خاطرات سوتی‌ها

Mah O_o

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
254
امتیاز
3,509
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : سوتی‌ها

یه سرویس زدم رف تو کمر ی خانومه...!
من: :D
خانومه: [-(
دوباره ی پاس بلند:
من: B-)
خانومه: X-(
من : ببخشید :-"
خانومه: :)
یبار دیگ ایندفه بازم همون ولی ی راس رف وسط سرش
من: :-ss
خانومه: L-: X-( L-: X-( L-: X-(
من :فراااااااااااااااااااااااار :))
 

..زهرا..

همون زهرا
ارسال‌ها
217
امتیاز
2,213
نام مرکز سمپاد
فرز III
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی گزارشگر والیبال همین الان داغ داغ!!!:

خب امور غفیر هم وارد زمین میشه...(امیر غفور)
 

hamidreza96

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
513
امتیاز
5,057
نام مرکز سمپاد
× هاشمی نژاد II
شهر
× مشهد
مدال المپیاد
× نوچ ، جوونیام میخواستم برم شیمی پشیمون شدم
دانشگاه
× هرجا خدا بخواد
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم آهنگ هماهنگ سامی بیگه گوش داده میگه خیلی زشته، تو ماشینیمون بودم از خجالت آب شدم

میگم واسه چی ؟؟

گفت آخه تو یه قسمتش میگه : زنت با من میرقصه :))

×درستش تنت با من میرقصه‌س :))
 

ayda tak

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
201
امتیاز
1,349
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی دریا-کشتی سازی
پاسخ : سوتی‌ها

چن وقت پیش میخواسم بگم
امیر کبیر وشریف
گفتم شریف کبیرو امیر :))
 

setaa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
116
امتیاز
909
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

یه بنده خدایی : ستایش "I'm in to you " یعنی چی ؟
مامانم : یعنی امین تو تو ...

من :|
بقیه :|
مامانم ;;)
مخترع زبان :|
امین :|
 

nasim fakhr mohammadi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
406
امتیاز
3,218
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
آيت الله آملى
رشته دانشگاه
داروسازى
پاسخ : سوتی‌ها

اینُ واسه ما تعریف کردن:
کلاسِ المپیاد (فک کنم) بوده و معلّم داشته نمونه سوال حل می‌کرده. میرسن به یه سوال که برعکسِ n تا سوالِ قبلی، گفته بوده: گزینه‌یِ نادرست را انتخاب کنید. ولی دبیرِ گرامی اصن سوالُ تا اخر نخونده و بر حسبِ روالِ عادّی شروع کرده به انتخاب گزینه‌یِ درست. و خب مشخصا اینجا سه تا گزینه درست بوده و دبیرِ با کلّی توضیح‌هایِ الکی و اثبات‌هایِ غیر منطقی‌ِ علاوه بر گزینه‌یِ غلط (که جواب سوال بوده) دوتا از گزینه‌هایِ درستُ حذف میکنه و میگه: خب سوال یک‌کم سخت بود ولی دیدید که چقدر قشنگ حل شد. ;;)

یکی از دانش‌آموزا که سوالُ تا آخر خونده و در طولِ اثبات‌هایِ معلّم داشته ریسه میرفته: نه زیادم سخت نبود اگه یک‌کم دقّت کنید. :))
معلّم: چطور؟ راه‌حلِّ تستیِ خاصّی داری شما؟ ;;)
دانش‌آموز: نه، سوال گفته گزینه‌یِ نادرستُ انتخاب کنید. :))

قیافه‌یِ معلّمِ دیدنی بوده. :))
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی مال من نیست ولی از زبون خود شخص مینویسم:
اقا یه روز یه خواستگار برامون امد مام کفش پاشنه بلند پوشیده بودیم. خلاصه رفتیم با اقا داماد توی اتاق حرف بزنیم که همون موقع پام پیچ خورد .
منم یاد یه جک افتادم که میگه : لره داشته سه تا خانم دید میزده که میره تو میله دخترا بر میگردن . لره میگه :حرکتو داشتید .
منم وسط جمع گفتم حرکت و داشتید :-? . اصن یه وعضی بود.
 

