خاطرات سوتی‌ها

arina._.sorayyaei

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
275
امتیاز
1,989
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
آزاد تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
یکی بهم پیام داده بود(پسر)بعد من نمیفهمیدم چی میگه
پیامشو خواستم بفرستم واسه دوستم ببینم چی میگه اشتباهی واسه خودش فرستادم و همون لحظه سین کرد😂
 

نصر پیروز

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
38
نام مرکز سمپاد
حلی ۹
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1408
هفته قبل استاد ریاضی داشت بسط اعداد طبیعی یکی از سوالات جزوه رو توضیح می داد که فهمید بچه ها حواسشون نیست و توضیح نداد وقتی داشت از بچه ها حساب پس می گرفت من زیر لب گفتم اون از زیست شناسی این از ریاضی یکدفعه معلم به سیم آخر زد و با لحنی گاوس مانند گفت:چه ضری زدی؟بعد دوباره گفت چه ضری زدی و بعد گفت چی گفتی منم جمله ام رو گفتم
 

R.Z

xxx
ارسال‌ها
147
امتیاز
479
نام مرکز سمپاد
=-
شهر
پوف
سال فارغ التحصیلی
1406
معاون ما سه نفر رو دید گفت سلام سلامم چطورین چیکار میکنین؟
منم گفتم والا خانوم خوبیم داریم نارنجی میخوریم 😶‍🌫️
برگشت گفت اعه کمی هم قرمز و صورتی بخورین :)) دیگه هم پیش دوستام ضایع شدم هم اون
نارنگی،بدون دوستت دارم ❤️🤡
 
ارسال‌ها
74
امتیاز
1,819
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1402
داشتم میرفتم که شام بخورم
تخم‌مرغ آب‌پزو گفتم تخم مرغ پُخ‌کرده و بعد متوجه شدم اشتباه گفتم پس درستش کردم تخم‌مرغ بخار‌کرده تا در نهایت بازم متوجه شدم اشتباه گفتم :) و گفتم بخارپز
بعد میخواستم بگم فلان جا خیلی افراد معتاد وجود دارن که گفتم افراد مواد‌کِش
بعد از شام خواستم درِ سس که کنارش بودو بذارم و جمعش کنم امااا سه ساعت به میز خیره بودم فکر میکردم خدایا من چیکار داشتم با این میز؟
می‌رسیم به مرحله ی مسواک زدن که داشتم راه می‌رفتم و پام خورد به بسته های کنار در و همه پخش شدن رو زمین : )))
وقتی جمعشون کردم خواستم مسواکمو بزنم و حین برداشتن، مسواک از دستم افتاد رو زمین : )))
مامانم: عسل مامان جان تو دیگه واقعا رد دادی! :)
 

hypnos

کاربر فوق‌حرفه‌ای
کنکوری 1404
ارسال‌ها
835
امتیاز
15,565
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1404
مدال المپیاد
نقره‌ی ادبی
توی کانال بچه‌های کامپیوتر جهانی امسال، یکی از پسرا از کتاب بگذارید بخوابم گوسفند‌ها عکس گرفته بود و من این رو خطاب به مدرسه استوری کردم🤣🤦‍♀️
نوشتم: من هر روز خطاب به مدرسه
تا الان فقط سرایدار مدرسه‌مون استوری‌مو ندیده، همه در همون لحظات اول سین زدن🤣🥲
 

Mahsa_j

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
271
امتیاز
2,490
نام مرکز سمپاد
فرزانگان3
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
همین شب یلدای امسالو اومدم به دوستم تبریک بگم
اسم دوستم لیلاست
گفتم : «یلدا، لیلات مبارک باشه»
و اونم در جواب گفت : «یلدا، مهسای تو هم مبارک باشه»
 

-Lili-

سیسیِ ملی
ارسال‌ها
1,042
امتیاز
7,283
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1405
بهش گفتم دلم میخواد پاهامو بزارم رو سرت :)
(که در اصل قرار بود بگم دلم میخواد سرمو بزارم رو پاهات)
 

melina03

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
کنکوری 1404
ارسال‌ها
2,412
امتیاز
19,340
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
سر کلاس فیزیولوژی جای پیک گفتم پِیک....
سر ی نموداری بود ک ضربان قلبو ضرب در دو میکرده میشد جواب..
چیزی ک باید میگفتم: دو تا پیک داره نمودار. ضربان قلب در حالت عادی 75 ضرب در دو میشه 150
چیزی ک گفتم: دو تا پِیک داره ضربان قلب 75 دو برابر میشه میشه 150....

