گند های دوران كودكی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع alemzadeh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : گند های دوران كودكی

شايد براي شما هم اتفاق افتاده باشه:
كلاس اول كه بودم يكي ازين بچه ها يه پاك كن دوطرفه داشت كه يه طرفش آبي بود يه طرفش نارنجي ، طرف ِ ابي هم مال ِ خودكار بود! يادتونه؟
اون بچه هم همش پز پاك كنش ُ مي داد يه بار با التماس اين پاك كنُ گرفتم بعد از طرف ِ خودكاريش اومدم پاك كنم دفترم مثل چرك وا رفت...چقدرم سيا شد!
+ حرصم گرفته بود از دستش منم شرو كردم به كشيدن موهاي دختره!
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار که بچه بودم دختر خالمو اومدم بغل کنم(1سالش بود)خالم گف نندازیش منم گفتم باشه میخوام تابش بدم
گذاشتمش تو تاب،یه دفعه بچه برگشت به عقب که مطمئن شه من هستم یا نه تابش هم برگشت عقب :-s
داشتم سکته میکردم دست و پاش تو این زنجیرای تاب گره خورده بود،به هر زور و بدبختی بود درش اوردم بعدم جلوی دهن بیچاره رو گرفتم که گریه نکنه بردمش پیش خالم گفتم ببخشید خاله جون فکر کنم شیر میخواد! :-"
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

این مال خودم نیست ...
ولی دختر خالم ک بچه بوده یه چند تا جوجه رنگی داشته ...
بعد احتمالا تابستون بوده ...
دختر خاله ی منم میاد مهربون باشه، واسه این ک جوجه ها یه حمومی رفته باشن یه پارچ آب رو خالی میکنه رو سر اون بدبختا ;D
"بیچاره ها همشون به دیار باقی شتافتند"
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

به نقل از DIAS! :
این مال خودم نیست ...
ولی دختر خالم ک بچه بوده یه چند تا جوجه رنگی داشته ...
بعد احتمالا تابستون بوده ...
دختر خاله ی منم میاد مهربون باشه، واسه این ک جوجه ها یه حمومی رفته باشن یه پارچ آب رو خالی میکنه رو سر اون بدبختا ;D
"بیچاره ها همشون به دیار باقی شتافتند"

گفتی جوجه

بچه که بودم دلم میخواست مرگ یه جوجه رو از نزدیک ببینم. برای همین رفتم دوتا جوجه خریدم ( بابام خرید ! ) یه چاله کندم، با کمال آرامش سرشو گرفتم دستم و انقد کشیدم که کنده شد چالش کردم.

دومی رو زنده به گور کردم! ( بچه گیمونم یه چیزی تو مایه های چنگیزخان بوده ! )

بعدشم قهقهه های شیطانی میزدم ! ;D
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

تو دوران كودكي، من هميشه گند مي زدم از شكستن ملاقه و شيشه بگير تا افتادن تو جوي آب خونه ي مادربزرگم.... 8-} 8-} 8-} 8-} آخه من تو بچگيم خونه ي مادربزرگم يا به اصطلاح مامانيم بزرگ شدم.
مادر بزرگ من آرايشگر هس، لباس عروس هم كرايه ميده، بعدن ته اين لباس عروسا يه سيم هس كه حلقه شده تا دامن عروسا گشاد باشه....
من اين سيم ها رو در مي آوردم، بزرگ ترين گندم اين بود كه يه روز يكي از اين سيم ها رو كردم تو پريز برق :o :o :o :o :o بعد نزديك بود خودم و خاله ام پخ بشيم كه اون خاله ام يه پتو انداخت رو من و من اون طرف پرت شدم... خدا رحم كرد... X_X X_X X_X X_X
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

من یه بار آمپرسنج بدون اینکه تنظیمش کنم زدم تو برق بندخدا آمپرسنج ترکید!!!! ;Dالبته خدا به خودمم رحم کرد!!! X_X
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه که بودم مامان بزرگ خدا بیامرزم هر سال دهه اول محرم تو خونه اش روضه میگرفت. 7 ساله که بودم من و دختر خاله ام هم از مهمونا پذیرایی میکردیم. یه روز جوگیر شدیم رفتیم وایسادیم جلو پنجره، هر کی از تو کوچه رد میشد بهش گیر میدادیم که بیا بالا!بیا اینجا روضه ست!بیا!
یکی از آشناها دیده بود اومد آمارمونو به خاله ام داد :P
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه بودم موهام خيييييييييلى لخت بود. يعنى كلا كش و گير و هييچى نميموند روى موهام!بعد ظاهرا يه بار من رفته بودم تو اتاقم با قيچى و اينا... :-"

مامانم ميگه ديدمت نزديك بود غش كنم !سمت چپم ازش كلا سه سانتى متر موده بودش بعد اون طرف بلند بوده..چترى هام هم از بالاى ابروم تا زير چونه به صورت اُريب.. :-??

عكساش هست اصلا يه وضعيه!!تازه كلى هم پافشارى ميكرد كه خوشگل شدم و به هيچعنوان نميزاشتم به مو هام دست بزنن!مامانم وقتى خواب بودم يه ذره مرتبشون ميكرده..

