خاطرات سوتی‌ها

فاطمه م.

فاطمه م.
ارسال‌ها
633
امتیاز
4,340
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز میخواستم بگم از مزه ی فلفل سیاه خوشم نمیاد گفتم فلفل مشکی دوست ندارم :D
 

S...4Rmahtab

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
126
امتیاز
399
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ کلاس خورده بود ما تو سالن بودیم
معاونمون هم سوتش دستش بود،واسه اینکه ما بریم تو کلاس مثلا اومد یه کار تاثیرگذار انجام بده در گوشم با صدای فجیع سوت زد!
منم که احساس کردم صدای سوت تو مغزم پیچیده برگشتم بلند گفتم مرضــــــــــــــ :D
اومدم یه چیز دیگه هم بگم که دیدم معاونمون داره با حالت خشم شدیــــــــد بهم نگا میکنه!
برگشتم بدون اینکه به روی خودم بیارم رفتم تو کلاس!
 

اردلان

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
781
امتیاز
1,501
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
زیادن حال ندارم بگم
دانشگاه
عباسقلی خان
رشته دانشگاه
نرفتم ک هنوز
پاسخ : سوتی‌ها

صبح آبجیه زنگ زده تاکسی بعد میخواسته تشکر کنه مونده بوده بگه میسی یا ممنونم...
گفته:"مِیمونم
اصن طرف ت چند ساعت بعدش که دوباره ماشین خواستیم داشته میخندیده
=)) =)) =)) =)) :)) :)) :D
 

جیرجیرک

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
439
امتیاز
1,835
نام مرکز سمپاد
فرزانگــــــــــــــان2
شهر
مشد
پاسخ : سوتی‌ها

خونه پدرجونم(بابا مامانم) نقاشی داشتن و در دیوار رنگ میزدن...
بعد من یهو اومدم فک کردم داییمه گفتم:سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام دایی گلم >:D<
کارگره: :O ;))
من: :-[ ^#^
جمعیت: =)) =))

بعد حالا داییم گیر داده میگه تو داییتو تشخیص نمیدی ^-^
من:خو بابا پشتش به من بود بعد استیلش مث تو بود خو :rolleyes: :rolleyes:
دایی:ینی از لباس نمیفهمی :-w
من:نع :-" :-"

ولی خدایی خطر از بیخ گوشم گذش خوب شد بغلش نکردمااااااااااااا #S-: =)) =))
 

عمو ژپتو

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,710
امتیاز
5,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
قبولی در مرحله دوم المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
شهید باهنر کرمان / شریف
رشته دانشگاه
ریاضی :x
پاسخ : سوتی‌ها

خوب روز اول ماه رمضون هم فرا رسید
جاتونخای امروز سره سفره سحری خواهرم زودترتموم کرده
هما پاشو برو ببین چند دقیقه مونده که تو پاچم نره
لیوان آب گرفته دارهمیخوره منم غذارو گذاشتم دهنمبعد میگه
این چراساکت شد
الله اکبرو الله و اکربر
من: :-& :-&

آب که نخوردم که هیچی پدرم در اومد اینا رو توف کنم بیرون
خوب دیگه ماه رمضون هم شروع شد روزه هاتون مبارک ;;)
 

Mahgol

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
208
امتیاز
866
نام مرکز سمپاد
مدرسه قرآنی علامه محمد تقی آملی(!)
شهر
آمل
مدال المپیاد
در زمان کودک سالی زیست
دانشگاه
مازومس(مازندران یونیورسیتی
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : سوتی‌ها

سرم توي گوشي بود و داشتم يه متني رو مي خوندم ييهو يه موجود سياه و گنده اي سريع از جلوي پنجره رد شد!منم كه فقط يه سايه ي سياه بزرگي رو ديدم با تعجب فراوان(!) گفتم:واااااااي چه سوسك بزرگي بودا!!!!! :O
مامانم هم بعد كلي خنده گفت:سوسك نبود پرنده بود!آخه سوسك اونقدريه؟!؟!؟ :))
منم كه ديگه همون سوت و اين حرفا! :-"
 

clever child

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
658
امتیاز
1,831
نام مرکز سمپاد
Allame Helli.II
شهر
Tehran
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
Tehran Polytechnic
رشته دانشگاه
Electrical Engineering
پاسخ : سوتی‌ها

