خاطرات سوتی‌ها

...ELINOR...

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
649
امتیاز
7,503
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1396
دانشگاه
آزاد مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

ی دبیر داریم ایشون سنشون کمه و مرد هستن
بعد حالا من و دوستام میخواستیم استیکر درست کنیم عکس بقیه رو داشتیم عکس ایشونو میخواستیم
قرار شد من گوشیو اماده کنم اخر کلاس ب بهونه تماس گرفتن عکسو بگیرم
حالا من گوشیو بردم بالا دکمه رو زدم فلش زد
میفهمییییییی فلللللششش :(( :(( :((

برای شادی روحم در جلسات اینده صلوات بفرستین
:-" :-"
اینو الان باز دوباره دیدم خاطراتم زنده شد

یبار دیگم میخواستم به همین اقا زنگ بزنم بچه ها گفتن بپرسیم که تو انقد میگی روزه بگیریم تو سال کنکور چیکار کنیم هلاک نشیم
من هی گفتم زشته بیاین پی ام بدین گفتن نه زنگ بهتره
منم هی گفتم بابا زنگو جواب نمیده هی اونام اصرار میکردن
منم میخواستم ثابت کنم جواب نمیده شماره رو گرفتم یدونه بوق خورد برداشت
منم گفتم:"چی بخوریم" بدون سلامو اینا
اصلا توصیف اون لحظه و خنده های بچه ها و اینا برام مقدور نیس الان.منم بین گریه و خنده مونده بودم
اوشون هم با حوصله توضیح داد چی بخوریم:)))

+
یبارم سر کلاس اقای بصیری(دبیر زیستن ایشون) کنارم نشسته بود از رو کتابم نگاه کنه منم دقیقا همون آستینم از بالا کااااملا پاره شده بود و به نخ بند بود چون اینطرف هم نشسته بودم بچه ها ندیدن
وقتی ساعت بعدش تشریف بردم مدرسه از در حیاط که وارد شدم همه با هم داد زدن:"نساااااا آستینت"!!!!

#مادرسوتی ایران
 
آخرین ویرایش:

Parsa.e

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
323
امتیاز
1,741
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
1402
امروز رفتم خرید ، بعد کلش شد 17500 تومن . منم دو تا ده تومنی دادم به فروشنده .
گفت : پونصدی نداری ؟
منم جو برم داشت و اومدم مثلا سخاوت کنم گفتم : اصلا قابل نداره و لازم نیست :|
فروشندهه یه نگاه رقت باری بهم کرد و سه تومن برگردوند .
من که تازه فهمیدم چریان از چه قراره یه پونصدی از تو جیبم در اوردم گذاشتم رو میز و به سرعت هر چه تمام تر محلو ترک کردم - _ -
 
ارسال‌ها
813
امتیاز
9,024
نام مرکز سمپاد
شهید رجایی
شهر
اسلامشهر
سال فارغ التحصیلی
1400
یه بار معلم ریاضیمون روی تخته میخاست بنویسه کسر را تا حد امکان ساده بکنید ولی یادش رفت (ساده) رو بنویسه:D
 

Zeinab04

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
622
امتیاز
3,505
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۷
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی پزشکی
من سر کلاس شیمی نشسته بودم بعد معلم شیمی بلندم کرد گفت بجزای سازنده کبریت رو بگو .. منم ک اون لحظه داشتم عکسشو تو دفترم کاریکاتور می کردم گفتم
: گرافیت و باروت:-?
کل کلاس رفت رو هوا خودم هم خندیدم .. معلم عین برج زهر مار داشت بهم نگاه می کرد و گفت دو تا منفی بهت می دم مستمر رو 18 شدی می فهمی@:
منم تو دلم گفتم هرکار می خای بکن [-|و با دوستام وسط کلاس می ندیدم
البت نتونست مستمر پایان ترمم رو 18 بده چون تو کل پایه تو ازمون سمپاد دوم من بودم ک صد زده بودم ..
ی بار این ازمونای سمپاد ب دادم رسیدx:x:>:D<
 
