• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

Parinaz.

پری‌ناز
ارسال‌ها
1,932
امتیاز
9,953
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قزوین
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
آزاد تهران جنوب
رشته دانشگاه
طراحی لباس
پاسخ : سوتی‌ها

این گزارشگره هی میگفت حمودی
بعد نه که من خیلی فوتبال نگا میکنم این اسمه رو نشنیده بودم :-" دوسه بار گفت من تو کفش بودم این چی داره میگه؟ :-?
آخرش گفتم:آخه عمودی هم شد اسم؟ :-?
بعد دیگه کلی خندیدن گفتن این حمودیه منم ضایع شدم :-" :D
 

ma.k

کاربر فعال
ارسال‌ها
24
امتیاز
50
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

از خواب بیدار شدم دیدم ساعت 6!!
مثل چی داشتم میلرزیدم که من امتحان زیست دارم درس نخواندم بدو بدو دارم لباس می پوشم برم مدرسه
کتاب زیست به دست لباس پوشیدم
حالا جالبه ساعت شش صبح بابام داره ازبیرون میاد :O :O
اااااا چه خبره!!!!
بابام :مهدیه داری کجامیری؟ :O
من:دارم میرم مدرسه دیگه :-"
...
نگو ساعت 6 عصر نه صبح :-" :-" :-" :D
 

kasandan s

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
340
امتیاز
1,871
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
پردیس فرهنگیان مشهد
رشته دانشگاه
علوم تربیتی
پاسخ : سوتی‌ها

معمولا زنگ اول دبیراساعت7و25دقه میان سرکلاس این دبیرفیزیک ما امکان نداره زودتراز20دقه به8بیاد جلسه قبل ساعت 7ونیم اومد ماهمه :-\ :O :Oچی شده آقای....زوداومدین؟میگه ساعت ماشینم خراب بودناخوآگاه زود رسیدم ...دبیره ماداریم؟! ~X(
 

Vahid.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
361
امتیاز
949
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
عمران-سازه
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از kasandan s :
معمولا زنگ اول دبیراساعت7و25دقه میان سرکلاس این دبیرفیزیک ما امکان نداره زودتراز20دقه به8بیاد جلسه قبل ساعت 7ونیم اومد ماهمه :-\ :O :Oچی شده آقای....زوداومدین؟میگه ساعت ماشینم خراب بودناخوآگاه زود رسیدم ...دبیره ماداریم؟! ~X(
خوب مثلا بگید آقای سبیلی چی میشه؟! طرف مشهور هم میشه!!!
جدی میگین؟! ساعت 7 و 25 ؟!؟!؟!!؟!؟!!!!!!!!!!!!!!! :O :O :O :O :O :O :O :O :O :O
به خدا من میانگین 7 و 25 دقیقه از خواب بیدار میشم! دبیر 10 دقیقه به 8 میاد کلاس!!!!!!!!!! تو این مدت هم تمرینامو مینویسم! :D عجب جالبه ها!!! :D
البته آقای سبیلی دهن منو هم سرویس کرد!
ساعت 5 تا 6:30 با ما کلاس داشت ، ساعت 6:30 هم اون سر شهر من تمرینم شروع میشد! میخواستم زود تر برم ، 10 دقیقه دیر اومد از اون طرف هم 20 دقیقه نسبیت برام توضیح میداد :))

خاطره اصلیم یادم رفت! :D
امسال یه بسته سیگارت خریدم! مقایسه کنید! :D پارسال 50 هزار تومن بسته ای 1000 امسال یه بسته ، 2000 !!! به خاطر سیاست های ریاضتی دولت :-" که هم جیب ما رو خالی کرده هم قیمتا ...
بعد رو میز کامپیوتر یه سیگارت افتاده بود باروتای سرش در اومده بود میریخت! ساعت هم 2 نصف شب بود!!!! معمولا سیگارتا رو وقتی یه کمش میریزه کبریت سرش میگیرم آتیش یه دفه میزنه بیرون فقط ، صدا نمیده! بار ها هم امتحان کرده بودمااااااااااااا اما این دفه تو دستم ترکید! همه ریختن تو اتاقماین جوری :O ، :D منم که انگشتام بی حس بود گوشامم نمیشنید! خلاصه خیلی باحال بود!! حال و هوای خونه عوض شد! :D
 

sana.sh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
432
امتیاز
2,066
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
شريف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : سوتی‌ها