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,602
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : سوتی‌ها

خیلی معذرت میخوام، یکم یکم که نه، تقریبا زیاد بی ادبیه:
سوم راهنمایی بودیم یه روز بارونی با دوستم از مدرسه تعطیل شدیم، مامان دوستم اومد دنبالمون،
کیف دوستم افتاده بود تو آب خیس شده بود، مامانش که دید، گفت مامان زود بریم کی*م سیخ شده :-"...بعد یهو فهمید چی گفته اومد درستش کنه گفت: نه نشده ^#^...هیچی :-ss...کیفم سیخ شد...نه کیفم خیس شد :-?? X_X ^#^

من بیچاره تو اون لحظه نه میتونستم بخندم نه میتونستم چیزی بگم... :|
به این حالت ادامه دادم: :-"
دوستمم تا خونه دیگه هیچی نگفت :))
 

Roy@ 188

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
369
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1395
پاسخ : سوتی‌ها

اول باید بگم من وقتی بیدار میشم 15دقیقه طول میکشه از تخت بتونم بیام پایین و تا 15دقیقه ی بعدش هم مخم فرمان نمیده.یعنی حتی خودمم نمی شناسم.باید برم دست شویی تا همه چیز یادم بیاد.
خوب...اول دبیرستان که بودم یه روز کار و باری نداشتم.بیکار بودم.(منظورم اینه که من آدم فوق العاده خرخونیم.اصن شب امتحانی نیستما...............دروغ هم نمیگم)من بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیدم که فیلم ببینم.تا نصف شب در حال فیلم دیدن بودم و در نتیجه دیر خوابیدم.صبح ساعت 6:30 بیدار شدم و 7 سوار سرویس شدم.از بس خسته بودم به هیشکی سلام نکردم.سرمو به پنجره تکیه دادمو خوابیدم.نمیدونم چقدر گذشت بچه ها بیدارم کردن.منم خواب آلو بودمو جلومو نمیدیدم.فقط یه ذره چشمامو باز کردم جلومو ببینم.اون روز هوا خیلی بارونی و سرد بود.پوتینم واسم کوچیک شده بود.مال مامانمو پوشیده بودم.پوتینش از این قرتیا که پاشنه داشت بود.حالا منم تو عمرم کفش پاشنه بلند نپوشیده بودم چون بدم میاد.یا کتون میپوشم یا تو مهمونیا پاشنه تخت.آقا چشمتون روز بد نبینه اومدم از مینی بوس(سرویسمون)پیاده بشم چون هیچی ندیدم پاشنه گیر کرد به پله ی مینی بوس.من با مخ افتادم زمین.حالا دبیرستانیا میخندیدن(دختر عموی بی شعورم که سه سال ازم بزرگتره و خونمون تو یه ساختمونه هم میخندید)و راهنماییا نگرانم بودن.منم خیلی خیلی شیک بلند شدم.کولمو برداشتم و لباسامه تکوندم و گفتم.چییه؟ X-( X-( X-( X-( X-( X-( X-( X-( (حالا من ذاتی آدم جدی و یه نمه با سیاستیم)مگه شما درس و مدرسه ندارین؟چه غلطی میکنین؟گم شین برین دیگه.....خودمم خیلی با وقار رفتم مدرسه.
خودم که در حال انفجار بودم =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
بچه ها هم هنگیده بودن :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :rolleyes: :O :O :O :O :O :O :O :O :O :O :O
راننده و نگهبانمونم دیگه از ترس من ریز ریز میخندیدن.
مامانم از اونموقع به بعد که یه سالی میشه مجبورم میکنه کفش پاشنه بلند بپوشم.البته من تا آخرین لحظه مقاومت کردمو فقط تو مهمونیا می پوشم.
 

Hitler

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
246
امتیاز
326
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
سنندج
دانشگاه
دانشگاه کردستان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : سوتی‌ها

من سال اول راهنمایی بودم که یه جوی پیش اومده بودو خودمو بزرگ میدیدم و شروع کرده بودم به جوک گفتن تو جمعو...