ارسال‌ها
92
امتیاز
423
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1400
پارسال تو ازمون پیشرفت تحصیلی ادبیاتش یه سوال داده بود گفته بود که توی کدوم گزینه هنگامه به معنای متفاوتی اومده بعدش یکی از گزینه هاش این بود:
چون هنگامهٔ خوابش آمد ،بخفت به بازرگان نیز جیزی نگفت
بعد دوستان همزه ی بالای ی رو ندیده بودم و هنگامه رو اسم در نظر گرفته بودن.
 

تازه وارد

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
3
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1399
اقا ما یه معلم داریم که به شدت اخلاق نابودی دارن یه روز یه امتحان گرفتن و من به شدت از دستشون حرصی بودم که واسه چی انقدر سخت بود ته کلاس گفتن پاشو بیا تخته رو پاک کن منم گفتم استاد تنبیه ه گفت نه همینجوری بعد از کلاس رفتن بیرون منم شروع کردم پشت سرشون مسخره بازی ک حرصم رو خالی کنم یهو برگشتن تو کلاس ک ی چی بگن تنها قیافه ای ک دیدن قیافه من بود منم اومدم جمعش کنم ک ن من از این کارا نمی کنم با مخ رفتم تو پنکه هم خودم داشتم می افتادم هم پنکه خلاصه که کلی بعدشم به خودم بد و بیراه گفتم
 
آخرین ویرایش:

areh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
131
امتیاز
975
نام مرکز سمپاد
دبیرستان هاشمی نژاد 2
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
دانشگاه علوم و فنون هوايي ستاري تهران
رشته دانشگاه
مهندسي تعمير و نگهداري هواپيما
رییس ی قسمتی تو دانشگاه فامیلیش درزیان بود و همکارش هم فامیلیش رزم گیر بود
.
یک بار ک خیلی .قفل بودم
رفتم تو روی اقا درزیان گفتم

سلام اقای درزگیر .-__-
اب شدم و حرفمو فراموش کردم
فقط فرار کردم از اونجا :))
 

darya.n

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
5
امتیاز
25
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1402
ما یه استاد داشتیم همش اول کلاسش عین مجری رادیو ها میگفت
به نام و یاد خدای مهربان آرامبخش قلب هاست دوستان عزیز سلام من ...............هستم:|
بعد یه بار داشتم یواشکی اداشو درمیاوردم دیدم پشت سرمه دیدم داره منو نگاه می کنه:eek: گفتم تقصیر خودتونه دیگه X_X
بیچاره مونده بود:))
 

*aysan*

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
280
امتیاز
3,962
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
*#*#
سال فارغ التحصیلی
1396
دانشگاه
خوارزمی
رشته دانشگاه
فیزیولوژی جانوری
اینستاگرام
از ضایع ترین سوتی هام که @MorteZ شاهدش بودن
تو دانشگاه امیر کبیر داشتم میرفتم از ATM پول بگیرم که دیدم اونی که تو باجه س اومد بیرون
منم بدو بدو رفتم تو
و با تلنگری دیدم که صف طویییلی بیرون باجه منتظر وایسادن:-"
من:D
مرتضی:D
آدمای تو صف-__-
 

حلزون

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,484
امتیاز
70,546
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
روان شناسی
1) مترجم بوف کور هدایت کیه ؟
2) چای سبز با چه گیاهی درست میشه ؟ :|
 

