گند های دوران كودكی

SHINE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
313
امتیاز
878
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
تهران
پاسخ : گند های دوران كودكی

يه بار بچه بودم(5 ساله) روي مانتو مامانم زنبور نشسته بود منم با جرئت تمام به جاي اين که مانتو رو تکون بدم يا کار ديگه به زنبوره دست زدم

زنبوره هم نيشم زد
از اون موقع تا الان اگه تو فاصله صد متريم هم زنبور باشه فرار ميکنم
 

javanshah

کاربر فعال
ارسال‌ها
68
امتیاز
151
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی
شهر
رفسنجان
مدال المپیاد
هنوز داریم می خونیم
پاسخ : گند های دوران كودكی

یک روزی سر نماز بودیم که یکی زد پشتم روی شونم و بعد برداشت رومو برگردوندم گفتم مشکلی داری؟
دیدم معاونمونه!!!!! :((
!!!!! :((
 

Id

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
210
امتیاز
630
نام مرکز سمپاد
Frz
شهر
Mshd
پاسخ : گند های دوران كودكی

يه بار خواهرم كه اون موقع ٢ماه بيشتر نداشت بغل كردم بعد منم كه اون موقع ٧سالم بود نتونستم نگهش دارم از پشت پرتش كردم تو پاسيو!!!بيچاره كلى گريه كرد! :((
 

PARIZADSIRJANI

کاربر فعال
ارسال‌ها
53
امتیاز
44
نام مرکز سمپاد
فرزانگان تبریز
شهر
تبریز
پاسخ : گند های دوران كودكی

دوستون دالممن یه بار یادم میاد موقع که آمادگی می خوندم یه بار بابایم واسم یه عالمه شیرینی خرید منم که بچه صبح که خواستم برم مدرسه همش رو برداشته بودم با خودم برده بودم مدرسه تو مدرسه به همه ی بچه ها شیرینی داداه بودم ولی به یکیش نرسیده بود موقعی که اومدم خونه به بابام گفتم ؛ بابایی به یکی از شاگردا شیرینی نرسید منظورم از شیرینی , شیرینی قنادی نبود اون یکی شیرینی بود گفتم فردا به اونم بخر واسش ببرم .... =))
 

مهسا.ق

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,098
امتیاز
3,216
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
برنز کامپیوتر ۱۳۹۳
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : گند های دوران كودكی

من وقتی خیلی بچه بودم خوب طبیعیه دیه شب می خوابیدم صبح که پا می شدم تشکم یه کم نم داشت ^#^
بعد منم اصرار داشتم که بارون می یاد :D یا پارچ آب ریخت (;
بعد ما بزرگ تر شدیم یه کم بعد اون موقع هم کم نیاورده بودیم و پای حرفی که تو خیلی بچگی زده بودیم مونده بودیم ولی بارون بند اومده بود تو اون سن :-"
بعد دیه یه دفعه برا این که ثابت شه به مامان بابام اومدم یه آزمایش بکنم
من کلا خیلی کم عروسک داشتم اونا هم کادو بودن و خودم از عروسک بدم می یومد.
بعد دهن عروسکه باز بود از این پلاستیکی بزرگا بود
بعد دهن اینو سوراخ کردم بعد تو خالی بود عروسکه و دیدی یه جایی(محل اتصال بدنه به پا) جوریه که هوا توش جریان داره
بعد من اومدم به این شربت لیمو دادم(زرده ;))ینی ریختم تو دهنش بعد خوابوندم رو تخت خودم بعد چند دیقه بعد گفتم مامان ایره اومده رو سر عروسکم باریده
دیدی از بچگی می گفتم می گفتی نه
بعد اصا با یه قیافه ی حق به جانبی :-"
مامانم :-?
 

