خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

ما سر کلاس هندسه نشسته بودیم و معلممون داشت تمرینا رو واسمون حل میکرد و توضیح میداد که یکی از بچه ها گفت خانم این تمرینا که تو کتاب هست دیگه.معلممونم با صدای آروم گفت ما هم داریم همونا رو حل میکنیم. دوست ما هم فکر کرده بود یکی از بچه ها این حرفو زده برگشت و بلند بهش گفت خوب نابغه!!! منم منظورم هموناست.ما رو میگی؟ :o :o مونده بودیم الان چکار کنیم؟ برگشتم دیدم هنوز نفهمیده و معلممونم خودش زد زیر خنده.کلا این معلم ما زیاد از ما بد وبیراه شنیده
:)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز ما خونه عموم اینا دعوت بودیم بعد من یه بلوز پوشیدم که با دوتا بند از پشت بسته میشد.بعد مانتومو روش پوشیدم.
وقتی که رسیدیم اونجا موقع سلام و احوال پرسی دیدم پسر عمومو دختر عمم و خیلیای دیگه غش کردن از خنده
من این شکلی شدم :-/ :-/
بعد فهمیدم ک بندهای بلوزم از زیر مانتوم زده بوده بیرون بعد من که راه میرفتم اینا هم تکون میخوردن :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار هوا خیلی گرم بود پنکه روشن کرده بودم.
بعد این پنکه ه هی صدا میداد.
دیگه اعصابم خورد شد به جای اینکه دکمه آف رو بزنم،انگشتمو بردم تا خودم پره هاشو نگه دارم. ;D
ناخونام خونی شدن! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس زبان :
معلم : معنی این کلمه چی میشه ؟!!
یکی از بچه ها : ضربه زدن ؟
معلم : نه هل دادن
- ضربه زدن؟
+ نه هل دادن :|
- ضربه زدن
+ نه هل دادن :|
- آها هل دادن
یکی دیگه از بچه ها : یک بار دیگه بگو ضربه زدن :-"
ما :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها الان تو تاپیک نقد هفتگی رپ گفت"رضا و پیشرو"مثل داداش بودن =)) =))
منظورش احتمالا هیچکس و رضا بوده :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال بهار دسته جمي........( ;D) تو مدرسه مون يه نمايشگاه داشتيم هلوووووو!! ;D
جو گرفتمون گفتيم بريم يه غرفه بگيريم شاد شيم...... اولش رفتم قسمت معما. حل يكي از معما ها خيلي طولاني بود و كلي فرمول داشت ....منم بيكار نبودم كه همشو حفظ كنم كه براي بازديد كننده ها توضيح بدم.....
خلاصه اومديم يواشكي راه حلو نوشتيم گوشه وايتبردي كه جلومون بود و كلي هم ذوق كرديم كه ميانبر زديم.......
بازديد كننده اول اومد و نوبت به معماي دردسر ساز ما رسيد......... چشمتون روز بد نبينه..... ^-^ همكار محترممون صاف رفت وايساد جلوي تقلب رو تابلو...... منم كه سوالو مطرح كرده بودم و بازديد كننده ها منتظر شنيدن راه حل مسئله بودن اصلا راه نداشت سوالو پيچوند!!!!! يه ذره اين دس اون دس كردم.......هي قيافه مو مأوج كردم بلكه دوستمون بكشه كنار......كه ب حمد الهي از جاش اپسيلوني تكون نخورد :|
ديگه ديدم اوضاع وخيمه و ديگه كاريش نمي شه كرد...طاقت نياوردم و با همون لحن جدي جلو بازديد كننده ها گفنم: " خانوم ابراهيمي...ميشه يه لطف كنين برين كنار؟؟؟" :-"
درست شد...در واقع ايشون رفتن كنار...ولي با اجازتون تقلبمون جلوي دوستان بازديد كننده لو رفت ناجوووووووور!!! ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

از سر جلسه امتحان اومدم مغزم کار نمیکرد.رفتم حموم اب خیلی داغ شد!بجای اینکه ابو سرد کنم سرمو کردم رو به دوش فوت میکنم....! =))
اصن یه وضعی! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب با یه بنده خدا که خیلی ادعاش میشه فوتبال میفهمه داشتم بازی فرانسه انگلیسو میدیدم
وسط بازی یک دفعه جوگیر شد گفت:چه قد این پارکت بازیکن خوبیه!
-من:پارکت دیگه کیه؟!
-بابا همین اسکات پارکت دیگه،نمیشناسیش مگه؟
- :)) :)) :)) اون پارکت نیست پارکره!
-واقعا که!یعنی تو فرق پارکت و پارکرو نمیدونی؟!
-جایی نگی پارکت بهت میخندن،اسم درستش هست "اسکات پارکر"
-برو بابا،سواد نداری،خیابانی هم میگه پارکت!
.
.
.
خلاصه تا آخر بازی همین طور با هم جرو بحث میکردیم.آخرش گفتم بابا حرف من و گزارشگرو قبول نداری سواد که داری،پشت پیرهنشو بخون
-نهههههههه،من میدونم این پارکته! :o ;D
یعنی اعتماد به نفس تا چه حد ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند ماه پیش اتاقم شلوغ بود .
یه پونز تا ته رفت تو پام !

