خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

تو مدرسه داشتیم آب بازی میکردیم بعد کله سالونو خیس کرده بودیم اصَن یه وضَی بود! X_X
بعد مدیرمون دید ! X_X
با یه حالت بسیار برافروخته اومد جلومون وایساد گفت: X-(

فک نکنید چیزی نمیشید بخواهید هم چیزی بشید چیزی نمیشید! :o :o

هر کی فهمید به منم بگه معنیشو
=)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا به روز تو کتابخونه مدرسه بودیم مسئول کتابخونه هم اونجا بود.
ایشون پشتش به سمت در بود
یکی از بچه ها اومد تو (در حال خندیدن) یه ضربه ی محکم به پشتش خوابوند
وضعیت ما در آن لحظه = =)) =)) =)) =)) =))
آقا بعد کلی ببخشید و التماسو اینا خلاص شد
همچنان ما= :)) :)) :)) =)) =))

یکیم بگم؟
تو حیاط مدرسه بودیم یکی از معلما داش می اومد یهو گفت :سلام
من:سلام
معلم: حال شما
من:خیلی ممنون خوبم
معلم:خانم بچه ها چطورن؟
من: :|
برگشتم دیدم یه معلم دیگه پشت سرمه ;D
بعد فهمیدم بابا اینا با هم فامیلن!

×محدثه:پست متوالی ترکیب شد
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی خودم نیست ! سر جلسه کنکور امروز مراقب بودیم با دوستم بعد آزمون 190 تا سوال داشت پسره رفته بود 200 تا سوال رو پر کرده بود ! =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديشب با خواهرم و دوستاش رفتيم قليونى بد قبلش حرفه ماشينو و اينا بود خواهرم هليا قليون چى بگيريم ؟بنز خيلى خوبه ،احمق قليونو مگم نه ماشين!!؟ اااا خوب مگم دگه بنز ،بد به گارسونه مگه ١بنز بيارين حالا ما :o :o دهاتيا به قليونه آلبالو و..... مگن بنز :)) حالا ما :-" :-" بلندم حرف مزديم ميز بقليمونم حرفاى ما رو شنيده بود ما در اين وضعيت بوديم :-[ :-[ X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

خيلي وقت پيشا داشتم با يكي كه مامانش تازه فوت كرده بود و كلي هم رودرواسي و اينا باهاشون داريم چت ميكردم
در كل مكالمه هم سعي داشتم بسيار بسيار مودب باشم ;;)
بعد داشت ميگفت كه من فلان جا رو خيلي دوس دارم
من گفتم چرا؟
گفت چون ياد مامانم ميفتم
من گفتم حق دارين و اومدم مثلا تهش يه اسمايلي بذارم كه حسم رو بيشتر نشون بده تصميم گرفتم كه :| رو بذارم
و اون بار دفعه ي اولم بود كه مي خواستم از : | استفاده كنم
بعد داشتم ميگشتم دنبال | تو كيبرد
پيدا نكردمش
گفتم لابد L كوچيكه ديگه--> l
بعد زدم : L كه ميشه :-L
بعد سِندش كردم X_X
تازه متوجه گندي كه زده بودم شدم X_X X_X
فك كن يكي داره با كلي حس و ناراحتي از مامانش كه تازه فوت شده ميگه بعد يكي بياد بگه :-L!
اومدم بگم اشتباه شد كه يهو اينترنتمون قطع شد! X_X X_X
هيچي ديگه آخرش با dial up به بدبختي وصل شدم تا گندمو درس كنم!
هيچوقت تو عمرم انقدر خجالت نكشيده بودم! :-[ #-o
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم کیش سوار تاکسی شدیم تو تاکسی کلی بابام و راننده تاکسیه حرف زدنُ اینا بعد رسیدیم هتلمون طرف وایساده دمه هتل که مثلا بابام بگه چقدر میشه و پیاده شیمُ خدافظی کنیم یه دفه بعدِ چند لحظه سکوت بابام زل زده به راننده هه میگه:

