی بشش نگفت و فقط لبخند زد و فکر کنم از اون روز به بعد اون دانش آموزه شد جلاد مدرسه . مدیر هر کیو می خواست بزنه می گفت اون بزنه((خدا شانس بده)
 
ارسال‌ها
1,688
امتیاز
19,974
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
فقط شیمی ولا غیر!!!
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

+ثنا بیار این جزوه مراد رو کپی کنم
- نه بابا!! چشمات غنچه اس یا ابروت شهلاس :D

ترجمه: چشمات شهلاست یا ابروت کمنده یا دهنت غنچه اس!!
 

_.khakestari

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
1,099
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 4d
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
شهيد بهشتي
رشته دانشگاه
بيوتك
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

از زنگ زیست خاطره ای دارم که برایتان شرح می دهم:
یه معلم زیست داشتیم که طوری ربات گونه درس میداد که من درک نمی کردم چجوری نفس کم نمیاره
و
دقایقی از زنگ گذشته بود و هنوز زنگ نخورده بود کاملا اتفاقی کاملنا گفتم خانم میشه بس کنید
:O
و بعد تا زنگ خورد اومدم بیرون یک دبیر دیگه خورد بهم و چون لباسشو با ما استتار کرده بود و قدش کمی از من کوتاه تر بود بهش گفتم برو کنار دخترم اعصاب ندارم
#S-: #S-: #S-:
 

parmiiida

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
249
امتیاز
9,464
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی همدان
رشته دانشگاه
رادیولوژی^-^
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یعنی یبار نشد ما پشت سر یکی حرف بزنیم طرف پشت سرمون نباشه :|
من:Dدی xچطوری yماچ میکرد بعد ارائه؟
دوست گرام:Dگه اون خوشگل درخت نارگیل ماچ کردن داره؟
من:خوده بوزینشم مالی نیس والا
و همون لحظه جفتشون از کنارمون رد شدن :|
ازون طرف
همون رفیق: وااای این آقای فلانیو دیدی؟کاپشنش دخترونس خجالتم نمیکشه
من :چقدم ک خود پاف پنداره
دیگه داشتیم شرف یارو رو میبردیم ک با گفتن خسته نباشیدی توعم با پوزخند از کنارمون رد شد

خو چرا آخه؟
 

زهرا27

بریزءیس
ارسال‌ها
280
امتیاز
1,825
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زاهدان
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
الزهرا_خواجه نصیر
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سارا:والیبال چی شد؟
زهرا:ایران5_2برد
سارا: :|
زهرا:اشتباه گفتم.نه دیگه5_2درسته
سارا: :|
زهرا:آهان3_2 =))
 
ارسال‌ها
536
امتیاز
20,389
نام مرکز سمپاد
فرزانگان bnb
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

امروز از صبح کتابخونه بودم واسه ناهار که اومدم بیرون انتظار نداشتم بعد از من اونقدر شلوغ بشه یه بخش خواهران داریم خلوت بود از صبح گفتم برم بشینم همینجوری وقت بگذره گوشی رو زدم شارژ . دیدم نه خیلی بد میشه پا شدم یه دور زدم که مثلا دنبال کتاب می گردم نشستم روبرویی یه دختر اونم از تعجب شاخ درآورده بود تا حالا اینقدر ضایع نشده بودم همه عاقل اندر سفیه نگاهم می کردن .خب چیکار کنم آدم بیکار کجا باید بره ؟
 

MehrnaZz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,036
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله 1 ریاضی
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

امروز واسه نهار سالاد شوید درست کردن 100 نفر آدم خوردن به این اسم و هیشکی هیچی نگفت! الان یکیشون پی برده که بله یادشون رفته بود شوید بریزن توش! :| :|
 
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,690
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

بدانید و آگاه باشید که میلاد.آر با میعاد دو شخص حقیقی و مجزا هستند و میعاد هم نوعی میلاد است بدون آر!
+جز خودم هیچ کس از این قبیل اشتباها نمی کنه :rolleyes:
 

عمو ژپتو

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,710
امتیاز
5,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
قبولی در مرحله دوم المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
شهید باهنر کرمان / شریف
رشته دانشگاه
ریاضی :x
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دوشب پیش توی کتابخونه بودیم و بعد از مقدار زیادی که درس خونده بودم ;)) ;)) بلند شدم برم آب بخورم :-" :-?
خب به طبع داشتم تو این تلگرام لعنتی چت میکردم و این صحبتا :-" :-" بعد توی کتابخونه دانشگاه آب خوریش یه جاییه که برای ورود به اونجا باید از یه در رد بشی
که درش از این دوتایی هاست X_X و سمت چپیش بستس و سمت راستیش بازه
خلاصه کشش ندم من در حال صحبت کردن بودن و سخت حواسم تو گوشیم بود که تاگهان ^#^ X_X ترق خوردم تو در :-[ :-[ بعد اصلا به روی خودم نیاوردم و رفتم آبم رو خوردم
همونجا که بودم صدای گاز گرفتن میز توسط بچه ها قشنگ به گوش میرسید =)) =)) =))
بعد اومدم بیرون خیلی شیک و اصلا انگار نه انگار اتفاقی افتاده B-) :>
ولی ملت هنوز داشتن میخندیدن =)) =))
 

Robek

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,420
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز_کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
پرستاری
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دیروز همایش زیست...خودمو کشتم استاد منو ندید که سوالمو بپرسم...داد زدم انگار نه انگار...دیگه دیدم خ ضایع شدم چشامو بستم بلند داد زدم و سوالمو پرسیدم...تقریبا همه میدونستن دو روزه هرچی میپرسم لستاد منو.نمیبینه....وقتی سوالم ت شد و استاد گفت الان میرم پا تخته ک جوابتو بدم همه دور اطرافیام دست زدن برام =))اصن یه وضعی همه دوستام گفتن ما بهت افتخار میکنیم... یکی از بچه ها میگف شدی عین باباهه تو دور همی...فقط فوت میکنی =))
 

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,819
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

وقتی تازه عضو شده بودم فروم و حتی یه ستاره سبزم نداشتم ، خب اولین جامعه ای بود ک واردش شدم ک بعد یاهو و بعد اف بی رفتم . برا همین یکم گیج میزدم :-"""
اولین بار ک پ.خ دادم دیدم پ.خ ام تو صندوق ارسالیام نیست ! بعد حالا شخصی ک پ.خ داده بنده خدا منتظر جوابه یا فکر میکنه از عمد ج ندادم ! پاشدم رفتم تو سوالات مشکلات گفتم پ.خ های من ارسال نمیشن ! بیچاره کاربرای قدیمی ، هر کی میگف چک میکنم مال من الان میشه ک ! میگفتم ن بازم نمیشه باز میفرستم ! دیگه یکیشون گف بیا برا من بفرس الان ببینم میاد یا ن ! فرستادم اومد گف اومده ک ! برو اون تیکو بزن تو تنظیمات پ.خ :د

:D X_X
 

++MaRyAm++

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
160
امتیاز
1,572
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف آباد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

ساعت خواب تو اتاق چراغا رو خاموش کردیم اما همه دارن با گوشیاشون کار میکنن...
یکی از بچه ها تو اتاق نیس،یهو صدای باز شدن در میاد.
زهر[با هیجان زیاد]ا:سلااااام
من:زهرا؟چی شد؟ :-? :O اون زهرا بود رفت بیرون :|
زهرا:عه،من فک کردم فائزه اومد :D :-"
من و فاطمه: =)) =)) =))
 
بالا