اره استاد دو تا پِیک میریم بالا و به به.. مزه کنارش چی میخواین😂
یعنی سر کلاس همه ی اساتید من ب روش های مختلف و متنوع نرینم روزم نمیگذره
 

melina03

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
کنکوری 1404
ارسال‌ها
2,412
امتیاز
19,340
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
چیزی ک باید میگفتم: این تو سوال استاد #$%^#$% هم بود
چیزی ک گفتم: این تو استاد $^%$%&^& هم بود😂🍃
خداروشکر استاد خودی بود.. خداروشکر
 

Naghmeh08

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
453
امتیاز
5,852
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1405
آقا امروز خیلی فاز گنگ و دعوایی گرفتم برم دستشویی ..این در راهروعم برقیه، خدا سر دشمنتونم نیاره، چشمیش گیر کرد تا نصفه باز موند ن تنها عین مارمولک پرتاب شدم چسبیدم روش از اونور با اقتدار تمام ۱۸۰ درجه باز شدم..
ینی از صب دارم ب اون پوزیشنی که دبیر شیمی ازم دید میخندم🤣بیچاره تو حال خودش بود یهو دید در راهرو با یه دانش اموز گمنامی اومده جلوش
همزمان اون لحظه:سلاااام صبحتون بخیر
هیچی دیگه حیثیتم رفت
مامانم اینجوریه دیگه حداقل درای مدرسه رو نشکن :)
یه روز عین آدم نمیگذرونیم ک😂🙂
پ ن : تصویر ناگهانی مشاهده شده از وی
 
ارسال‌ها
959
امتیاز
4,852
نام مرکز سمپاد
شهیداژه ای
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1402
دانشگاه
IUT
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
اولین روزی که رفتم دانشگاه وقتی خواستم غذا از رستوران بگیرم، اونی که سفارشارو می‌گرفت یه سر تکون داد ینی چی میخوای؟
منم با اعتماد به نفس اسم و فامیلمو گفتم بهش
کل صف غذا از خنده ترکید🥲😂
 

*100RA*

از بچه های بیتوین تو واتر
کنکوری 1404
ارسال‌ها
4,002
امتیاز
19,452
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1404
برنامه کلاسیمون یجوری بود که دو زنگ آخر شنبه فیزیک بود ، دو زنگ پشت سر هم
زنگ سوم که خورد تا زنگ چهارم نگو دبیر فیزیک مونده تو کلاس و رفته اون ته کلاس نشسته
و آره دیگه ماهم بعد زنگ تفریح اومدیم تو یکم رقصیدیم یکم به هم فحش دادیم
و آره همشو شنیده بود دقیقا
شکر خدا دیگه اون برنامه رو عوض کردن
 

Ayda-kz

صحیح
ارسال‌ها
145
امتیاز
1,858
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
...
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
طلای المپیاد Overthinking
بیشتر بدشانسیه تا سوتی ولی صدها دانش اموز در روز های مدرسه همراه خویشتن گوشی میبرن و میارن و هیچی نمیشه!
من یبار تو عمری که از خدا گرفتم بچگی کردم گوشی رو خاموششششش بردم اونم چون بعد مدرسه قرار بود با خالم بریم بیرون و باهاش هماهنگ کنم
ما با کلی استرس :حس میکردم قاچاقچی مواد مخدرممم که هعی از کنار پلیسا رد میشه اینو بردیم و خلاصه نشستیم سر کلاس و دانش اموزا اومدن
ساعت 7 و 5 دقیقه روشن شد الارمشو داد و بعد خاموش شد
آلارمشم زنگ خطر اژیر قرمز بود که اصن حواسم نبود برای مواقعی که کار به فاجعه میرسه و خیلی خواب میمونم گذاشتمششش رو تکرار
 