-سلام ;;)

-سلامت باشین ;;)

=))

×خیلی وقت بود سوتی ننوشته بودم 8-^ :-<×
 
پاسخ : سوتی‌ها

کلا دور و بر فدراسیون شطرنج ی شیلا هست با هم خیلی راحتیم و اینا!...
بعد من رفتم دم ی دکه ی روزنامه فروشی اون دست خیابون...کلا خیلی هم حواسم نبود...
بش گفتم:ی همبر بزن وا3 ما داوش...
طرف هم خندش گرفت با تمسخر گفت:نون لواش باشه نونش؟؟...
بعد من انقدر این سوال مسخره بود فهمیدم سوتیمو!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم از شهداد بر میگشتیم بعد اونجا انتن نداشتم تو راه یه جا واستادم بعد حس کردم گوشیم تو جیبم داره از این ویبره های کوچیکه اس میزنه

شروع کردم شمردنشونو کلی خر کیف که چه همه اس به من دادن و چقد ملت دوسمان دارن بعد رفتم پیش محمدرض ادعا و اینا که ببین 20 21 22 23 گفتچیه گفتم خفه شو داره هی اس میاد بعد 26 27 یهویی دیدم داره یه صدا هم میاد گفتم من که گوشیم سایلنت بود :-?? آوردمش بیرون دیدم آلارم گوشیمه یه ساعت داره زر میزنه

حالا محمدرضا رو میگین :)) :)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز بابام اومد بره بیرون مامان ک خیلی عصیبانی بود اومد بگه برو باباتو راه بنداز (ینی خدافظیو این حرفا...) بدشم گل ها ی رو بالکن رو آب بده...
بد ی صحنه جوگیر شد گفت....:
" برو باباتو آب بده...."
من: اااااا مامان بلاخره گاف داد :))......بیا....دس دس دس دس =D>
مامان : الآن خفت میکنم....! ~X(

فوقع ما وقع..... X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

من:امیر محمد(داداشم)برو واسم دنت دسر موز...نه....موز دسر دنت .....نه نه .......دسر موز دنت..... :-?
داداشم:اه انقد به خودت فشار نیار درستش میشه موز دسر دنت!
من: =)) پس درستش میشه این نمیدونستم حالا هرچی(خواهر و برادر متفکر)میخری؟
داداشم:نه
من: X-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بوديم عروسى دختر داييم بعد اون يكى داييم رفته بود تهران و نيومد عروسى منم كه دليلشو ميدونستم وقتى زن داييم گفت تو ميدونى چرا داييت نيومده منم گفتم اخه ميرن يه عروسى باحال تر كه خيلى بيشتر بهشون خوش ميگذره!!!!(وقتى اينو گفتم اين جورى شدم!!: :-s :-s #-o :-" ) اصلا باورم نميشد چه جورى اينو به مادر عروس(زن داييم) گفتم....بعدش كلى تلاش كردم درستش كنم :-" :-"
خلاصه كه تا مدت ها سوژه ى خنده بود!... :-" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفیق داداشم داش خاطره میگفت از یه یارو تعریف میکرد :>
میگفت یارو همچین ویالون میزدددد.... ;;)
بعد داشت با دستش ادا گیتار زدن در میاورد با دهنشم صدا تنبک... :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستیم با بچه های خانواده بریم وا3 خالم کادو تولد بگیریم ، به مادربزرگم گفتیم تا وقتی خالم خونَس، صداشو در نیاره که سورپرایز شه خالم، ما بعدا بریم بگیریم.
حالا تو خونه مادربزرگم که خالمم بود ُ تو خونه سکوت ِ سگوت،مادربزرگم گفت:فــــــرنوش مگه نمیخواستی بری کادوی تولد بخری؟!
من: X-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی یه روز با هزار تا حساب باز کردن رو ما زنگ زده بود خونه مون!
منم که با یه دوست صمیمیمی اشتباه گرفتمش،فکر کردم داره فیلم بازی میکنه تا سرکارم بذاره!!!

