خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پیرو بند اول این پست :
روز بعد از این ماجرا یکی از بچه ها ("م") میاد اونجا و منو نمیبینه اونجا
یعد یکی از بچه ها ("پ") که روز قبلش اون "کپی خودم :-" " رو بهش نشون داده بودم
اون فرد رو نشونش میده و میگه که خیلی شبیه منه اون فرد
بعد از چن دقیقه "م"، منو به "پ" نشون میده و با تعجب میگه چقد از علی کپی هست اینجا، اون که اونجاست هم خیلی شبیه علی ه :))
 
یه روز یکی از دوستام اول صبح،موقعی که داشته وارد کلاس میشده،دبیر سر کلاس بوده و خب اینم میخواد یه کمی گلوکز بسوزونه که به دبیرمون میگه : سلام صبحتون بخیر.خسته نباشید...
و وقتی میشینه میفهمه که اول صبح که دبیر کاری انجام نداده که بخواد خسته باشه، و خب ایشون هم اصلن به روی مبارکشون نمیارن که سوتی دادن:)):)):))
 
سر کلاس گیاهی بودیم بعد از ظهر بود همه رد داده بودن. بعد داشتیم درباره شکل بذر نارگیل بحث میکردیم. استادمون داشت توضیح میداد.
من: آخی چقد شبیه توپ بولینگه.
بقیه:عه. اره راست میگی!
پرنیان با صدای آروم:بالنگ...
من: توپ بولینگ هم از این سوراخا داره.
پرنیان دوباره: بالنگه... بالنگ.
-پرنیان چیه هی بالنگ بالنگ میکنی؟!
-میگم که اسم اون گیاهه که میگین بالنگه نه بولینگ!
-...
ما:=))
مایکل سیمپسون:|
مربای بالنگ:|
بذر نارگیل:-w
توپ بولینگ:|
 
آخرین ویرایش:
تو خیابون یه ماشین جلوم نگهداشت ازین شیشه دودیا فقط شیشه کنار راننده پایین بود من دوتا پسرو دیدم ک گفتن خانوووم ببخشییید منم هول بلند گفتم آقا برو مزاحم نشو و راه رفتنمو تند کردم ک دیدم شیشه عقبم اومد پایین یه خانوم مسن گفت دخترم آدرس میخواستیم منم خواستم ضایع نشم گفتم هرچی اصن شمام مزاحم نشو و دوییدم :| آدم تا کجا میتونه سوتی بده آخه؟
 
آخرین ویرایش:
یه سوتی ترم اولی
عاقا خداییش وقتی میری دانشگاه قشنگـــــــــ باید دقت کنی بگی استاد نه خانوم یا عاقا مثلا
:((:((:((:((
مـا هم همچین هواسمون جمع بود به قول خودمون که یه جا ضایع نشیم
یه روز یه جزوه میخواستم پسرا گقتن انتشارات دانشکدس
گفتم اوکی بریم بگیریمشون:D
وقتی رسیدیم من رفتم داخل بپرسم جزوه ها امادس یا ن
اصلا هم نمیدونم فکرم کجا بود که یهو گفتم:
- استتتتتتتتتتتتتتتتاد جزوه ها ما اماده شده ؟
دیگه خیلی دیر شده بود حتی واسه جم کردنش#-)
خیلی چیزا ممکنه یادم بره ولی قیافه اون همکلاسی عزیز که فقط جلو دهنشو گرفت و صحنه و ترک کرد:eek: امکان نداره یادم بره :eek:
حالا بابا پیش میاد دیگه چرا به رو طرف میارین ،والللللا
 
دوستی داشت می گفت امسال فُلانی master poker شده...
بعد من تصورم از master poker شخصی بود که خیــلی :|ـه.
خُب ما خیلی خانواده سالمی داریم:-" چه می دونستم poker چیه... :))
 
آخرین ویرایش:
یه دوست داریم،میشه بهش گفت خدای سوتی!

دیروز تو کلاس نشسته بودیم،دوستم برگشته به این میگه:عههههههه ساپورتت چقد قشنگه،طرح ماره!
-آره پای من ماره...(درحالی که پاشو دراز کرده طرفمون)میو میو میو!!!
ما: :-?? :-?
اون:0_0X_X
مار::eek:
میو میو: o_O
و بازم ما:=)):-j

این دیپلمم داره حالا!

+مدیونین اگه فک کنین این شخص تو سایت عضوه هااااااااا :-"
پ.ن:و حتی مدیونین اگه فک کنین یکی از این لایک کننده هاس! :-"
 
آخرین ویرایش:
- زهر با کدوم ز نوشته میشه؟؟
من: با ه دو چشم :-
 
تا چند وقت پیش فکر میکردم که @ Khanum_parmi به صورت "خانوم پری" خونده میشن....و همیشه هم ایشون رو با همین اسم نام میبردم تو جمع دوستان.....و نمیدونم چرا اطمینان داشتم که درست میخونم و هیچوقت اسمشون رو کامل نمی خوندم:)):D:D:-"
دوست عزیزم،منو ببخش لطفا:)):D:D;;);;):-"
 
