خاطرات سوتی‌ها

ghAzAl 4

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
5
امتیاز
24
نام مرکز سمپاد
farzanegan II
شهر
Tehran
پاسخ : سوتی‌ها

آقا ما سال پیش 2 تامعلم هندسه داشتیم نه ینی منظورم اینه که 2 تا معلم هندسه بودن که به پایه اولا درس می دادن. یکیشون که معلم ما نبود قدش نسبتا کوتاه بود و وقتی تو کلاس بود کسی متوجه نمی شد تو کلاسه.
خلاصه یه دفه من می خواستم برم یکی از دوستام توی یکی از کلاسای دیگه رو ببینم. اونا هم اون زنگ هندسه داشتن. من دویدم سر کلاسشون و با صدای خیلی بلند گفتم سپیده خره!!!!!!! {-8
بعد دیدم کلاس ساکته.
یکم که نگاه کردم دیدم معلمشون با چشمای گرد داره نگام می کنه. :|
این معلمه هم یه ذره اصاب مصاب نداره. L-:
هیچی یه 5 6 تا سکته ناقص زدم و بعدشم گفتم ببخشید و کلمو انداختم پایین و از کلاس اومدم بیرون. B-)
 

فاطمه م.

فاطمه م.
ارسال‌ها
633
امتیاز
4,340
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

حدود 2سال پیش ما یه معلمی داشتیم یه آقای بیست و خورده ای ساله. ایشون سرکلاس، زمان استراحت هی ادای دخترا رو در میاوردن مثلا اینجوری که با یه صدای نازک میگفتن آخه این کارو کنم ناخنم خراب میشه! به این منظور که هی به ما بگن شما چقد لوسید!
یه روز چند باری این اتفاق افتاد و ایشون به شوخی رفتارای مارو تکرار کردن، منم خسته و بی حوصله، از صب تا اون ساعت که حدودا 9 شب بود تو مدرسه کار کرده بودم و اصن قاطی بودم! برگشتم گفتم «اه! بسه دیگه آقای فلانی! خسته نمیشید انقد دختربازی میکنید؟!» اول همه :O شدن منم :-? و بعد #-o و بعد X_X
بعدم بقیه =))
منظورم این بود که چرا انقد ادای دخترا رو در میارید؟ :-"
 

mml

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
9
امتیاز
28
شهر
اصفهان
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : سوتی‌ها

خودکار بیک :-"

خاطری بسیار جالبی که از خودکار بیک دارم .اینکه سال دوم راهنمایی بودام و اون وقتا بازار خودکار بیک داغ بود خودش نه نیش بچه های کلاس استفاده ی بهینه ازش می کردن کاغذ رو توی دهنمون می زاشتیم با نی خودکار به سر کلاه معلما هدیه می کردیم. تا این که یه روز از شانس خوب من زادم یه جای خوب معلم فیزیکم (معلم فیزیک شوهر خالم بود)بعد متوجه شود .با احترام کامل از کلاس بیرونم کرد. بعد از زنگ همه به سمت دفتر راهنمایم کرد.بعد به مدیر اثر هنریم رو نشون داد.جاتون خالی یه هفتیه اخراجمون کردان. :)


خدایش چه حالی میداد زمانی که تا ساعت12می خوابیدام
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : سوتی‌ها

ميخواستم توي برنامه ي tango,برمfriends nearbyرو ببينم،گوشيم گفت كه بايد gps رو فكر كنم فعال كني كه بتونيم لوكيشنت رو شناسايي كنيم
منم رفتم چيزي كه اين گفته بود رو روشن كنم،اشتباهيroaming رو روشن كردم :|
هيچي ديگه
برام اس ام اس دادن كه مشترك گرامي،به دليل فعال سازي حق رومينگ،مبلغ صدو شصت و چهار هزار تومنبه مبلغ قبض شما اضافه خواهد شد
من :|
بابام :|
عمه ي مخابرات :|
عمه ي همراه اول :|
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,226
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر زیست: تعداد سییناپس مغز لامورا خیلی کمه
یکی از بچه ها: لامورچیه
من با اعتماد به نفس کامل:نوعی میمان (میمون)است
دبیر:دخترم جور دیگه ای هم میتون کتابی صحبت کنی انقدر به خودت فشار نیار
من: خانم نمیخواستم کتابی صحبت کنم تو بهر شما بودم
کلاس در این لحظه: =)) :)) =))
.
.
.
و بعد چن ثانیه تازه فهمیدم چی گفتم :-"
 