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,033
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : گند های دوران كودكی

به نقل از محمد.ج :
یک روزی سر نماز بودیم که یکی زد پشتم روی شونم و بعد برداشت رومو برگردوندم گفتم مشکلی داری؟
دیدم معاونمونه!!!!! :((
!!!!! :((
البته این باید تو سوتیا باشه :-"
-----------------------------------
بچه بودم عشق این بودم که تو خواب جیغ بکشم، بد همه بلن شن بم بگن چی شده!
هیچی دیگه! یه شب که همه خواهر برادرامم اینجا بودم نقشه رو عملی کردم یه جیغ بلــــــــــنـــــــد کشیدم!
همه هم فک کردن خواب بد دیدم! :-""""""""""""
 

arash76

کاربر فعال
ارسال‌ها
51
امتیاز
261
نام مرکز سمپاد
sampad Qaemshahr
شهر
قائم شهر
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نجوم
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : گند های دوران كودكی

امسال جام جهانی والیبال بود!!!
جمعه بود!!! :D
ایران _ صربستان!!(البت فک کنم) :D
بعدش ما باید مدرسه می رفتیم واس بعضی از کلاسای فوق برنامه مثل المپیاد!!! :D
من و چند تا از دوستام عشق ورزش بودیم(هنوزم هستیم)
بعدش همه بچه ها تو دفتر معاون جمع شدیم پای تلویزیون اتاق معاون عزیزمون :D :D :))
حالا تلویزیون روشن نمی شد!!
با 1000 زور و زحمت روشن شد نگو رفتم روشن کنم آنتن از پشت در اومد!!!
بچه ها هی به من قر(ghor) می زدن!!
بعدش با زور درستش کردیم دیدیم بازی تموم شده!!!
یکی از بچه ها بازیو تو خونه دیده بود!!
اومد گفت نکشین خودتونو ایران برد!!!
3_2 (فک کنم)
بعدش با بچه ها تو دفتر معاون زدیم زیر جیغ و داد و هورا!!!
با این که بازیو نصفه نیمه دیدیم ولی خیلی حال داد!!!
 

fatima !!!!!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
711
امتیاز
2,573
پاسخ : گند های دوران كودكی

مامانم میگه بچه بودی رژ میزدی تا یه روز صحبت نمی کردی پاک نشه :)) عکسم نمی گرفتی میگفتی پاک میشه :)) :-" طفل بودم خب :-" :D
 

elnaz.A

النــاز
ارسال‌ها
51
امتیاز
1,188
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : گند های دوران كودكی

من بچه بودم اصولا بچه آرومی بودم؛ ساکت مرتب منظم ;;)

بچه که بودیم تفریحم نشستن تو از این سینی گرد بزرگا بود که بعدش مامانمو صدا میکردم منو بچرخونه اون تو ؛ حس از اینایی هست که تو پارک میچرخه رو داشت :-"
بعد یه بار که نسبتا خیلی بچه بودم تو سینی نشسته بودم که یه دفعه دیدم یه آبی تو سینی داره میاد؛ منم که مرتب و تمیز شروع کردم دست و صورتمو با آبه شستم :)) :-" هی مامانم حرص میخوردو دختر خاله ام از خنده غش کرده بود؛ منم فکر میکردم چه کار خوبی دارم میکنم؛ بیچاره مامانم تا دوساعت بعدش داشت صورت منو با آب واقعی میشست :D

یه بار دیگه هم اومدم کار خیر انجام بدم کابینت رو مرتب کنم ؛ اندازه اش اندازه قدم بود بعد یه ذره اومدم قدمو بلند کنم به کابینت بالاییشم برسم یهو یه دونه از این سینی فلزی بزرگا افتاد رو پام. بعد همین جوری خون میومد منم خنگ نمیفهمیدم ادامه دادم :-" همه چی خونی شد اصلا.
بعدش انگشتای پام بخیه خوردن و چند روز بیمارستان بودم :-< ولی خوش گذشت چون بعدش یه دونه از این مجید دلبندما که دستاش دراز بود کادو گرفتم :D
 

amir abbasi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
894
امتیاز
4,125
نام مرکز سمپاد
دبیرستانِـــ CNIHS یا همون CIHS سابق
شهر
مـــشـ CO
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
UWO
پاسخ : گند های دوران كودكی