حالا یه جوک تو سایت خونده بودم و اون شبم خاله اینام خونمون بودن

منم با اعتماد به نفس شروع کردم به تعریف کردن: B-)

من:میگن بوق ماشین عروس هست
شعرش میشه(اونیکه میگفت نمیده دیدید داد . دیدید داد...)

حالا وضعیت اطراف:
من: :))
مامان بابام: :O :O
بقیه: :-" :-"
من: :-/ :-/
دیگه هیچ وقت تو جمعشون جک نگفتم :D
 

baseri

F@|-|!mEh
ارسال‌ها
2,821
امتیاز
6,851
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نانو
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
پاسخ : سوتی‌ها

امروز داشتم میومدم خونه هنزفری هم تو گوشم ،‌ تو راه بوی یه غذایی رو حس کردم ،‌ خواستم بیشتر حس کنم بفهمم بوی چیه دقیقا و اینا ،‌ آهنگ رو قطع کردم :-"
خوبیش این بود که فقط خودم متوجه شدم چیکار کردم :-"
 

FaRZANEH15

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
375
امتیاز
1,262
نام مرکز سمپاد
فرزانگــآن
شهر
tab
دانشگاه
SBMU
پاسخ : سوتی‌ها

سـوتی یکـی :

ديروز زنگيدم به يكي از فاميلامون تولدشو تبريك بگم برگشته در جوابم ميگه تولد تو هم مبارك

بعدشم من هنگ كردم بهش گفتم ايشالا سال خوبي داشته باشين ...
 

RitM

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار يکي از دوستاي مامانم که ما چند بار رفته بوديم خونشون،زنگ زد. بهم گفت بازم سر بزنيد حتما بهمون. منم گفتم:ما ديگه خيلي مزاحم شما شديم.حالا نوبت شماست مزاحم ما بشين. :| خيلي ضايع شدم :|
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : سوتی‌ها

کلاس تکواندو من تو کانون بسیجه و کانونم چادر رو اجبار کرده X-(
یه روز تو کانون بسیج توی ساختمون رو به روی باشگاه قرار بود اعضای بسیج و هرچی شیخ و رءیس کانون و هرکی ک مربوط به بسیج میشه جلسه داشتن و همون موقع ک باشگاه ما تموم شد اینا هم تو محوطه بودن
چشتون روز بد نبینه
من کلا آرایش نمیکنم جلفم نمیگردم ولی اون روز کفش پاشنه 15 سانتی پوشیده بودم :-" با شال و شلوار سفید و مانتو صورتی :-" :))
چادرم بلد نیستم جمع کنم :-"
هیچی دیگه من از در باشگاه اومدم بیرون دیدم یه گله شیخ و ... دارن نگام میکن منم خواستم مثلا قپی بیام بگم آره داششششششش برو بچ تکواندو محجبن :-"
یکم آروم آروم سوسکی راه رفتم ببینم میتونم راه برم یا نه ؟ :-/ بعد دیدم نه خوب راه میرم کلا رفتم تو فاز اعتماد به سقفففففففف که هیچ به فضا :D :-" :D
هیچی دیگه سرم رو بلند کردم و دماغم رو چسبوندم به آسمون و رفتم قدم اول رو بردارم که...
این چادر رفت زیر پام و پاشنه شکست منم به همه ور کج شدم و آخرشم خیلی شیک و مجلسی با صورت رفتم خوردم زمین X_X
در حالی که این چادره تا وسط جر خورده بود X_X
اون لحظه به این فکر میکردم که مامانم همون بلایی رو سرم میاره ک سر چادره آوردم و داشتم دنبال بهانه میگشتم :))
شیخا هم اول یکم اینجوری ;)) ;)) ;)) بعدش اینجوری :-" :-" :-"
بعدشم فک کنم اینجوری =)) =)) =)) =)) البته فک کنما
ولی دوستام همشون از دم این جوری =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
من کفشم رو خیلی دوست داشتم :(( :(( :(( :(( نمیدونین چ جوری تا خونه رفتم :)) :)) آخه هیشکی نبود بیاد دنبالم :( =)) =)) =))
 

