قسمـت‌های جالـبِ کتـاب‌ها

پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

من فکر میکنم اعداد اول درست مثل زندگی هستند.آن ها خیلی منطقی هستند اما هیچ وقت نمیتوانید فرمولشان را کشف کنید حتی اگر وقت خود را به فکر کردن به آن ها سپری کنید.

من فکر میکنم مردم به این دلیل به بهشت اعتقاد دارند چون از تصور مرگ خوششان نمی اید و چون دوست دارند زنده بمانند و همینطور دوست ندارند پیش خودشان فکر کنند که آدمهای دیگر پس از مرگ آن ها وارد خانه هایشان بشوند و وسایل آن هارا در زباله دانی جا دهند.

ماجرای عجیب سگی در شب-مارک هادون
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

اگر مغز ما آن قدر ساده بود که می تونستیم آن را درک کنیم ، آن قدر احمق می بودیم که به هیچ وجه نمی توانستیم آن را درک کنیم.
♡♡♡
اگر ستاره شناسان ، سیاره ی دیگری کشف کرده بودند که در آن حیات وجود داشت ، مردم پاک دیوانه می شدند.اما به وجود خود اجازه نمی دهند از سیاره ای که متعلق به خودشان است شگفت زده شوند.
♡♡♡
تو برخورد نزدیک از نوع چهارم را تجربه کرده ای .چون تو خودت یکی از آن موجودات فضایی هستی.

♥راز فال ورق♥یوستین گودر♥
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

"متاسفانه روح مثل زخمی است که همیشه خون ریزی میکند و جز با مرگ التیام پیدا نمیکند."

"حسود ، فقط روی کسی که از او برتر باشد تف می کند . "

"تا وقتی که به حفظ احساسات و عقاید شخصی ات اصرار داشته باشی در رنج و عذاب خواهی بود."

زمانی که یک اثر هنری بودم؛اریک امانوئل اشمیت
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

یک آدم هر چه باشد به حساب نمی آید ، باید کسی باشد که اسمش را صدا بزند .

«آدم آدم است- برتولت برشت»
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

در یک روز سرد ابری زمستان 1975 در دوازده سالگی شخصیتم شکل گرفت .دقیقا آن لحظه یادم مانده;پشت چینه ی مخروبه ای دولا شده بودم و کوچه ی کنار نهر یخزده را دید میزدم.سالها از این ماجرا می گذرد، اما زندگی به من آموخته است آنچه درباره ی از یاد بردن گذشته می گویند درست نیست.چون گذشته با سماجت راه خود را باز می کند.حالا که به گذشته بر میگردم،می بینم تمام این بیست و شش سال به همان کوچه ی متروک سرک کشیده ام !



-بادبادکـــ باز-یکی از شاهکارهای خالد حسینی!صفحه ی اول 8-^
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

مهم است.دوست همیشه مهم است.برای اینکه حرفی روی دلت نماند و گاهی بتوانی با او بستنی بخوری و بهش بگویی که دلت برایش تنگ شده بود.
وگرنه آدم پژمرده می‌شود
..

روزنوشت های درخت ته کلاس / شادی خوشکار
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

خداوند میفرمایند
کافر سخاوتمند به رحمت من نزدیکتر است از مومن بخیل
از کتاب رند عالم سوز
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

کتاب نیایش -دکتر شریعتی
..... حتی آلبرکامو می گوید :«من عصیان می کنم ،چرا عصیان میکنم برای اینکه جهان علی رغم انسان بوودن من است،برای اینکه جهان بر اساس ظلم و ستم و تجاوز به انسان ساخته شده است،ناچار من اعتراض میکنم علی رغم خداوند،اما خداوند هم وجود ندارد»آفرین!مشت زدی مشت زدن به هوا !این پهلوانی نیست ،من علیه کسی اعتراض میکنم که وجود ندارد !این باز چه جور اعتراض و عصیان است؟عصیان علیه هیچ کس ،اعتراض علیه کسی که خودت میگویی نیست /
شاید متن خیلی خاصی نباشه اما به نظر من نشون میده کلا ما آدما اون ته ته وجودمون خدا رو قبول داریم .
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

- وقتی یک گربه را در سه کنج دیوار با چوب به کتک بگیری و راه فراری براش نگذاری، در یک فرصت برمی گردد و چنان پنجه زهرآلودی به صورتت می کشد که حتا اگر دردش را از یاد ببری، جای زخم ناسورش تا ابد روی چهره ات می ماند. طبیعت آدم های زورمند از وحشی گری انسان اولیه تبعیت می کند که بر سر دوراهی کشتن و کشته شدن، قربانی را در وضعیتی مشابه قرار می دهند؛ اگر نکشی، کشته خواهی شد.