Golnoosh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
672
امتیاز
2,443
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 !
شهر
همدان
مدال المپیاد
شیمی میخوندم ☺
دانشگاه
علوم پزشکی همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

خدا منُ محو کنه از رو زمین با این سوتی دادنام : |

دیروز رفته بودیم مطب دکتر ( جراح عمومی ) واسه این که من بخیه ی پامُ بکشم ، یه خانومه 20 و خورده ای ساله نشسته بود رو صندلی ، بعد از چند دقیقه پاشد ، همونطور ک دستش ب شکمش بود گفت ب همراهش که نمیتونم بشینم ، اذیت میکنه !
منم با ذوق اکتشافمو واسه مامانم توضیح دادم : ا ِ مامان مامان خانومه بارداره ، بعد مامانم گفت آخه آدم باردار پیش جراح عمومی چکار میکنه ، میره پیش متخصص زنان! شکمشو بخیه زده این !
منم گفتم آخه شکمش اندازه ی ایناس ک 3 قلو دارن ، بعد من هی دیدم مامانم با آرنج داره میزنه تو شکمم و این خانومه و همراهشم تا آخرش چپ چپ نگام میکنن ، نگو بلند بلند گفتم همش ُ
 

yadetnare

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
13
امتیاز
17
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان امین نجف آباد
شهر
نجف آباد
رشته دانشگاه
هرچی خدا بخواهد
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی تااا دلتون بخواد
1- داری یه چیز بوووووووووووووووووووق میگی بعععد ناظم h-: بال سرت ظاهر شه :-ss
2- از عصبانیت داری می میری بعد یه دفه ازاون جمله ها هست که می گه سکوت را رعایت کنید بگی ~X(
3- با اعتماد به سقف وسط کلاس یه چیز ......... داد بزنی بعد کلاس بره رو هوااااااااااااا :-\
 

Veteran

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
99
امتیاز
772
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
عروس زاگرس ؛ آلامتو
پاسخ : سوتی‌ها

برای استاد ادبیاتم احترام خاصی قائلم ، خیلی دوستش دارم !
استاد : خلاصه ببخشید دیگه به بچه ها بگو کلاس تشکیل نمیشه . . .
من : اختیار دارید این چه حرفیه بخشش از ماست باید قبلش باهاتون هماهنگ میکردم !
اصلا" یادم نمیاد چطور خداحافظی کردم بعد از اون حرفم ! فکر کنم خودش هم نفهمید چی گفتم !
==========
بعد از بیشتر از 10 سال قهری ( چقدر بچگانه !) با دوست دوران کودکی ، موقعی که مادرش رو بعد از سال ها دیدم :
مادر دوستم : وای رسول جون چقدر بزرگ شدی ، ماشاالله ! بیا جلو ببوسمت !
من : ممنون شما هم بزرگ شدید !
بازهم نفهمیدم چطور تونستم خودم رو جمع و جور کنم !
 

z.n1994

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
265
امتیاز
1,411
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 مشهد
شهر
سر همه شهرا
مدال المپیاد
اره زبان تو راهنمایی که بودیم رتبه آوردم.کامپیوتر هم
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

برادر دوستم (کوچوله عه ها.کلاس هفتمه الان. ولی این قضیه مال خیلی وقت پیشه)ی مدت بوده کلاس زبان نرفته بوده بعد رفته تعیین سطح.بعد طرف گفته :whats your name?

برادر دوستم:چتر؟

طرف: :O :O
برادر دوست: :D :D
ما وقتی شنیدیم قضیه رو: =)) =)) =)) =))
 

z.n1994

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
265
امتیاز
1,411
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 مشهد
شهر
سر همه شهرا
مدال المپیاد
اره زبان تو راهنمایی که بودیم رتبه آوردم.کامپیوتر هم
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

امروز رفتم خونه دوستم .وایرلس دارن بعد من با گوشیم رفتم نت.یهو گفتم اااا!من میتونم برم یوتیوپ و توییتر.بعد یادم اومد ک اینا فیلترن.بعد دوستم ک کلا این چیزارو نمیفهمه رفته بود ایمیل منو زده بود با پس ایمیلم ک بره تو توییتر.
ینی تا میبینه ی جا نوشته یوزر و پس وارد کنید مینویسهz.n1994@yahoo.com
آخه یکی نیس بگه مگه تو عضوی؟؟؟مگه تو پس تعیین کردی ک حالا داری باهاش وارد میشی؟؟؟ =)) =))
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,058
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