باوجود تنبيه هاى ترسناك اين اتفاق دوبار ديگه هم تكرار شد ^#^


الان كه دارم فكر ميكنم ميبينم من حدود دوازده سال از مد ِروز جلو بودم! B-)
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

وقتی سه و نیم سالم بود یه بار در کرم رو باز کردم همه کرما شو مالیدم رو نون دادم بعد بردم دادم داداشم گفتم داداش بیا نون و ماست بعد اونم خوردو بیمارستان و #-o X_X X_X X_X X_X
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه بودم خیلی عجله داشتم زود رانندگی یاد بگیرم ، بابامم یادم نمیداد . هشت سالم که بود ، یه روز ظهر رفتم تو گاراژ
مث همیشه رفتم تو ماشین نشستم . یهو چشمم افتاد به سوییچ ماشین ;;)
بابامم جلوی ماشینو چسبونده بود به دیوار :-"
ماشینم تو دنده بود ، خو من چه میدونستم دنده چیه !! #-o
استارت که زدم ، ماشین محکم خورد تو دیوار ، کلن جلو ماشین قاب عکس شد ! >)
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

به نقل از Sh!r!n :
من که گند زیاد زدم ولی بدترینش این بود این بود:
من بچه بودم اصولاً بیشتر شبیه میمون بودم تا انسان...از ستون میرفتم بالا ، شیشه بالای در اتاقمو شکسته بودم تا برم رو اون میله بالاییش بشینم... ;D
خلاصه یه بار رفتیم مهمونی خونه دایی مامانم...منم عین میمون از کتابخونه سراسریشون رفتم بالا بعد کتابخونه برگشت!
کل دکورشون، میزاشون، تلوزیونشون خورد شد ...
به هیشکی نگین همه هنوز فک میکنن کتابخونه برگشته رو من :-$ :))
رو منم یه بار کمد افتاده!!! :)) بچه بودم میخواستم عروسکم رو که بالای کمد بود برش دارم قدم نمی رسید یکی از کشو هام رو باز کردم ک برم روش! حالا داداشمم که از من کوچیک تر بود اومد الکی تقلید کنه ازم کمد افتاد رو 2تامون!!ولی بازم چیزیم نشد!!! ;D
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار بچه که بودم ظهر بود مامانم اینا که خواب بودن رفتم با لوازم آرایشی مامانم رو خودمو دیوارا نقاشی کردم!!! :-" کل سر و صورتمو لباسام رژ لبی شده بود!!!! X_X
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

تو یه مهمونی خیلی آبرو مندانه تو شلبارم ......... کردم :-[ =)) =)) =))
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

ی بار هسته ی گیلاس تا حلقم رفت :-"
بعد داشتم خفه میشدم...همه چیز سیاه سفید شده بود جدی واسم...
تا رفتم پیش مادرم(ب زور خودمو از اتاقم رسوندم پیششون)و اونا زدن پشتم و بنده تولدی دوباره یافتم :-" #:-S
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار 3-4 ساله بودم.بعد مامانم منو از مهد اورد خونه.بعد از ظهر که مامانم خواب بود رفتم یه قاشق برداشتم شروع کردم به کندن دیوار.وقتی مامانم بیدار شد فقط چندتا قاشق مونده بود برسم به خونه همسایه...... :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ >:p >:p >:p >:p
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

وقتی 2 3 ساله بودم یه بار رفته بود تو میز تلوزیونی نشسته بودم مامانمینام کلی دنبالم گشته بودن ولی پیدام نکرده بودن مامانم میگه وقتی دیدیمت داشتی میخندیدی ;D
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

دختر عمم جدیدا کارتون زیبای خفته رو دیده
بعد الان هر وقت عمم می خوابه میره لباش رو بوس می کنه و می گه الات بیدار میشه :))
وقتی کارتونه بدون سانسور نشون بچه میدن همینه دیگه
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

پرستار پسر عمم میره توی بالکن که لباس آویزون کنه. پسرعمه ی منم میره در رو روش میبنده نمیذاره بیاد بیرون. بعدم بهش میگه تو خیلی زشتی اصلا ازت خوشم نمیاد. طفلکی خانومه تا عصر که عمم بیاد خونه تو بالکن زندانی بود.
یعنی عجب دوره زمونه ای شده... :o
+
مامانم میگه من زمان بچگی علاقه ی زیادی به پیچ و پریز داشتم. ;D تا حدی که 3،4 بار دقیقه ی 90 نذاشتن پیچ رو بکنم تو پریز.
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

وقتی سه سالم بود یه قیچیو یه آیینه برداشتم ورفتم پشت مبل موهامو کوتاه کردم! ;D
وعضشون واقعا وحشتناک شده بود!
بسی هم علاقه داشتم به قیچی کردن لباسام! ;D
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

من یه دفعه یواشکی تیغ برداشتم (چون مامانم نمیذاشت بهش دست بزنم!)
بعد میخواستم ببینم چقدر تیزه که هی همه میگن خطرناکه و اینا بعد خیلی شیک کشیدمش کف دستم ;D و شاهد خارج شدن مقدار زیادی خون شدم!!!!!! بعدش اینجوری شدم :-s ولی گریه نکردم که مثلا مامانم دعوام نکنه! :-"
 
Back
بالا