خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من و دوستام خودمون ته سوتيم!اصلا ي دفتر داريم تا حالا بيشتر از ٣٠٠ تا سوتي توش نوشتيم...اينم ي گلچيني از بهترين سوتي ها
١-كلاغ مگه صدا داره
٢-جوزمين..نه جوزفين..((جو زمين!:/))
3-كدام اسيد اكسيژن دار است؟...اكسيژن!
٤-وقتي سكه ميندازيم احتمال رو اومدن چقدره؟...١/٦
٥-زمين چند تا قمر داره...يكيش ماه است(اين سوتي معلممون بود)
٦-فرض كنيد سينوس تتا برابره با پنج
خوب فعلا اينقدر بسه...يكم ابرو بزارم بمونه براي دوستان
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

زنگ زیست بود و دبیرمون داشت درس میداد،از یه قسمت به بعد دیگه بچه داشتن دقیق به حرفای دبیرمون گوش میدادن و کلاس خیلی ساکت بود....دبیرمون همینجوری که داشت درس میداد،ازمون یه سوال پرسید که سوالش این بود:
" تک لپه ای ها رو توضیح بدین؟ "
و منم که مثلا جواب این سوال رو یاد داشتم،به قول معروف یه بادی به غبغب انداختم و بلند گفتم:
" گیاهانی که مثه لپه باشن و یه دونه لپه داشته باشن " =)) =)) =)) =)) =))
هیچی دیگه بقیش رو تصور کنین دیگه :)) :)) :))
....ینی سوتی ام اون قدر داغون بود که دبیرمون که خیلی جدیه سر کلاس،داشت بهم میخندید :)) :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه روز اکیپ مدرسه مون رو خونمون دعوت کردم.
بعد از یه مدت دوستم گفت :من نمی تونم بدون وضو نماز بخونم(بدون وضو درس بخونم)
وهمه ما ترکیدیم به این صورت: =)) =)) =)) =)) :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

امروز از ماشین پیاده شدم یه گربه داشت رد میشد صدامو نازک کردم گفتم سلام تپلی!
بعد همون موقع اتفاقا پشت سرم دختر همسایمون داشت رد میشد برگشت چپ چپ نگاه کرد فک کرد با اون بودم
یعنی آب شدم.... :-[
اصلا مگه دختری یا بچه ای ک با اون لحن با گربه حرف میزنی؟
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

me.png
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

امروز با یکی از دوستام(که قبلن گفته بود بدون وضو نمیتونم نماز بخونم :)))،داشتیم صحبت میکردیم در مورد عینک که ایشون خیلی شیک و مجلسی گفتن: "من بدون ساعت نمیتونم جایی رو ببینم" :)) :)) :)) :)) :))
و خب تا آخر زنگ سوتیش رو بهش یاد آوری میکردیم :)) :D
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

امروز یادی از گذشته ها کرذیم دوستم گفت معلم ادبیات سوم راهنمایی میگفته:


ازجلو چشمام خفه شو
یا اینکه میگفت:
وقتی بامن حرف میزنی دهنتوببند

:)) :)) :)) :))
معلم ادبیات هم بودن تازه
:)) :))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یکی از همکلاسیام گربه داره میخواست بگه گربه ها بچه به دنیا اوردن گفت گربه هام تخم گذاشتن............ از اون روز به بعد هی مسخرش میکنیم
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه روز به دوستم گفته بودم برام خوراکی بخره ........... بعد از من میپرسه چی بخرم ؟ منم گفتم کوفت بخر.......... به فروشنده میگه خانم کوفت دارین ؟
من : :-" :D
فروشنده : :-?
دوستم : =)) =))
 
یادمه با بابام داشتیم قدم میزدیم

رسیدیم به یه خودپرداز ، بابام میخواست پول بگیره ، کارت رو داد دست من گفت 200 تومن بگیر

منم گفتم باشه ، کارت رو زدم تو و خلاصه رسید به قسمت وارد کردن رمز

رمز رو وارد کردم،دکمه ی تصحیح رو زدم

دوباره رمز خواست

دوباره وارد کردم تصحیح زدم

باز رمز خواست

باز وارد کردم تصحیح زدم

و باااز رمز خواست

ایندفعه همین که رمز رو وارد کردم یهو بابام دستمو محکم گرفت،جا دکمه تصحیح ، تایید رو زد
و هیچ چیزی هم نگفت
کاملا زبونش بند اومده بود فک کنم :))

و من به این صورت :D

اگر جلومو نگرفته بود هنوز داشتم رمز وارد میکردم


پ.ن:خو دکمه هاشون خیلی کنار هم و شبیه همن خو
ایش :-w
 
یه بدبختی رو سرکار گذاشته بودم. گفته بودم بهش امریکایی ام .خنگ خدا باورش شده بود!
بعدش یه روز یکشنبه بود بهم مسیج داد گفت الان مدرسه ای؟ منم هول شدم گفتم آره! کلی بعدش با هم حرف زدیم و اینا بعد که خدافظی کردیم یه چند لحظه من مکث کردم گفتم تو امریکا که یکشنبه ها تعطیله!؟ تاحالا سوتی به این گندگی تو عمرم نداده بودم . ولی جالبه که طرف متوجه نشد!:))
 
راهنمایی بودم...