سال سوم راهنمايي كه بوديم تو مبتكران يه جمله بود"اسد بريزيم"(اسيد اضافه كنيم)
يه هو بغل دستيم از معلم پرسيد ببخشيد خانم... اسيد بريزيم(Brizium)چه نوع اسيديه ديگه؟
معلممون :-? :O :-w
بغل دستيمم :-" :-[
ما هم =)) :))
 

Toobiii

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
940
امتیاز
6,151
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
تهران
مدال المپیاد
شیمی
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز رفته بودیم بیرون,وقتی رسیدیم خونه مامانم خیلی ژولی پولی شده بود
بعد رفت جلو آینه,خودشو که دید گفت :" وای!قیافه م مث دیوونه ها شده"
من(نه که تو مدرسه عادت کردیم) یهو از دهنم در رفت :" فقط قیافه ت?!?! :D "
بعد من===> X_X :-"
مامانم ===> L-: ^-^ :rolleyes:
====================================================
داشتم تاریخ ادبیات می خوندم,خطش نستعلیقه آدم قاطی می کنه
اصلش: عبدالقادر بیدل دهلوی ===>من خوندم: عبدالقا در بیدل دهلوی!!!
اصلش:حمزه نامه یا رموز حمزه ===> من خوندم : حمزه نامه یارموز حمزه!!!(بعد فکر کردم "مارموز" آشناس ولی تا حالا "یارموز" نشنیده بودم!!! :-? )
 

فات

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,467
امتیاز
5,380
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1395
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
اقتصاد نظری
پاسخ : سوتی‌ها

محسن یقه لباسشو بسته بود.بعد چن وخ مامان بزرگم محسن رو دیده،میگه بکش پایین بوس کتم.
ما: :O :O :O
محسن: :O :O :O :-[ :-[ :-[
بعد فهمیدیم بابا منظور مامانبزرگم یقه لباسش بوده! :D
 

fa.z

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
544
امتیاز
1,467
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
كرمان
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
ژنتیک
پاسخ : سوتی‌ها

پشت كامپيوتر محو خوندن كتاب بودم جاى حساسشم بود كه داداشم اومد كنارم يهو كامپيوتر خاموش شد! منم ديگه هر چى فحش از دهنم در اومد نثارش كردم كه آشغال عوضى بيشعور چرا سيمشو كشيدى و اينا! بعد كاشف به عمل اومد كه برقا رفتن!! منم شديد شرمنده...! :$
 

lindaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,604
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابرشهرقدیم (نیشابور)
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ گوشیمو عوض کرده بودم!بعد داشتم بااژانس میرفتم جایی! ;;)

بعد دیدم صدای گوشی میاد!چندثانیه صدا میومد!بعد باخودم گفتم اه!چرا گوشیشو جواب نمیده!

دیدم نه!همینجوری داره زنگ میزنه! :rolleyes:

یکم بیشتر دقت کردم دیدم صداش داره ازتو کیف خودم میاد!! :-" :D
+++++++++

دبیرمون میخواست بگه بچه های میزاخر ساکت باشید!