پریروز آواتارمُ (همین آواتار) رو به دوستی نشون دادم، می پُرسم «چی می بینی؟» ببینم چقد دقت می کنه.
می گه «اینا کروموزوم ـن؟ :-?»
یعنی من سرمُ به کدوم دیوار می زدم؛ خوب بود؟ :)) [البته شوخی کرد ولی آخه کروموزوم؟!:-??]
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
دیروز، از قبل گویا بنا بوده زنگ سوم مشاوره تک به تک داشته باشیم، بعد مسئولِ محترم زنگ دوم از بچه ـا پرسید «خُب، زنگِ بعد قرارـه حرف بزنیم؟»
بعد من در نهایتِ بی خبری گفتم «راجبِ چی؟ :-? »
ایشون «:-? تو دوست داری راجبِ چی صحبت کنیم؟ :))»
بعد تازه نوبتِ من شده، در زدم؛ رفتم تو اتاق؛ به قدری هول شدم که باید چی بگم، بی اختیار گفتم «با من کاری داشتید؟:-"»
بندهِ خدا اینجوری بود که چرا آخه؟ واقعا چرا؟ :))
 
آخرین ویرایش:
عاغا امروز یکی از دوستام گفت آقای فلانی به خانواده ما پیوست گفتم آقای فلانی چیکارت میشه
گفت عروس داداشم:)):))
 
داشتم یه نسبتِ پیچیدهِ فامیلی رو برای خاله ـم توضیح می دادم؛ به این صورت که جایِ "زن-برادر" گفتم "شوهر-برادر" :-"
 
سر کلاس زبان اومدم سوال بپرسم:
تیچر میشه پازسیو اجکتیو ها رو دوباره توضیح میدین؟ دیدم کلاس رفت رو هوا! همه دارن فحشم میدم :| میپرسم چی شده میگن چرا میگی الکسیس! حالا جلسه بعدش دوستم میخواست بگه مثل من شجاعه گفت استاد نهاد آی ام جانی سینز چیه :|
من :|
اجکتیو :|
الکسیس :|
کلاس منحرف :|
جامعه مریض :|
متوهم های کلاس :|
 
وسط کلاس زبان مدرسه بودیم معلم مارو بیکار گذاشته بود داشتیم اسم فامیل بازی میکردیم.یکی از همکلاسیا با ینفر دیگه یه چیزو مشابه نوشت وست کلاس داد زد ف_ک یو ما حالا هیچی:)) معلم زبان نگاش کرد و یه لبخند ملیح زد براش:'>روش بر گردوند کارش ادامه داد. طرف ذوب شد رفت تو زمین:oops:
 
چند سال پیش با دختر خاله هام نشسته بودیم که یهو یکیشون از عفونت گوشش نالید و هرکی یه راه حل میداد منم که کلا نظر ندم میمیرم یادم اومد عنبر نسارا و عفونت رو با هم شنیدم یه جا
با اعتماد بنفس گفتم اقا جوشونده عنبر نسارا بخور :Dصددرصد خوب میشی اینقدر تعریف کردم که رفت عطاری و در مدت زمانی که فروشنده رفت بیاره براش پرسید اقا این چقدرشو باید تو چقدر آب بجوشونم؟چقدر باید بخورم هر دفعه؟فروشنده یه نگاه خفن بهش کرد و گفت خانم این سرگین* الاغ ماده است ها:|
باید بریزینش رو ذغال:|
هیچی دیگه دخترخاله م دهنمو صاف کرد
*البته اقاهه دقیقا نگفت سرگین:D
 
اندر احوالات خدای سوتی!
.......
.
.
.
@*Kosar* راستی آیسان چه خبر از ساخت خونتون؟
@*aysan* هیچی الان فقط پروانش مونده که بابام بره بگیره
@*Kosar* عههههههههههه...مگه خونتونو شکل پروانه درست میکنییییییییییییییییییییییین؟ 8->
@*aysan* (این دیگه کیه!):|
ما =)):-j
پروانه ساخت :eek: ...:-j


+خدایا ممنون که موجبات خنده و شادی مارو فراهم کردی با این بشر :-":D

++این همونیه که گف آرههههههه،پای من ماره...میومیو =)) (صفحه قبلی نوشتم :-" )
 
آخرین ویرایش:
ما دوشنبه ها زنگ اول زیست داریم و زنگ دوم ادبیات...
زیست امتحان داشتیم و تو یکی از سوالا گفته شئه بود"خزه ها چگونه تولید مثل میکنند؟"و یکی از دوستان نوشتند:بله:-j
حالا همون روز امتحان ادبیات هم داشتیم.زنگ بعد ک امتحانو دادیم و یکم بعد ورقه ها رو دیدیم،فهمیدیم اونی ک زنگ قبل سوتی داده بود(همون بله ایه:D)تو سوال معنی کلمات زیر را بنویسید برای کلمه"زَهره"نوشته بود:کیسه صفرا:))
و همین آدم ب طرز عجیبی دو ضربدر بیست رو نوشته بود چهار!همه ی اینا تو یه هفته اتفاق افتاد:D

هفته ی قبل دبیر ریاضی دوتا سوال نوشت و گفت حل کنید.سوال دومیه این بود.حجم نیم کره ای ب شعاع 3را بدست آورید.بنده هم نوشتم و ی عدد اعشاریه خفن آوردمo_Oب دبیر گفتم این چشه چرا اینطوری میاد؟یکم نیگام کرد گفت شعاع چنده؟گفتم 1/3!گفت ببین این 1/3 نیست،3 را هست!"را"سوال رو بنده ب عنوان اعشار گرفته بودم!اخه خیلی رو تخته مث اعشار نوشته بود:-wالبته اخر همون هفته ک جشن سمپاد بود تو مدرسه بهش گفتن باحالترین خاطره ی این چند سال تدریست رو بگو.ایشون هم در حضور صد و خورده ای نفر گفت اما اسمو نگفت ولی اینقدر دوستان ضایع بازی در آوردن و همینطور خودم!خیلیا فهمیدن
 
آخرین ویرایش:
Back
بالا