Detective SHERLOCK

Logophile
ارسال‌ها
363
امتیاز
2,078
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1397
مدال المپیاد
دردست احدااااث ؛) المپیاد دانشجویی میرویم ان شا الله
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
پزشکی
یه روز سر کلاس زبان استاد گفتن صدام گرفته تو پاشو حضور غیاب کن (لعنت بر آدمی ک ردیف اول بشیند :D)
خلاصه منم هول که ۵۰ نفر رو باید بخونم از اولش شروع کردم تند تند گفتن تازه آقا و خانوم هم میگفتم ولی رسیدم به یک اسم ب اسم اقبال سعید بنده خدا خانوم بود ولی گویا با دیدن سعید من فک کردم آقا هستن و دیگگگه خودتون برید تا ته
و بعدترش هم یه آقایی به فامیل شیدا رو گفتم خانوم شیدا
و همزمان استاد پشت سرم تو گوشم میگفت واسه همینه ک من آقا و خانوم نمیگم
 

حلزون

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,484
امتیاز
70,546
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
روان شناسی
همکلاسیم که فرزانگان یک بوده :
تو ورودی چندِ فرز شهرری بودی ؟
من: نود و پنج
اون : :|

فکر کنم تو ذهنم کلمه ی ورودی با عدد نود و پنج لینکن به هم و تا گوشم بشنوه "ورودی" ، زبونم میگه "نود و پنج "
کاش لااقل به روم میورد اصلاحش کنم . آقا هشتاد و هشت بودیم ما، هشتاد و هشت
 

sabili

ویالونسل
ارسال‌ها
206
امتیاز
1,589
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
تو کلاس زبان بودیم
معلم اومد تو چند نفرو نام برد گفت شما رد شدین باید بازم امتحان بدید
بچه ها اعتراضی نکردن و گفتن باشه
قبلا هم سه سال پیش این اتفاق افتاده بود . قضیه این بود که ما خوب داده بودیم امتحان رو عمدا رد میداد تا بازم بخونیم کتاب رو
تا بچه ها قبول کردن برگشتم گفتم نه
گفتن چرا هی خواستم بپیچونم نگم سه سال قبل رو ولی نزاشتن
هی اصرار کردن منم اعصابم خورد بود
برگشتم با صدای بلند گفتم یادتون نیست اون دفعه به گوه خوردن افتادیم
تا اخر کلاس همه ساکت بودن منم سرم پایین
معلممونم جونه برا همون یه میومد جلوم وایمیستاد و با شوخی میگفت اشکال نداره پیش میاد اینطور حرفا
 

n._.a.m

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
115
امتیاز
1,111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
جیرفت
سال فارغ التحصیلی
1401
تو امتحان فارسی معنی این بیتو
«از جان طمع بریدن اسان بود ولیکن/از دوستان جانی مشکل توان بریدن»
را نو شتم:خیلی راحت آدم از جون خودش می گذره ولی از اون دوستان قاتل و جانی خیلی راحت نمی شه گذشت:))
فقط اون (پوکری) که دبیرمون کنارش گذاشته بود:-"
 

Flying_girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
764
امتیاز
4,489
نام مرکز سمپاد
فرزانگان7
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
مدال المپیاد
هیچ
دانشگاه
تربیت مدرس
رشته دانشگاه
پیشرانش
چند وقت پیش که شهادت امام حسن عسکری بود یکی از دوستام ارائه داشت و انقدر استرس داشت که خراب نکنه منم استرس گرفته بودم
تو کلاس قبل ارائش رفتم مثلا بهش آرامش بدم و شروع رو کمکش کنم
± دخترم یادت باشه میخوای شروع کنی اول خودتو معرفی کن بعد تسلیت بگو
- کی مرده؟!:-ss
± میگن بابای امام زمان مرده
- اواااا چرا؟!
± من از کجا بدونم، حالا چیکار به این کاراش داری، یه تسلیت بگو دیگه
- الهی خدا صبرش بده

وقتی برگشتم خونه یادم افتاد چی گفتم انقدر خندیدم
گفتم خوب شد دو نفر صدای مارو نشنیدن وگرنه فکر میکردن ما گبریم
 