ی بار میخواستم دو زنگ آخرو بپیچونم برم خونه تکرار فیلم سینمایی مورد علاقمو ک شب قبلش نتونسته بودم کامل ببینم، ببینم!!!!:)):))(الآن ک بهش فکر می‌کنم،
میبینم چقدر بچه بودم!!!!!):D:D~X(

خودمو زدم ب مریضی!!!:)):)):))>)

دوستام پرسیدن چته؟ گفتم دلم درد میکنه!!!
معلمم پرسید، گفتم میگرن دارم، مال اونه!!!
ناظمم پرسید،(درحالی ک دستم رو معدم بود) گفتم فکر کنم قلبمه!!!:D:))=))
@-|@-|

البته ک تهش لو رفتم و نتونستم ب فیلمم برسم~X(:((:((

اما خاطرش برام به یاد موندنی شد:D:D:D
 
برای عروسی دخترعموم،
پایین موهامو(از وسط موهام) مش کردم!!!:D:D

بعد معاون مدرسه نمیدونست(نبایدم میدونست!!!):D:D:D

از دبیر ادبیات اجازه گرفتم برم آب بخورم،
توو راهرو دبیر ورزشمو دیدم ک خیلی وقتم بود ندیده بودمش...

وایسادم سلام و احوالپرسی و اینا...:D:-h

بعد جایی‌ام ک من وایساده بودم، دقیقاً پشتم دفتر معاونم بود...:((:((~X(

من همینجوری داشتم حرف میزدم ک یهو یکی داد زد:
تو موهاتو رنگ کردی؟؟؟o_O:@:@:@

و منم ک اون لحظه هول شده بودم، برگشتم دیدم بله، مقنعه‌ام رفته بالا موهامو معاون عزیزم دیده!!!!@-|X_X:-??

و برای ماست‌مالی کردن قضیه حین قایم کردن موهام گفتم: کیییی؟؟؟؟؟ مننننن؟؟؟؟ نههههههههه!!!!!!X_X:O

و سریعاً محل رو ترک کردم...#-):-":-"

ولی خدایی قیافه‌ی جفتشون دیدنی شده بودا...:D:D
 
با دختر عمه هام رفتیم بازار بعد یه سینی قلم کاری شده خیلی خوشگل دیدیم 75هزار تومن بعد همینجور ما داشتیم بحث میکردیم که بخریمش واسه مامانامون فروشنده در حالیکه داشت خندشو قورت میداد اومد نزدیک و خیییلی آروم گفت:خانما اون 75 میلیونه نه هزار تومن.:D
به سرعت از محل گریختیم به حدی ضایع شدیم که تا نیم ساعت حرف نزدیم با هم.
خب صفرارو درست بذارین دیگه جای صفر خط کشیده بود
 
آخرین ویرایش:
اسم ها رو aو b میگم تا اتفاق دوباره تکرار نشه:D
سوم ابتدایی مدرسه عوض کردم
با یکی دوست شدم
اسمش a بود
ترم اول بود نمیدونم از کجا به ذهنم رسید دوستمو صدا کردم گفتم اسمتو رو کاغذ بنویس
اونم نوشت و من با قرار دادن یک نقطه روی یکی از حروف اسمشو به b تبدیل کردم که از قضا b اسم یه حیوان وحشی بود
:D
واینطور شد که از سوم ابتدایی تا پیش دانشگاهی ایشون رو با نام b صدا میزدن
شما فرض کن پیش دانشگاهی بودیم به یکی میگفتیم برو a رو صدا کن میگفت اون کی هست؟
میگفتم همون b
خلاصه اگه امسال دانشگاه اونا قبول شم فک کنم خودشو دار بزنه


پ ن :b جان ببخشید بچه بودم خوب:D
 
پیرو بند اول این پست :
روز بعد از این ماجرا یکی از بچه ها ("م") میاد اونجا و منو نمیبینه اونجا
یعد یکی از بچه ها ("پ") که روز قبلش اون "کپی خودم :-" " رو بهش نشون داده بودم
اون فرد رو نشونش میده و میگه که خیلی شبیه منه اون فرد
بعد از چن دقیقه "م"، منو به "پ" نشون میده و با تعجب میگه چقد از علی کپی هست اینجا، اون که اونجاست هم خیلی شبیه علی ه :))
 
یه روز یکی از دوستام اول صبح،موقعی که داشته وارد کلاس میشده،دبیر سر کلاس بوده و خب اینم میخواد یه کمی گلوکز بسوزونه که به دبیرمون میگه : سلام صبحتون بخیر.خسته نباشید...
و وقتی میشینه میفهمه که اول صبح که دبیر کاری انجام نداده که بخواد خسته باشه، و خب ایشون هم اصلن به روی مبارکشون نمیارن که سوتی دادن:)):)):))
 
سر کلاس گیاهی بودیم بعد از ظهر بود همه رد داده بودن. بعد داشتیم درباره شکل بذر نارگیل بحث میکردیم. استادمون داشت توضیح میداد.
من: آخی چقد شبیه توپ بولینگه.
بقیه:عه. اره راست میگی!
پرنیان با صدای آروم:بالنگ...
من: توپ بولینگ هم از این سوراخا داره.
پرنیان دوباره: بالنگه... بالنگ.
-پرنیان چیه هی بالنگ بالنگ میکنی؟!
-میگم که اسم اون گیاهه که میگین بالنگه نه بولینگ!
-...
ما:=))
مایکل سیمپسون:|
مربای بالنگ:|
بذر نارگیل:-w
توپ بولینگ:|
 
آخرین ویرایش:
تو خیابون یه ماشین جلوم نگهداشت ازین شیشه دودیا فقط شیشه کنار راننده پایین بود من دوتا پسرو دیدم ک گفتن خانوووم ببخشییید منم هول بلند گفتم آقا برو مزاحم نشو و راه رفتنمو تند کردم ک دیدم شیشه عقبم اومد پایین یه خانوم مسن گفت دخترم آدرس میخواستیم منم خواستم ضایع نشم گفتم هرچی اصن شمام مزاحم نشو و دوییدم :| آدم تا کجا میتونه سوتی بده آخه؟
 
آخرین ویرایش:
Back
بالا