معلم المپیاد فیزیک اومده سر کلاس ،‌ میگه این برف پاکنا کجان ، چرا نیستن ؟

بچه‌ها :O

معلم : ببخشید منظورم همون تخته پاک کن بود :-w :D
 

sheitoon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
217
امتیاز
862
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
rafsanjan
دانشگاه
ایران
رشته دانشگاه
ارتوپدی فنی
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم یه جایی تازه باروون تموم شده بود...داداشم دسشو از پنجره ماشین کرد بیرون.گفت:دستتونو بیارین بیرون ببینین عجب هواییه
شیشه رو کشیدم پایین دستمو اوردم بیرون داشتم حال می کردم دیدم شیشه داره بسته میشه...حالا هی فشار میاره...دستم از ساعد لای شیشه گیر کرده بود چشام شده بود اندازه سیب هی فشار می اورد....نمیدونستم باید بخندم یا جیغ بکشم....سریع شیشه رو دادم پایین و مردم از خنده...نگو داداشم کیفاشو کرده حالا اومده شیشه رو بکشه بالا شیشه منو کشیده بالا(اون راننده بود همه کلیدای شیشه رو داره)بعد اقا می گفت:هر چی کلید رو فشار میدادم شیشه نمیومد بالا هی فشار میدادم هی فشار میدادم =))
دستم کبود شد...اول قرمز...بعد بنفش...الان رزد--->رو به بهبودی :D :))

+دبستان که بودم کاراته کار بودم...تو کاراته پا ها 180درجه باز میشن دیگه...اول راهنمایی که بودم اومدم پامو باز کنم بگم ببینین چقدر انعطاف دارم خدا زد تو سرم از پشت افتادم.... =))الانم اگه دوستام این پست رو بخونن یادشونه X_X

×پست متوالی ترکیب شد
 

arash76

کاربر فعال
ارسال‌ها
51
امتیاز
261
نام مرکز سمپاد
sampad Qaemshahr
شهر
قائم شهر
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نجوم
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم با بچه ها فوتبال می دیدیم!!(استقلال)
منم رفتم بگم مثلا خیلی خوب فوتبال می دونم و اینا
دوربین از بالا بود و توپ هم زیر پای حنیف عمران زاده!!!
حالا من میگم :
ایول آرش پاس بده به امیر حسین!!! :))
می دونستم حنیفه ها!!! :D
ولی نمی دونم چرا اسم آرش به زبونم اومد!!! :D
کلی جلو بچه ها ضایع شدم!!! :((
همه مردن از خنده!!! =))
میگن آخه اوشگول آرش مدافعه؟؟؟؟ :D
حالا من: به خدا زبونم نچرخید!!! :)) =))
 

farnoosh hashemi

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
256
امتیاز
3,418
نام مرکز سمپاد
فرزانـگان یـک
شهر
تــهــران
مدال المپیاد
مرحله دوم 24 امین المپیاد کامپیوتر -ناکامی در مرحله۳
دانشگاه
صنعتی شریف
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش یه پسره (که پیش بود) رو تو خونه یکی از فامیلای دورمون دیدیم.اون فامیله گفت باباش این پسررُ گذاشته اینجا تا شب ،تو برو یکم باهاش صخحبت کن که حوصلش سر نره...بچه خجالتی ِ آخه...
آقا ما هم رفتیم نشستیم پیشش ،هــــــــی باهاش حرف میزدم یه کلمه ای جواب میداد.گفتم بزا آهنگ بزارم کلا تیک تاکُ یاس ُ از این جور چیزا...دیدم نخیر اصلا واکنشی نشون نمیده فقط سرخ میشه هــــی!!!
به زور بــُردمش تو حیاط ، شیلنگو گرفتم رو بهش !!خیس ِ خالی شد!کم مونده بود خفم کنه1گفت "خانوم محترم این چه کاری بود کردید" ...یهو فامیله اومد در ِ گوشم گفت این چه غلطی|املا؟| بود کردی طرف باباش آخونده...!من کلا آب شدم!

×محدثه:سوتی بود الان؟ :-?
 