Asinus

کازمو ، عزازیل مزمل
ارسال‌ها
289
امتیاز
852
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک جنگلی 1.5
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1400
گوشی برده بودم
معاون اومد تو کلاس
معلممونو بغل کرد
منم بغل دستمو زدم کنار
از میز اومدم بیرون
گوشی رو در آوردم گفتم
همینجوری وایسین ازتون عکس بگیرم
تازه به نکته پی بردم که نباید گوشی رو میبردم
همگان به من خیره شده بودند از جمله
همکلاسان ، معلم و معاون
مونده بودم چی بگم
بعد یهو معاون گفت :
گمشو بشین سر جات فکر میکنی خودم گوشی ندارم اومدی میخوای عکس بگیری
بعد خودش گوشیشو در آورد با معلم سلفی گرفت
ازون به بعد تصمیم گرفتم دیگه
گوشی نبرم
چه کاریه خوب خود معاونا و معلما گوشی دارن
 

Detective SHERLOCK

Logophile
ارسال‌ها
363
امتیاز
2,078
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1397
مدال المپیاد
دردست احدااااث ؛) المپیاد دانشجویی میرویم ان شا الله
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
پزشکی
گروه تصحیح بودنم فانه ها فان
یکی از آقایون کلاس که توی سوتی قبلیام اشتباه اسمشونو خوندم باهام لج کردن و د به گیر که چرا فلان جزوه تصحیحش نمیاد حالا کی ؟ ساعت یک بعد نصفه شب
منم خسته وویس پر کردم که آقای محترم فلان و بهمان و... و تپق زدم و کل اتاقمون تو خوابگاه از خنده منفجر شد و وویس خنده رفت تو گروه عمومی کلاس
پاک کردم دوباره گذاشتم
بار دوم انقد عصبی بودم جای اینکه بگم انقد خسته ام که بدنم کوفته است گفتم کوبیده ام کوفته ام
و تا مدتها هم اتاقی های گرامی به من میگفتن کباب کوبیده و کوفته تبریزی
 

Detective SHERLOCK

Logophile
ارسال‌ها
363
امتیاز
2,078
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1397
مدال المپیاد
دردست احدااااث ؛) المپیاد دانشجویی میرویم ان شا الله
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
پزشکی
یه روز از سر جسد برمیگشتیم با دوستم خوابگاه (اول خانوما بودن) بعد من گفتم بیا به هر کدوم از آقایون کلاس که دیدیم بگیم بدو کلاس دیر شده شروع کردن(که خب واقعا هم چیزی نمونده بود استد شروع کنه ما زیادی مونده بودیم)
خلاصه دم نگهبانی ورودی دانشگاه یه گروه ده نفره از آقایون کلاس مون رو دیدم میشناختم یه 5 تاییشون رو به فامیل ولی خب نمیشد 10 تا فامیل بگم. خلاصه داد زدم آقایون پزشکی ورودی 97 و 10 تا کله برگشت طرفم و من گفتم بدویین استاد سر کلاسه و بماند که فقط یکی شون دویید :)
و نگهبان با قیافه دونقظه دی منو نیگاه میکرد

تازه قبلش جوک این بود که یکی شون هدفون گذاشته بود تنهایی داشت میرفت صداش که زدم گفتم استاد داره شروع میکنه یادش رفت که یعنی هدفون تو گوششه D: و دویید
هدفون میزارید بدون آهنگ که یادتون باشه اینجوری ممکنه سوتی بدینا :)
 

mitokondry

مرغابی شیطون
ارسال‌ها
403
امتیاز
5,969
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
دامغان
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
دانشگاه ایران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

نه! اتفاقا اصلا بی مزه نبود!!! (; واسه من که از این چیزا زیاد پیش اومده! 2، 3 باری شده که جلوی شیشه ی مغازه و بانک وایستادم و روسریم رو درست کردم، بدون این که حواسم باشه از پشت شیشه دیده میشم!!! سوتی ها رو حال میکنی؟؟؟!!!! حالا الان بیشتر دقت میکنم!

ی بار جلوی شیشه ی در ی خونه داشتم ادا در میاوردم در خونه باز شد:))
 
بالا