برگشت با عصبانیت گفت بچه های صفحه اخر ساکت باشید L-:

ما: :-" :D
 

ملیک

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
247
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
ریاضی
دانشگاه
هر جا شرایط بهتر باشه..
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

سال پنجم تو کلاسای تیزهوشان یه معلم ریاضی مرد چاق خپل داشتیم که همیشه صندلیش رو میذاشت کنار من...
یه روز یکی از دوستام یه سوالی رو پایه تخته اشتباه نوشت...
استاده بلند شد توضیح بده منم مدادم افتاد رو زمین...
اومدم برش دارم سرم رو صندلی معلممون قرار گرفت تو همین لحظه استادمون نشست...
منم داد زدم:کمک خفه شدم کمکم کنین آقا بلند شو خفه شدم =)) :-[
 

Parinaz.

پری‌ناز
ارسال‌ها
1,932
امتیاز
9,953
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قزوین
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
آزاد تهران جنوب
رشته دانشگاه
طراحی لباس
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از ملیک :
سال پنجم تو کلاسای تیزهوشان یه معلم ریاضی مرد چاق خپل داشتیم که همیشه صندلیش رو میذاشت کنار من...
یه روز یکی از دوستام یه سوالی رو پایه تخته اشتباه نوشت...
استاده بلند شد توضیح بده منم مدادم افتاد رو زمین...
اومدم برش دارم سرم رو صندلی معلممون قرار گرفت تو همین لحظه استادمون نشست...
منم داد زدم:کمک خفه شدم کمکم کنین آقا بلند شو خفه شدم =)) :-[
احساس میکنم این مطلبو سومین باره که میخونم ^-^چند بار مینویسی یه ماجرا رو تو تاپیکای مختلف؟ :-? :-"
 

!Muse!

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
174
امتیاز
1,271
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب-3
شهر
تهران
دانشگاه
پلیـــــــــ تکنیــــــکـ
پاسخ : سوتی‌ها

در اس ام اس فرستادن که بنده شاهکار سوتیم
دوستم میرم پژوهشسرا
ی روز اس ام اس داد رفته پژوهش سرا استاد نیومده
منم خابم میومد(بعد س روز میخاستم ی عالم بخابم9 خوابیدم ج ندادم
یادم رفت سایلنت کنم
با صدا اس ام اس بیدار شدم(نیم ساعت میشد ک خوابیده بودم)
اس بود سلام
خوبی
پژوهشا تعطیله
من خوندم پژوهشسرا و ندیدم کی فرستاده
فکر کردم دوستمه
زدم خوبی تو؟؟
من باید بدونم؟؟؟
وقتی پاشدم دیدم دبیر پروژه بوده ک کلی هم رو در بایستی دارم باهاش X_X X_X
خوب شد چیز دیگه ای نگفتم......
*****
در اس ام اس فرستادن اشتباه هم که استادم....
*****
ی معلم فیزیک داریم که سال اوله میاد مدرسمون
سوم درس میده
ماشینش پرایده
یه بار طرف دم در مدرسه بوده(دبیره) یکی از پیشا زنگیده بوده آژانس
میره در ماشینش باز می کنه میگه: آقا چرا دیر اومدید؟؟؟
از آزانس ... میاید دیگه...
دبیره هم یه لبخند میزنه و خودشو معرفی می کنه
دختره اینجوری بوده :-[ :-[ :-[
*****
(اگر خدا بخاد ادامه دارد، قابل توجه بچه هایی که ظهور دیدن)
 

گردآفريد

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
398
امتیاز
2,380
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم رايتينگ زبان مي نوشتم يه جاش جور در نميومد اعصابم بهم ريخته بود از انورم اين مامان من داش هي غر مي زد که اين چه وضع خونس و...
منم اعصابم بهم ريخ يهو ناخودآگاه ورداشتم گفتم:خفه شو ديگه!
مامانم:چي؟!!!! ^-^
منم که جاخورده بودم از حرف خودم:هيچي با ايمان بودم :D
 

haniiii

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
430
امتیاز
2,029
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

تو راه بودیم من پام درد میکرد عقب نشسته بودم پام رو بین 2 تا صندلی جلو دراز کرده بودم...
بعد بابام هر بار که میخواست دنده عوض کنه,پای منو میکشید =))
 

Pedram.fe

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
497
امتیاز
1,358
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتي
شهر
نیو نیشابور سیتی
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : سوتی‌ها

معلممون امروز ميخواست از يكي از بچه ها بپرسه
ميگفت اقا بلد نيستم جلسه ي بعد بپرسين
بعد معلممون گفت "يا بشين يا واست صفر ميزارم!"
دوستمم گفت خو ميشينم!
 