Z76.dentist

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
373
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از m@hs@7 :
نشستی تومهمونی یکی ازدوردستشواورده جلو ک باهات دس بده توهم دستتومیاری جلوبعد سلام میدی :-" یهومیبینی طرف ازکنارت ردشد رفت :D بااونی بوده که پشت سرت واستاده =((.ینی تواون لحظه دوس داری دیواروبخوری! :-[ :-[ فک کنم چندباری همه اینطوری ضایه شدن! =)) =))خودمم همینطور :-[ :-[
و همینطور اینه که بخوای برای بار دوم یکی رو بغل کنی(منظورم اینه که یه بار از این ور یه بار از اون ور)بد طرف بره بد تو هوا رو بغل کنی! :)) :))
 

Angel_f

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
206
امتیاز
672
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
به امید خدا تهران!!
رشته دانشگاه
پزشکی ایشالا!
پاسخ : سوتی‌ها

اون روز داشتم با گوشیم آهنگ گوش میدادم! بعد یهو یادم افتاد باید به یکی زنگ بزنم کار واجب داشتم مثلا...

بعد فرض کنید با طرف کلی رودربایستی داشتم...شمارشُ گرفتم...خب طبیعتا آهنگه قطع شد دیه...

منم حواسم نبود اصن ادامه دادم...شرو کردم بقیه آهنگه رُ خوندن! X_X

حالا فرض کن گرفته...طرف گوشیو برداشته منم زدم زیر آواز...کلی رفتم تو حس...دارم میخوندم واسه خودم! :-"

بعد 3.4 ساعت دوباره زنگیدم بش.برگشته میگه خوب میخوندیا.صدات بد نی....من:چیو؟ :-" و من متوجه شدم که چه گندی زدم! :-" :-" :D

ینی تو روح اونی که میگه من حواس پرتم! :-"
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

انقده از صبح همه بهم زنگ زدن ، الان که زنگ خونه رو زدن و گوشی رو برداشتم میگم کاری نداری؟؟ 8->
 

leila j00j000

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
109
امتیاز
304
نام مرکز سمپاد
dabirestan farzanegan4
شهر
طهران
پاسخ : سوتی‌ها

پنج شنبه حوصله مدرسه نداشتم نرفتم بعد ساعت 11 ناظممون زنگید خونه گفت لیلا جان چرا نیومدی منم ی دروغ سره هم کردم
مامانم خونه نبود بعد زنگیده بود به مامانم اون ی چیزه دیگه به ناظممون گفت کلی ضایه شدم!
 

shadi2011

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
85
امتیاز
427
نام مرکز سمپاد
؟
شهر
؟
پاسخ : سوتی‌ها

آجیم(9 سال):مامان؟؟؟اگه یه پسره بت شماره داد گفت میخوام بات ازدواج کنم باید چی بگی؟
مامانم: :| باید بگی نه و شماره رو نگیری و بگی با خانوادش بیاد و براش ناز بیاری
*اگه اومد و نپسندیدید تو و بابا چی؟؟اصن اگه نیومد چی؟اگه بهش برخورد و دیگه نیومد چی؟
مامانم:به درک خوب!نیاد!چیزی که ریخته پسر!!!
خواهرم با یه نگاه عاقل اندر سفیه!:ایــــــــش!مامان!حرفا میزنیااا!اگه دیگه شوهر پیدا نشد چی؟! ^-^
مامانم: :|
خواهرم:اصن به نظر من باید همون اول شماره رو بگیری و باهاش دوس شی!
بعد خواهرم رو به من:شادی!تا حالا پسر شماره بت داده که بخواد باهات ازدواج کنه؟
من: :|زشته این حرفا دیوونه!نه!من اونقدر ابهت دارم فکر همچی چیزایی به سرم نزنه! :>
خواهرم:خولی دیگه! :-w
منو مامانم: :| :| :| :| :|
*نمیدونم این چیزا رو کجا بهش یاد دادن!واقعی یعنی! ~X(
*****امروز تو اتاق بودیم...یکی دو نفر تو سالن بودند از دوستای بابا.همین آبجیم صدای تلویزیونو زیادکرده بود
بعد من در مواقع عادی فوش خیلی بد نمیدم اما این دفعه دادم!آبجیمم معنیشو نمیدونست!!
بدین صورت:
من:یاسیِ ****(بر وزن اسگل!)صدای اونو کم کن
خواهرم با صدای خیلی بلند به صورتی که همه رو مستفیض کرد:شادی خانوم!اگه شما ****(همون فوش!)نیستید پاشید برید اتاق خودتون!ایــــــش!
من:یواش!آقا تو رو خدا یواش! ~X( آبروم رفت :|
 

z_777

کاربر فعال
ارسال‌ها
31
امتیاز
239
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
tehran
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