- زمان جنگ به هر شهر و خیابانی پا می گذاشتی جمله ی معروف خمینی برابرت دیوار میشد: «جنگ، جنگ است، و عزت و شرف و حیثیت ما در گرو همین جنگ است.» البته او از همان جنگ ایران و عراق حرف زده بود، اما اگر خوب دقت کنی میبینی، پشت جبهه ی همه ی جنگ های دنیا درست در کنار آدم هایی که از جانشان مایه می گذارند، کسانی هم دارند بی شرفی حراج می کنند. شاید اهمیتی هم نداشته باشد، فقط اینش غم انگیز است که برخی آدم ها برای خرید و فروش همان بی شرفی در صف می ایستند که دست خالی برنگردند.

-به یانوشکا گفتم: «تو چرا تا به حال ازدواج نکرده ای؟» گفت: «مردها هفت هشت سال با یک زن زندگی می کنند بعد می روند دنبال یکی دیگر. خب ارزش ندارد. آدم جرئتش را از دست می دهد.»

"تماماً مخصوص؛عباس معروفی"
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

" بزرگترین بدی زندگی اینه که هیچ وقت اون چیزی رو که میخوای همون لحظه نداریش، یه زمانی بهش می رسی، که دیگه برات مهم نیست "
دختری که می شناختم/ دیوید سلینجر
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

فقط و فقظ ایمان کورکورانه به "جهان دیگر"بود که باعث می شد زن ها این گذران زشت و یکنواخت را تحمل کنند.

سفر-لوئیجی پیراندلو
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

- لکتر هیچ وقت بدون پوزه بند و لباسهای مخصوص دیوانگان از سلولش بیرون اورده نمیشود. علت را هم به تو میگویم.او در اوایل دستگیری بسیار ارام بود و همکاری خیلی خوبی با ما داشت و مراقبانش نیز راحت بودند. در بعد از ظهر روز هشتم ژوئیه 1976، او از درد سینه ابراز ناراحتی و شکایت کرد.بنابراین اورا به بیمارستان بردند. مراقبان او برای انکه ازمایش الکترو کاردیو گرام رویش انجام شود، ازادش گذاشتند.
وقتی که پرستار به طرف او خم شد اورا به این روز انداخت

شیلتون عکسی به استارلینگ نشان داد که گوش سگ را سیخ میکرد

- دکتر زحمت زیادی کشید تا یکی از چشمان پرستار را سالم نگه دارد.لکتر در تمام این مدت به صفحه ی دستگاه ازمایش نگاه میکرد.او برای اینکه زبان پرستار را گاز بگیرد،فک ان بیچاره را شکست:/

سکوت بره ها
توماس هاریس

یارو ادم خواره. ;D
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

" بی‌شعورها اصولا نسبت به همه‌چیز حالت تهاجمی دارند. در جنگ حالت تهاجمی دارند، در صلح حالت تهاجمی دارند و حتّی در گفتن دوستت دارم هم حالت تهاجمی دارند. "

بی‌شعوری/خاویر کلمنت
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

در بستر پسر عمویش دراز کشید و اندیشید:"آینده زیباتر خواهد بود...چرا که هنوز نرسیده است!"
*
محمد اما در این شب مدام به یاد آن سخن عیسی مسیح در انجیل بود که زمانی شنیده بود:"رسول خدا را همه جا گرامی می دارند مگر در شهر و میان خاندان خودش!"

*جلد سوم آینده کهن*آرمان آرین*
*****
می توان در بهترین حکومت و کشور جهان،
بدترین و بی فایده ترین موجود همه ی کاءنات بود
و یا
در بدترین حکومت و سرزمین دنیا،
بهترین انسان جهان ها!
*
پیش می روم تا ثابت کنم
انسان بودن، دشوارترین مسئولیت همه ی کاءنات است!

*جلد چهارم اشوزدنگهه*آرمان آرین*
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

-مرد باش و بُکُش، اما بزدل تهدید کن نباش!