+سلام. خانوم فلانی؟
-بله خودم هستم!بفرمایید! :-[
+ما از فلان موسسه باهاتون تماس گرفتیم میخواستیم راجع به .....!
- فاطمه تویی خره؟شتری؟
+داشتم عرض میکردم خدمتتون که میخواستیم بهتون پیشنهاد بدیم که.....!
-خره داری برا کی فیلم بازی میکنی؟! من که فهمیدم خودتی!!
+بله؟؟ :o اگه بشه شما تشریف بیارید.....!
- برو گمشو! میزنم تو سرتا! این خر بازیا چیه؟!بسه دیگه لوس نکن خودتو!! :-L


بعد از 20 دقیقه...
(نه مثل اینکه طرف خیلی جدیه!نکنه قضیه واقعی بود و دوستم نبود!!! :-?
خاک برسرررررررررم! X_X )

+خانوم صدامو میشنوید؟حالا نظرتون چیه؟
-من؟!!! ب...ب...بله! م...م...من خودم بعدا باهاتون تماس میگیرم!!خداففففظ!!! X_X

(بدبخت کلی رو ما حساب باز کرده بود و احترام قائل شده بود!رفت دیگه پشت سرشم نگاه نکرد!با خودش گفته این کی بود دیگه!! چه بی ادب!!!) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

بحث سر ويالون بود
من گفتم جنس ارشه از دم اسبه
يهو يكي از حضار ;Dگف نه بابا از عاج فيله من و بقيه حضار در اين حالت =)) =)) =)) =))
من گفتم حالا از بحث اصلي بگذريم چي فك كردي ك جنس دم فيلو با عاج اسب ميكني يكي؟؟ ;D :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

با هم جمع شده بودیم پارک داشتیم خاطره میگفتیم

یه دفه براجشن مدرسه به ناظم گفتیم خانوم برا شمبه نوار dj aligator بیاریم؟گف نه.فقط مجاز باید باشه
گفتیم خانوم تو اسمش علی داره ها
گف اها باشه بیارید =)) =))

یه دفه هم میخواسشم ساندویچ سفارش بدیم
داشتیم میگفتیم کراکف پنیر
ناظم گف نههههه
کراک میخواین سفارش بدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زنگ زد محتویاتشو از یارو بدبخت پرسید

این یاروییم که واسه ماغذا میاورد همیشه فرق وسط وامیکرد این وسط روغمنباتی میریخت شماره خونشونو میچسبوند ته نایلون =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دارم با یکی از دوستان شهرستانیم راه میرم تو خیابون ولیعصر...
بعد میپرسه:خونشون کجاست؟
من:نوبنیاد
اون:یعنی تازه ب دوران رسیده؟؟...
من:(در حد مرگ خندیدم و وقتی خندم تموم شد جواب دادم)نه احمق اسم ی محله است!
اون:(سوت تا دو دقیقه!)آهان من فکر میکردم میگی مثلا طرف نو کیسه و تازه پولدار شده و ایناست!!...
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروزداشتم ب دخترداییم اس میداددرموردی موضوعی بودک اگردخترخالم میفهمیدهم ناراحت میشدهم بدبختمون میکردمن اومدم ارسال کنم برای دخترداییم اشتباهی رفت برای دخترخالم هنوزک جواب نداده معلوم نیست چی بهم میگه خدارحم کنه
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز با خالَم رفته بودیم بیرون...یه سه چهار ساعتی بود داشتیم میگشتیم...

خلاصه خسته و کوفته شده بودیم! #:-S

خالَمَم کفشش پاشنه بلند بود...پاش درد گرفته بود...کلافه شده بود هی غر میزد... :-L
بعد یهو انگار ایکیوسان یه راه حلی پیدا کرده باشه گف:
من کفشامُ در میارم که پیاده بیام! ;D
من: :)) :)) :))
خالَم: :-"
 
Back
بالا