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,602
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار بعد از عروسی یکی از فامیلا، تقریبا عده ی زیادی بعد از تالار رفتیم خونه پدر داماد...
من یه پسرخاله دارم که اونموقع حدود 3سالش بود فک کنم...
یکم گفتیم و خندیدیم و...بعد دیگه عروس و داماد رفتن خونه خودشون...پسر خاله من از یکی پرسید خاله کجا رفت( منظور از خاله همون عروسه)؟
اونم گفت رفتن خونه خودشون...
پسر خاله منم خیلی معصومانه با حالت "حدیث نفس" گفت: رفتن ازدواج کنن؟ :-? :-/
همه افراد حاضر: :O :-" :-" :-" :D :D :)) :)) =)) =)) =))
پسر خاله من: :| :-?
عروس و داماد: حضور نداشتن که ببینم چجوری بودن تو اون لحظه...
 

lgh95

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
285
امتیاز
1,660
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
برنز نجوم 92
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو حوزه کنکور یه عده آدم همینجوری وسط سالن وایساده بودن بازرسی میکردن وسایلو بعد من اصن اطرافمو نگا نمیکردم همینجوری سرمو انداختم رفتم از وسطشون رد شدم :-"یهو چنتایی داد زدن خانووووووووم کجا؟بازرسیه! :-" من:ببخشید ^#^ :-"
 

samira16

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
481
امتیاز
3,080
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبد کاووس
مدال المپیاد
ندارم :-"
دانشگاه
دانشگاه گلستان-گرگان
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : سوتی‌ها

ایلیا افتاد تو آب شلوارش سیخ شد :)) گوشه ای از صحبت های دختر خالم :-" میخواست بگه شلوارش خیس شد مثن :))
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار یکی از همسایه های یکی از اقوام ساعت 11:30 شب پا شده بود اومده بود پول شارژِ ماهیانه ساختمونُ بده
حالاقوم مام با چه تیپی رفته بود دم در :)))
+ سلام علی جان ، پدر هستن ؟ خواب که نیستن ؟
- بله هستن ! نه نخوابیدن هنوز . ( حالا باباش خواب بودا !)
+ میشه لطف کنید صداشون کنید ؟
- نه :|
+ چرا ؟
- خوابــَــن :))
+ الان گفتی که بیدارن !
- نه همین الان خوابید :))
هیچی دیگه خندش گرفت و پولُ داد و رفت ...
این بنده خدا شاد میزنه

داشتم با دوستم تلفنی حرف میزدم بهش میگم معلم زبان پارسال پیشا ناصر اسدی بوده میگه زنه یا مرد؟
من دیگه صوبتی ندارم
****
1بارم یکی موقع ورود به جلسه امتحان داشتند بچه ها رو می گشتن خانومه
ب یکی ازچه ها گفت کارت ورود به جلسه؟ اینم خیلی شیک دست کرد
جیبش کاغذای تقلبشو داد به خانومه! کارت تو اون یکی جیبش بود
 

HELEYA

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
8
امتیاز
98
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ی جایی همین نزدیکیا
دانشگاه
مهندسی فناوریهای نوین قوچا
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : سوتی‌ها

دبیرفیزیک ما:
بسامت(بسامد)
دیوت(دیود)
اسفالت(الف باکسره)

دبیر هندسه مون:
یدفگی(یکدفعه)
بگو(ب با ضمه خوانده شود)
 

maryammovahedzadeh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
628
امتیاز
7,440
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
یزد
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز داشتیم از خونه مامانجونم بر میگشتیم
بعد خالمو بغل کردم و اینا ... بعد داشتیم همو ماچ میکردیم .... ینی لپ ها رو رو هم میکشیدیم :-"
[همیشه میخواد صدام کنه میگه توفولو (توپولو) ]
بعد گفت توفول :*
منم نشنیدم تو اون هیاهو فک کردم میگه توف مالیم کن .... :| :-"
منم نه گذاشتم نه برداشتم زبونممو کشیدم رو لپش :-"
عاقا همچین زد تو گوشم ک هنوز سرخه جاش مونده .... :|
خو چیکار کنم ؟ ادای کلماتش خیلی بد بود خب :-"

اصن 3 وضی ....
:D
 
بالا