خاطرات سوتی‌ها

[*Sadra*]

من یبار از مانکن لباس فروشی پرسیدم ساعت چنده 😂

 

[melina03]

من با عینک شبم ک شیشه اش ابیه رفتم لباس بخرم.. بعد با فروشنده دعوام شده بود ک این سرخابیه ن قرمز.. خلاصه مامانم اومد عینکمو برداشت دیدم ااا ن واقعا قرمزه مث اینکه..😂
هیچ وقت قیافه یارو یادم نمیره

 

[Freaky girl]

سوار تاکسی شدم بعد من دو نفر دیگه هم سوار شدن عقب کنارم نشستن، نگاه کردم دیدم دوست بابامه... گفتم سلام آقای فلانی و اینا. با هم احوالپرسی کردیم، داشت پیاده می‌شد پول رو داد به راننده و گفت آقا دو نفر حساب کن... منم گفتم بابا این چه کاریه؟ خواهش می‌کنم... شرمندم کردین و این حرفا...که دیدم با یه لبخند ملیح به راننده گفت: آقا سه نفر حساب کن! تازه فهمیدم اون دومی پسرش بوده. فکر که میکنم بهش قلبم تیر میکشه😩

 

[*Sadra*]

من یبار فک کردم در مغازه بازه با کله رفتم تو سکوریت 😂

 

[melina03]

-بچه ها کلاس فلان بازه؟
+استاد فک کنم درش اشتباهه😂
(کل سوالایی ک ما حل میکنیم صحیح غلطه..و فاکینگ شت...اینجوری بود ک کمتر حل کن سوال بچه..😂)

-بچه ها اینا با میتوز هم تولید مثل میکنن..
+(به طور کاملا غیرارادی و ناگهانی) بچه ها میوز کنین😂😂 تا پن دیقه داشتم به شری ک گفتم میخندیدم

 

[Unreal Ali]

داشتم تو عالم خودم رو تخته کلاس چرت و پرت مینوشتم. بچه ها داشتن میرفتن بیرون از کلاس گفتم میرید که چی؟ تهش ش. میاد داد و هوار که چرا اینجایید. یکم بعد برگشتم دیدم ش. وایساده با اون قیافه عجیبه داره نگاهم میکنه.

 

[مردم بهم ميگن صومه]

این مربوط به من نیست ولی یه نفر داشت یه خانمیو به نام حاجیه کوثر صدا میکرد .. این تا حرف ث رو گفت یهویی بچه کوچیکه طرف گریه کرد مجبور شد بره سمت بچش و اسمو نصفه گفت ..
خلاصه چیزی خوبی نبود و منم بیخیال همه چی شدم زدم زیر خنده .. بعد مامانم و خود اون بدبخت هم بهمون اضافه شد ..

 

[Mr.omid]

سر زنگ بسیار شیرین ریاضی رسیده بودیم به بحث شیرین هندسه و اثبات
استاد بسیار دوست داشتنی و عزیزمون داشتن چند تا سوال برای تکلیف میدادن
یهو معلممون شروع کرد به شمردن سوال(من و رفیقام ته کلاس میشینیم و تو کلاس اصلا هیچکس حرفی نمیزد و فقط داشتن مینوشتن بچه ها.خیلی ساکت بود)
1..2..3...
منم دهنم بصورت غیر ارادی و ناخواسته گفت برو خار ننه ...
و همه شنیدن:/یه منفی رو به عنوان جایزه از استاد گرامی گرفتم تا یاد بگیرم روی فعالیت های غیرارادیم بیشتر کار کنم(البته که قبلشم یه منفی دیگه داشتم و منفی در منفی هم میشه مثبت ایزی پیزی:)

 

[melina03]

-بچه ها کلاس فلان بازه؟
+استاد فک کنم درش اشتباهه😂
(کل سوالایی ک ما حل میکنیم صحیح غلطه..و فاکینگ شت...اینجوری بود ک کمتر حل کن سوال بچه..😂)

-بچه ها اینا با میتوز هم تولید مثل میکنن..
+(به طور کاملا غیرارادی و ناگهانی) بچه ها میوز کنین😂😂 تا پن دیقه داشتم به شری ک گفتم میخندیدم

یکی دیگه از سوتیای امروز...
من:بچه ها 1402 داریم میریم تو 403 یا..
یکی دیگه: نه برعکس😂😂😂
اخرشم از استاد پرسیدیم.401 ایم یا 402😂

 

[Bluebell]

۱. این سوتی من نیست
۲. هر کسی میتونه با خدای خودش اونجوری که میخواد راز و نیاز کنه یا به اعتقاداتش متوسل شه

ما یه بار رفته بودیم روضه ، خانومی که داشت روضه میخوند (خانوم جلسه ای🤣 ) گفت خانوما با صدای بلند بگین یا زهرا اغیثینی ..... ما داشتیم نگا میکردیم همه داشتن میگفتن اغیثینی ، حس کردم یکی داره ناموزون میزنه ، گوش کردم دیدم پشتیم داره میگه یا زهرا علی سینی ، هیچی دیگه ، درس عبرت شد برام وسط روضه از خنده گسسته نشم🤣🤣

 

[DarkLightI]

یبار داشتم با یکی چت می کردم، ازش خواستم صفات منفیشو بگه، اونم بصورت کلمه ای گفت، منم سوالم رو یادم رفته بود (#حافظه) و فکر کردم داره بهم بد و بیراه میگه، بهش گفتم آینه