زیاد ضایع نیس به معلم آقا بگی خانوم(البته تو مدارس دخترونه)
ولی فک کنم خیلی ضایس معلم خانومتو "آقا " صدا بزنی اونم بایه لحن خاص !!! :-[
 

saba987

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
154
امتیاز
536
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سبزوار(ساسویه)
مدال المپیاد
من : جوان ناكام.... :|
رشته دانشگاه
cs
پاسخ : سوتی‌ها

یه دوستی دارم گهگاهی ک شارژ نداره از گوشی اعضای خانوادش اس میده بهم.... منم همه رو به شکلی که نمیدونم کدوم شماره ماله کدومشونه به اسم دوستم سیو کردم....
چند روز پیش باهم کتابخونه بودیم اونم گوشی نیاورده بود از گوشی من اس داد به داداشش ( اونم میاد کتابخونه واسه ارشد میخونه....)
فرداش من رفته بودم کتابخونه اونم نیومده بود .
به دوستم یه پیامی دادم و شمارشو از لیست تماس های اخیرم زدم...
با این مضمون:
- سلام الاق جونم نمیای؟
- تو کی رفتی؟؟؟
-چهل و پنج دقه پیش
و مجددا خودم پس از مدتی:
-خر... پرسیدم نمیای عزیزم؟
-نه ولی هر وقت خواستی بری خونه بگو بیام دنبالت .
من: :-\ :-ss :-??
- """"""" خودتی؟؟
- نه اتفاقا من فک کردم شما """""" هستین . من داداششم!!!
#-o
پ.ن: در حات معمول هیچوقت با دوستم اینجوری صحبت نمیکردم! :|
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : سوتی‌ها

يادمه يه بار معلم مرد اومده بود سركلاسمون،بعد من ميخواستم اينو صدا بزنم،بلند گفتم خاااااا......
يهو يادم اومد ايشون مرده و نبايد بگم خانوم،بايد بگم آقا :|
بعد هول شدم،اومدم درستش كنم،برگشتم بلند صداش زدم:خااااله
يعني رسمن ري.دم :|
ايكاش ميگفتم خانوم حداقل
عاخه خاله؟؟؟؟؟

بعد اسم داداشم سهرابه،چن وخ بيشا خواستم به معلم شيميمون بگم:خانوم ميشه سوال رو تكرار كنيد؟؟
برگشتم گفتم:سهراااب،يه بار ديگه بگو چي گفتي :|
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

یه مدتی جوگیرشده بودم رمان شوهر اهوخانم روبخونم،بعدازاینکه دانلودش کردم، فایل زیپ بود؛
داد زدم فرششششششتتههههههههههه ـخواهرمه ـ بیازیپ شوهر اهو خانومو باز کن..
خونه ک رفت روهوا.. ولی خوب شد مهمون نداشتیم!![nb]نقل از دوستان[/nb]
 
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,375
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

فکرشو بکن
تو خونمون شبا اتاق من با وجود 100 جور وسیله میشه قطب جنوب
یعد دیشب داداشم گف بیا تو اتاقه من بخواب و منم نه این ک دلم نمیخواس.. قبول کردم :-"
بعد من رفتم رو مبلای اتاقش ک نزدیک چیزش بود خوابیدم و اینا تا گرم شم ولی نصفه شب از شدت گرما رفتم کنار داداشم خوابیدم :))
بعد هر ی ساعتم از خواب پا میشدم ک پتو داداشمو درس کنم ک سردش نشه
بعد داداشم باز پیتوشو میزد کنار و مچاله میشد و باز وختی من روش مینداختم صاف میشد :D
بعد دفعه آخری ک انداختم روش ب ی دقه نرسید ک بلن شد و داد زد حمله کردن حمله کردن...
ین من اونجا از جا پریدم و ....شدم و ...با خودم :)) :)) :))
بعد ی هو میبینم میگه جومونگو نجات بدین :))
منم ک دیدم بخاطر چرتش بیدار شدم و اونم دس برنمیداره و همینجور داره ادامه میده یکی زدم تو گوشش و اونم از خواب پریده و چرت و پرتاشو تمومیده و میگه چرا میزنی تو گوشم و صبی هم ب بابام گف و منم بخاطرش توبیخ شدم :))
خلاصه نتیجه اخلاقیش این بود ک فیلمای چیزی رو ب بچه ها نشون ندین :-"
 

m.s2

msom
ارسال‌ها
146
امتیاز
587
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم اباد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی لرستان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