فامیلا تعریف میکنن ما که بچه بودیم اصن لازم نبوده دیوار باشه تا ازش بریم بالا همین جوری بالا بودیم :)) ینی در این حد آروم(؟!)... (<
 

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,033
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : گند های دوران كودكی

من یه بار خواسم دستشویی رو تمیز بشورمُ اینا،
از حموم بگیر تا در درسشویی رو آب ریختم! حالا چه طوری! آب اون ور بود من هلک هلک میرفتم تو دستام آب میریختم می پاچیدم درُ دیوار! :-" :-" :-"
 

شقایق س.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
5,954
نام مرکز سمپاد
فرزانگان - فرزانگان ناحیه یک
شهر
زابل - کرمان
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
فردوسي مشهد
رشته دانشگاه
مترجمي زبان فرانسه
پاسخ : گند های دوران كودكی

آقا ما بچه بودیم همچین مث که سر و زبون غوغا میکرده... :-ریا :-"
بعدش همیشه منو میذاشتن مجری برنامه ها(توی مهد کودک البته!)مثلا از اداره ای جایی میومدن،من سرگروه گروه سرود و اینا بودم،بعدش اینا حتی بعضی وختا چون میدونستن من همه ی شعرا و چیزایی که باید بگم رو بلدم دیگه باهام هماهنگ نمیکردن حتی... :|
یه روز از اداره همه اومده بودن،امام جمعه و دیگر دوستان...بعدش دوستان با ما هماهنگ نکرده بودن،ولی من میدونستم موقعی که کسی از اداره میاد باید شعر ایرانو بخونیم... :-"
هیچی دیگه رفتم روی سِن شروع کردم...گروه سرود مهد کودک نبی اکرم(ص)تقدیم میکند،شعر ایران... ;;) ;;)
خیلی با اعتماد به نفس... :D
بعد مدیرمون از پشت اومد تو گوشم گف شعر ایران نه،شعر تلفن... X_X :))
هیچی دیگه منم طبیعی ادامه دادم،شعر تلفن رو خوندیم رف پِیِ کارش... :D
آخرشم بهم جایزه دادن... 8-> :-ذوق زده... :-"
 

sheitoon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
217
امتیاز
862
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
rafsanjan
دانشگاه
ایران
رشته دانشگاه
ارتوپدی فنی
پاسخ : گند های دوران كودكی

بشقاب دستم بود توش پلو بود حس کردم ی چیزی زیر بشقابه بشقابو چپه کردم ببینم چیه ................... پلوها ریخت =)) =)) =)) =)) =))
 

Floria

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
12
امتیاز
54
نام مرکز سمپاد
FaRz
شهر
.SeMnAn
رشته دانشگاه
جراحی مغز و اعصاب:دی
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه ك بودم ي جوجه خريده بودم ؛زمستون هم بود ؛آوردمش گذاشتمش كنار بخاري؛آخی ...بیچاره نصف شب گرمش شده بود ازکارتونش اومده بودبیرون منم خواب بودم توخواب حس کردم ی چیزی اومده داره کف پام رو قلقلک میده منم اعصابم خوردشده بود پاموزدم روش...صبح ک بلندش دم دیدم جوجم نیس توکارتونش ... بعدا مامانم گفت ک دیشب لهش کردی ! :D :-"
 

newthink

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
599
امتیاز
2,913
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
فیــزیــک
پاسخ : گند های دوران كودكی

6-7سالم که بود یه دفعه که رفته بودیم مسافرت اونجایی که بودیم یه دختره بودمنو همش اذیت میکرد خیلی ازش بدم میومد یه میله ای بود بچه ها ازش اویزون میشدن :D منم رفتم که باش تاب بخورم دستم ول شد افتادم زمین صورتم پرخون شد بعدمن به مامانم گفتم اون دختره منو هل داده خوردم زمین مامانمم انقدر دعواش کرد بیچاره رو..
البته بعداکه بزرگترشدم راستشوگفتم به مامانم ولی بیچاره دختره
 

Mahgol

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
208
امتیاز
866
نام مرکز سمپاد
مدرسه قرآنی علامه محمد تقی آملی(!)
شهر
آمل
مدال المپیاد
در زمان کودک سالی زیست
دانشگاه
مازومس(مازندران یونیورسیتی
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : گند های دوران كودكی