دوباره امروز اتقام شلوغم نبود ولی یه پونتا ته رفت تو پاشنه پام دوباره !

باز اول هول شدم ولی این دفعه مادرم هم توی اتاق خواب بود . سریع پونزو در آوردم خیلی ریلکس رفتم چسب زدم و اومدم که اینجا بنویسم !
 
پاسخ : سوتی‌ها

سلام به همه دوستان.يادمه يكي از دوستام ميخواست كه از رفتن به خدمت سربازي معاف بشه...منم كلي واسش كلاس گذاشتم كه من همه چيزشو بلدم و از اين حرفا...بعد فكرشو بكنين چي گفتم!به كارت پايان خدمت گفتم پارت كايان خدمت... كلي با هم خنديديم:)) :)) ;D ;D =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم واسه خودم شعر میخوندم : " به شبهه های من به اصل هستی ... "
بعد یه دفعه یه شعر دیگه اومد تو ذهنم : " به بوسه های تو در خواب احتمالی من ... "
قاطی کردم . خوندم " به بوسه های من به اصل هستی "
=)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دارم با علی حرف میزنم...
علی:آره خلاصه...بعد حسین پلی آهنگ رو کنسل کرد :)
پوریا:چی کار کرد؟؟ :o :oپلی آهنگ رو کنسل کرد؟؟؟
علی: :-"یعنی پاز کرد :-" :-"
پوریا: =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم خونه دوستم
دوستم رو تختش درازكشيده
دارم باهاش حرف ميزنم همزمان با تكون دادن سرش منو تاييد ميكنه جشماشم بستس داره خرخر هم ميكنه
من :o. ك الان يعني عسل ( دوستم) خوابه يا نه؟!
بعد بهش ميكم باشو ببينم خوابي؟!
ميكه نه بيدارم
ميكم جرا خرخر ميكردي بس ؟
ميكه نه بابا
حالا خودشم باور نميكنه
 
پاسخ : سوتی‌ها

اینم یادم اومد !
داشتم توی جمع خیلی رسمی و با احساس شاهنامه میخوندم . B-) B-) B-)
به یه مصرع رسیدم کی اینجوری بود : سپهبد برید آن سر بی همال .
بعد من خیلی حدی با اعتماد به نفس خوندم سپهبد berid آن سر بی همال =)) =)) =)) =))
قشنگ آبروم جلو همه رفت ! :-[ :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم فوتبال ایران قطر نگا میکردیم،یهو من با یه حالت بسی معصومانه و امیدوارانه گفتم خدا کنه ایران بره تیم ملّی... :))
منظورم جام جهانی بود،از دهنم پرید!
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دوستم داشت به یکی ادرس میداد.میخواست بگه زیر گذر رو رد میکنیم گفت زیر بغل رو که رد کردی!!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

ساعت 2 ظهر داشتم درس میخوندم؛ مامان بابامم تو اتاقشون بغل اتاقم خابیده بودن
بعد ی صدایی همش از اتاقشون میومد نمیذاش درس بخونم.
گفتم بیخیال واستا ببینم چی میگن؟
پچ پچ پچ پچ
ی دفه وسطِ این پچ پچ ها مامانم داد زد:
مامان:محممممممممممممممممد؟
محمد:بعععععععععله؟
-مگس کش رو بیار.
بابا:مگس کش برا چی زن؟
-مامان:مگه نمیگی مگس اذیتم میکنه؟
-بابا:نه ی چیزی گفتم بحث عوض شه...
 
پاسخ : سوتی‌ها

سلام به همه دوستان.یه روز داشتم واسه یکی از دوستام از مسافرتی که به شمال رفته بودم تعریف میکردم...بهد میخواستم بگم با توپ پلاستیکی بازی میککردیم؛یه دفه گفتم داشتیم بازی پلاستیکی میکردیم... :)) ;D =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه شب واسه المپیاد مدرسه ی پسرونه کلاس داشتیم
بعد زنگ زدم به بابام میگم میای دنبالم؟
بابا:حالا کجایی؟ :-w
من:احسانم :-"
بابا:کجا؟ :o
من:احسان :-"
بابا:آهان همون فرزانگان پسرونرو میگی؟ :-"
من:فرزانگان :o پسرونه :o


تازه آخرشم نیومد نامرد :-w
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی امروزم تو امتحان دفاعی
چیزی که تو برگه نوشتم :
حضور زنان صدر اسلام در جنگ جهانی اول ... ( میخواستم بنویسم جنگ های اسلام :-" ) :)) :))

خب تقصیر خودشونه که امتحان تاریخ و دفاعی رو پشت سر هم میذارن :-"
معلم عزیز میشه موقع تصحیح نبینی آیا ؟؟!! 8-^ :-"
 
Back
بالا