*100RA*

از بچه های بیتوین تو واتر
کنکوری 1404
ارسال‌ها
4,002
امتیاز
19,452
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1404
مدیر اومد تو کلاس یکم در مورد برنامه تحصیلی و اینا حرف زد
یه سری مزخرفات رو تخته نوشته بود
مدارس پسرونه هم یجوریه که امکان نداره کسی گوشی نیاره مدرسه
خلاصه حرفاش که تموم شد گفتم آقا میشه از تخته عکس بگیریم ؟
یه لحظه هنگ کرد
گفت با چی میخوای عکس بگیری ؟
منم دیدم بدجوری خراب کردم گفتم با چشام عکس میگیرم
آره خلاصه به خیر گذشت
با اینکه با دستگاه دنبال گوشیا گشتن ولی گوشی هیچکسی پیدا نشد
 

melina03

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
کنکوری 1404
ارسال‌ها
2,412
امتیاز
19,340
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
ی دوستی از خوزستان اومده بود مشهد. بعد میخواسته بره شیرینی خامه ای بخره.. بعد گفته بزار بگیم نارنجک فک نکنن مشهدی نیستیم گرون بدن و این چیزا
رفته مغازه یادش نبوده اسمش چی بوده.. گفته اقا شیرینی خمپاره بدین =))
 

_Violoncello_

کاربر فعال
ارسال‌ها
54
امتیاز
228
نام مرکز سمپاد
...
شهر
دزفول
سال فارغ التحصیلی
1406
همه به شکل صد در صدی از یکی از دبیرامون بشدت بدمون میاد
یه روز داشتیم حرف می زدیم و میگفتیم که آره هرکی نتونست رتبه خوبی بیاره میره دبیری و یکی از بچه ها گفت آره مثل فلانی !
بد چی بود؟ این که پشت سرمون بود و زل زده بود بهمون))))
* بعد از سه هفته هنوز نتونستیم تو روش نگاه کنیم
 

Ayda-kz

صحیح
ارسال‌ها
145
امتیاز
1,858
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
...
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
طلای المپیاد Overthinking
ما یکم سرایدارمون تنبلن:)
بعد تو این دهه اخیر مدیریت دبیرستان عوض شده ...یکی از دبیرا دوباره تدریس برداشته بود اینجا
بعد گفت :اینجا از 7 سال پیش هیچ تغییری نکرده یادش بخیر...فقط رنگش نو شده
من:اره اقای فلانی از 7 سال پیش جارو هم نشده اگه دقت کنین
بعد بچه ها به تایید من گفتن:بله بله و اینا
اینم داشت میخندید
بعد گفت حالا من که نمیگم بهشون ولی خانوم من و خانوم اون اقا باهم دختر دایی دختر عمه هستن ...
 

Sajjad_Simon

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
8
امتیاز
30
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
1406
یه روز با رفیقام داشتیم دباره معلم عربی مون که ازش بدمون میاد صحبت میکردیم یهو اومد داخل یکی از رفیقام هم بلند گفت خرس اومد اونم برگشت یجوری به رفیق ما زل زد رفیقما در رفت دیگی هیچی یگه رفیقما 2 هفتست جرعت نداره بیاد سر کلاس عربی
 

Ayda-kz

صحیح
ارسال‌ها
145
امتیاز
1,858
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
...
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
طلای المپیاد Overthinking
https://uupload.ir/view/-2147483648_-211358_(1)_g3iq.mp4/
یبار کلاس هفتم بودم هیچوقتتت یادم نمیره مطالعات 17.25 شده بودم خیلی هم عصبانی از دست خودم بودم و اینا
رفتیم خونه بابابزرگم اینا که مرغ و بوقلمون و ...دارن
من کاغذ امتحانی رو انقد تیکه کردم که تجزیه شد بعد خیس کردم انداختم جلوشون که بخورن
و منتظر موندم تا اون امتحان شوم خورده بشه ...
فرداش رفتیم مدرسه و دبیرش گفت با توجه به نمرات درخشانتون همه میدین مامان باباتون امضا کنن بیارن
این شانس ما:))))حالا بیا از تو شکم مرغا امتحان مطالعات اجتماعی درار :)))))))
مجبور شدم خودم بگم و یه کاغذ برداره رو یه کاغذ بنویسه که نمره درخشانمو دیده:))))
 
بالا