٢-٣ سالم كه بود يه روز مامان بزرگم مهمون داشت بعد به مامانم گفت تا مهمونا نيومدن من برم(منظورش اين بود كه تا نيومدن بره كارشو برسه بياد!) بعد وقتي مهمونه اومد تا منو ديد گفت به به چه دختر نازيه بيا بغل من بشين، مامان بزرگت كجاست؟!منم پررو رفتم بغلش نشستم و تو چشش زل زدم گفتم:از دست تو فرار كرد ديگه!!!!! :D
حالا بعد اين همه سال توي هر جمعي تا اين پيرزنه منو مي بينه ييهو داد مي زنه مي گه:كه مامان بزرگت از دسته من فرار كرد ديگه؟!!!!!و واسه هركي اطرافشه تعريف مي كنه!!!!!! X_X
 

Z76.dentist

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
373
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه دوست داشتم اسمش ساناز بود باهم مسابقه سه چرخه میدادیم
جفتمونم میفتادیم تو جوب بد داداشم میومد دستمو میگرفت میبرد خونه
مامانم بد وبیرا نبود که به من نگه L-: L-:
هفته ای یه بارو باید میفتادم قشنگ یادمه هر چی اشغال بود میچسبید
به سر وصورتم گریه میکردم :)) :))
 

farnoosh hashemi

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
256
امتیاز
3,418
نام مرکز سمپاد
فرزانـگان یـک
شهر
تــهــران
مدال المپیاد
مرحله دوم 24 امین المپیاد کامپیوتر -ناکامی در مرحله۳
دانشگاه
صنعتی شریف
پاسخ : گند های دوران كودكی

من خیلی بچه که بودم ، یعنی مهد میرفتم ولی خیلی بچه بودم...
یه روز بعد ِ نقاشی ،به جای این که به معلمه بگم میشه برم آب بخورم ، گفتم میشه با هم بریم حموم؟ :-"معلمه همین جور مونده بود بعد دوباره گفتم خانوم توروخدا بزار با هم بریم حموم...!اصن یه وضعی!!!
 

yaghi:(

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
86
امتیاز
492
نام مرکز سمپاد
فرهنگ (مخصوص تیزهوشان انسانی)
شهر
Qom
دانشگاه
به زودی دانشگاه قم
رشته دانشگاه
به زودی حقوق
پاسخ : گند های دوران كودكی

دیدین بعداز ظهرا از خواب پا میشین دلتون هی بهونه میگیره؟؟ منم بچه بودم بعد از ظهر از خواب بلند شدم ! هرچی صدا زدم مامان مامان مامان ... جواب نداد ... خیلی هم گرسنم بود! یه دستمال پارچه ای آتیش زدم انداختم رو یه سبد و آب شد! خوب شد تو حیاط بود وگرنه خدا میدونه چی میشد!!! حالا بماند یه کتک مفصل هم خوردم! >:p >:p
 

Angel_f

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
206
امتیاز
672
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
به امید خدا تهران!!
رشته دانشگاه
پزشکی ایشالا!
پاسخ : گند های دوران كودكی

من بچه بودم علاقه ی زیادی به فلفل داشتم گویا...(میگن دیه! :-")

مامانم نمیذاشت که به فلفلُ اینا نزدیک شم.منم که علاقمند! :D یه روز که مهمون داشتیم و بقیه داشتن حرف میزدن رفتم از این فلفلای قرمز تندُ برداشتم! (<

بعد بازش کردم و این دونه هاشُ در آوردم بیرون.خیلی سخت مشغول بررسی بودم.یه دفعه چشمم میخاره..منم دسَمو میکنم تو چشمم.انقده بد میسوخت.بعد نمیدونم چی شد یهو دستمو کردم تو دهنم! :-" :D بعد یهو زدم زیر گریه! :-s

کل فامیل ریختن بقلم یهو! کلی ماست به خوردمون دادن اون روز! :-"
 
بالا