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

آقا صدای من و خواهرم پای تلفن خیلی شبیه به همه!بعد خییلا مه روزه زنگ میزنن خونه ما،مثلا منو میگن پرستو اونو میگن خاطره مام اصن توجه نمیکنیم...
بعد یه بار دخترعمم زنگ زد من گوشیورو برداشتم:
-الو سلام
-سلام پرستو جان خوبی؟مامان هست؟
توجه نکردم-نه نیستش....
-آهان پس که این طور....خوب....خودت چی طوری پس؟نامزدت خوبه؟
من اینجوری: :-/ (با خودم داشتم میگفتم من کی ازدواج کردم نفهمیدم؟)
-آهان....ببخشید من خاطره ام...پرستو بیرونه....
طفلک : :-[ :rolleyes:
حالا این که چیزی نیست....یه بار اون اولا که خواهرم ازدواج کرده بود شوهر خواهرم زنگ زد:
-الو سلام عزیزم! خوبی؟
منم فک کردم این خیلی مودبه به همه میگه عزیزم چیزی نگفتم و خودمم سعی کردم تریپ صمیمیت با دامادو بردارم:
-آره خوبم....تو چطوری؟خوبی؟
-مر30 گلم(یه کم اینجا مشکوک شدم)...بیام دنبالت؟
من اینجا بازم همون حس همیشگی شک رو پیدا کردم(کی میخواستم برم بیرون نفهمیدم؟)
-بیرون؟
-آره دیگه.مگه نگفتی میخوای بری بیرون تا......(حدودا ده دیقه حرف زد)
-یه لحظه وایسا الان گوشیو میدم پرستو!!!!!!!!
طفلک: X-( ~X(
 

گردآفريد

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
398
امتیاز
2,380
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

گفته بودم من كينگ آف سوتيم ديه،نه؟! :>

داشتيم خانوادگي سن پطرز بورگو(درست نوشتم؟!)نگا مي كرديم،رسيد به اون قسمتيش كه پيمان قاسم خاني ميگه:پروستات مثل موم تو دستاي......يه!!!!
منم يهو زدم زير خنده كه يهو بابام گف:زهرمار،ببند نيشتو! :-w
من: :D
بابام: ^-^
من: :-[
 

arminsl

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
1,297
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس تاریخ سوم راهنمایی (چه دورانی داشتیم! x:)
یکی از بچه ها یکمی تاریخ بارش بود همش بش میگفتیم سوال بپرسه و کل کل کنه که تایم کلاس بگذره!
این اونقد پرسید پرسید که یه دفه دبیرمون عصبانی برگشت گفت:
"گور پدر من بابای تاریخو!"
ما: :O :)) =))
دبیرمون: :-w X_X ^#^ :D
آخرش فهمیدیم منظورش گور پدر تاریخ بوده!
تا آخر سال هر وقت میومد سر کلاس میگفتیم گور پدر من بابای تاریخو!
 

ariadne

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,059
امتیاز
5,010
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهار
شهر
تهـــــران .
پاسخ : سوتی‌ها

امروز بند کفشمو به کیفم گره زدم.
یعنی حواسم نبودا...
بعد امتحان داشتیم همه رفتن سالن اجتماعات من بدبخت در به در دنبال قیچی... یکی قیچی بده ~X(
آخرشم خودم رفتم تو اتاق معاونمون قیچی برداشتم بند کفشمو پاره کردم و بعدشم دوییدم به سمت بالا. :rolleyes:
 
بالا