دختر خاله من که اند سوتیه
میاد سر کلاس زبان معلمش میپرسه دوستت رانندگی میکنه ؟ اینم برا فرار از جواب طولانی NO میگه YES,HE DOES
بهش میگه REALY? اینم خیلی شیک میگه REALY?
:O :O :O
تازه دختر خاله یکم عصبانی میشه به فارسی میگه ینی نمیشه دوستم رانندگی کنه ؟
معلمم میگه NO PROBLEM !
ادامه میده بعد دیگه دختر خالم می فهمه چه سوتی داده میزنه زیر خنده!
خب تصور کنید کلاسشون میره روهوا ! =)) =)) =)) =))
 

Liese

کاربر.
ارسال‌ها
885
امتیاز
4,451
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
بندرعباس
سال فارغ التحصیلی
97
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

جریان از این قرار بود که بنده و دوسم طبق یک عملیات محرمانه و اینا نمی خواستیم جواب ی سری از سوالات ریاضی برسه دس یه خرخون دجه 1 به توان فلان و اینا... :D
بعدش جناب خرخون درجه یک از من درخواست جواب سوالا رو کرد بش دادم از اونجا ک ایشون فک میکنه همه چیو خودش بلده و درس مینویسه برگش به من گف که اینا همش قلط قولوط منم گفتم از قلط قولوطه بده خودم میخواستی حل کنی و اینا گف برو از فلانی بگیر منم بش گفتم ک مبادا بش بدی و اونم ک از اون چیزاس ک دفترشو به هیشکی نمیده جز من... :D
من برگشتم گفتم نگین داده به شیرین در یک آن شیرین سر و کلش پیدا شد و جناب خرخون هجوم ارود به طرفش و منو نگین ده در رو اخه شیرین اصا خبر نداش من از اینور بکوب تو سر و کله نگین اون از اونور بکوب تو سرو کله من بعدش زنگ تفریح شد و اینا رفتیم از شیرین پرسیدیم شیرین چی گفتی بش وقتی دفتر نگینو خواس؟-برگشت گف من دویودم بالا اصا چیزی بش نگفتم :))
و همانا چهره منو نگین بعد از دگیری های پی در پی :))
ینی تو روح هرچی مردم ازاره :))
 

1tA

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
4,592
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : سوتی‌ها

من که کلّن فیلم و سریال و اینا نمی‌بینم، اومدم کلاس ِ کارتون دیدن بذارم واسه دوستم، با اعتماد به نفس ِ کامل گفتم « آخی! وُلِک و لُلِک! 8-> »
دوستم یه پنج ثانیه هنگ کرد، بعد یهو از شدّت ِ خنده از رو نیمکت سقوط کرد کلّن. :))

تن ِ اون سازنده‌ی کارتون ِ « لُلِک و بُلِک » هم تو گور لزرید اصن. :-"
 

BerGC30

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
18
امتیاز
293
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف آباد
رشته دانشگاه
من قصد دانشگاه رفتن ندارم
پاسخ : سوتی‌ها

مکه ک رفته بوديم، برا کولر ي چيز ديجيتالی رو ديوار اتاقمون بود، بعد ديگه انقد سرد می شد اتاق ک شرو می کرديم ب لرزيدن. اين شد ک بنده رفتمو ب اين ديجيتاليه اندکی ور رفتم. شب ک شد خوابيدم، بعد ي نيم ساعت انقد گرمم بود ک از خواب بيدار شدم. ملافه رو انداختم کنار و خوابيدم، باز گرمم بود. ی دوبار ديگه ام بلن شدم رفتم اين ديجيتاليه رو دس کاری کردم، فايده نداش. ديدم ک نه خيلی گرمه، رفتم سر يخچال آب معدنيای يخو ورداشتم گذاشتم تو جامو رو گردنم تا خوابم ببره، ينی فلاکت در اين حد... ~X(ي سه شب با همين بدبختيا خوابم برد. بعد رفتيم ب یکی از مسئولا گفتيم ک اين چ وضه کولره؟ :-w L-:اين آقا ه اومد تو اتاق ما و اين ديجيتاليه رو نگاه کرد، بعد برگشت تو صورت من با ي نگاه عاقل اندر سفيه و درحالی ک قشنگ معلوم بود ک می خواد از خنده غش بره ب زور خودشو نگه داشته، ب من گفت:
چرا بخاری رو روشن کرديد؟ =)) =)) =))
من: :| X_X
 
بالا