اول یه توضیحی بدم که ما نزدیکترین مدرسه به انرژی اتمی هستیم. :D
بعد یه مدت من کلا به فکر این بودم که ما چرا هیچوقت اینارو نمی بینیم :-? یه بار هم من کم مونده بود از معلم مشترکمون بپرسم :-[
2-3 روز پیش داشتم میرفتم مد سوار ون بودم . یکی از اون ور خیابون گفت مستقیم اومد نشست جلوی من . بعد از اون جایی که از سما4 گذشتیم من خیلی شیک متوجه شدم ایشون مال انرژیه :D :D
سر خیابون مدرسه هامون من و اون:آقا سر این خیابون لطفا. من نفهمیدم این پسره از چی تعجب کرد برگشت منو نگاه کرد بعد پاشد بره بیرون یه چیزی محکم گفت بامب سرش خرد به سقف ماشین
راننده و بقیه مسافرا =)) =)) =)) :) :)
من در دل: :)) :))
پسره ی بدبخت: :-[ :-[ :-[
تازه صندلی متحرکم خودش بست :)
تا من کرایه بدم پسره خیابون اول رو دوید. و من فکر میکنم تا به حال با اون سرعت ندویده بود :)) بعدش آروم رفت.
یا تا حالا دختر ندیده بود یا من خیلی وحشتناکم. :-? :-? :-? آخی خیلی گوگولی بود :)
 

ghazale.gh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
411
امتیاز
3,798
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قوچان
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : سوتی‌ها


یکی از دوستامو تو خیابون دیدم،بعد فک کنم اون خیلی

ذوق مرگ شده بود که منو دیده(!)سرش طرف من بود داشت میخندید :))

یهو با سر رف تو درخت!!!

من ب اون دارم میخندم ک پله رو ندیدم پام لیز خورد افتادم!!!!!!!! #-o #-o #-o #-o #-o
:( :( :(

=)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 

فاطمه م.

فاطمه م.
ارسال‌ها
633
امتیاز
4,340
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

مدت مدیدی به خیابون سروری (sarvari) میگفتم sorouri، بعد امروز داشتم آدرس میدادم به یکی متوجه شدم اشتباه میکردم :-"
+
اون اولا که خوندن نوشتن یاد گرفته بودم "سخنور" رو خوندم sakh nour...! :-"
+
امروز یه آدمو با مانکن اشتباه گرفتم بعد داشتم میگفتم فلانی ببین رنگ کتش چه قشنگه، یه دفعه تکون خورد یه متر پریدم هوا :-"
 

dokhtar-e-tanha

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
263
امتیاز
4,609
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم میخاد صدای زنگ گوشیشو عوض کنه بعد آهنگ مورد علاقه ش رو از تو گوشیش پیدا کرده میگه حالا باید بزنم گزینه ها

بعدش هم ارسال ؟

× :))


دارم واسه خواهرم از تو اینترنت طالع بینی سال تولدشو میخونم میگه یکم صداشو زیاد کن :))
 

gaucho

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
435
امتیاز
15,889
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
کاشان
دانشگاه
پلی تکنیک. (امیر کبیر)
رشته دانشگاه
مهندسی پلیمر
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

یه مدت بود خیییییییییییلی تتریس بازی میکردم :-" ( خونه سازی، از اینا که یه رنگا حذف میشه!)
بعد رفتییم یه جا مهمونی ! P:> P:>
خونه ی یارو کوچیک بود! :|
دور خونه یه عده نشستن بعد یه جا خالی بود منو دو تا پسر عمومم مونده بودیم! :D
یکی از پسر عموهام رفت بشینه !
بلند داد زدم سروش نشین الان همه حذف میشین!
یهو دیدم همه برگشتن نیگام میکنن! :O :O :O :O
گفتم چیه اگه بشینه همه حذف میشیدخو!! :-"
یَنی اونایی که اونجا ماجرا رو گرفتن تا دو ماه مسخرم میکردن! =)) =)) =))
 
بالا