-استاد ادهم! سیاست، تا آنجا که من فهمیده ام، یعنی «انتخاب حکومت»؛ و این حکومت هایی که شما دارید، دچار یک اسهال تاریخی هستند، و این سرزمین هم مستراح بزرگ آنهاست. سرنگون کردن یک گروهشان، و روی کار آوردن گروه دیگری از ایشان، هیچ خاصیتی ندارد. حکومت، باید به دست کسانی بیفتد که هیچ پیشینه ی تاریخی اسهال نداشته باشند.

-هر منطقی، هر قدر هم قدرت توجیه داشته باشد، قدرت از میان بردن اندوه بازمانده از یک فاجعه را ندارد.

-انسان فقط وقتی انسان است که خودش را معیار همه چیز نداند و باور کند که ممکن است خیلی ها، خیلی چیزها را بهتر از او بفهمند.

"آتش بدون دود؛نادر ابراهیمی"
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

دیگر قصه نساختی،اما باز هم امید داشتی روزی قصه ای بگویی.آن روز،وقتی این دختر کور بی مقدمه خداحافظی کرد و رفت به مدرسه ی نابینایان تهران،نتوانستی ببخشی اش.
تقصیر آن دختر چیست که زندگی ات همیشه به او آغشته بوده؟چه انتظاری از یک هم بازیِ دوران بچگی داری؟که بشود فرشته الهامت؟
تقصیرش چیست که همیشه به یادش بودی و حتی در بدترین لحظه های جنگ وقتی بهترین دوستانت یکی یکی از پا می افتادند و مجبور بودی خاموشی تدریجی نور نگاهشان را تماشا کنی و هیچ کاری از دستت بر نیاید،به یاد چشم های بی نورِ این دختر کور می افتادی؟
تقصیر او چه بود که خیال می کردی در چشم های او جرقه ای از زندگی است که فقط تو می توانی ببینی؟
تمام زندگی ات دنبال بهانه بوده ای.این دختر هم همیشه بهانه ای بود.بهانه ی سیب دزدی،قصه دزدی،گل دزدی.بهانه اینکه فکر کنی در چشم دوستانت که در جبهه به خاک افتاده اند،هنوز جرقه ای از زندگی است که تو نمی بینی،اما گوشه ای از این دنیا کسی هست که میتواند آن را در این چشم ها ببیند......

شاهدخت سرزمین ابدیت - آرش حجازی
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

خب چیزی که کاملا واضحه اینه که قطعا کتاب "عربی جامع" کتاب مورد علاقه ی من نیست.
خودمم میدونم که نوشتن قسمتی از کتاب های درسی اینجا مرسوم نیست!
ولی میخوام یه مقدمه غیر درسی از یه کتاب درسی رو بنویسم!

با درست و غلط بودنش هم کاری ندارم، فقط اینکه جای تامل داره! من یک روز تمام بهش فکر کردم!
میدونی باید خیلی قوی باشی که یه روزی وقتی از اوج سقوط میکنی این حرفارو، منطقی بپذیری!
(... و البته جای کمی ترس برای آدمی مثل من که امسال کنکور داره)


"فرض کن با تمام توانت میدوی تا ارزشمندترین شی ء زندگیت را که دارد از روی طاقچه می افتد حفظ کنی و درست در لحظه ای که به آن میرسی می افتد و میشکند. چه احساسی داری؟
از یک طرف نفس نفس زنان شاهد تکه تکه شدن چیزی که برایش آن چنان دویده ای و از طرف دیگر یک احساس راحتی و آرامش عجیب. دیگر لازم نیست بدوی!!! آنچه نباید یا باید، به هر حال اتفاق می افتد نتیجه: رهایی، شناور شدن بی دغدغه.
در واقع وقتی در زندگیت، یکبار همه آنچه را که داشته ای یکجا از دست بدهی مفهوم واقعی رها شدن را خواهی آموخت و آنوقت چنان شناور خواهی شد که همه ی از دست دادن ها برایت عین بدست آوردن خواهد بود. پس بگذار آنچه باید بشکند، بشکند. زیرا که از دل هین تکه تکه شدن ها است که دوباره شکل میگیریم. این حرفی است که همیشه به دانش آموزان خوبم که آخرین روزهای نگران نزدیک به کنکور را میگذرانند میگویم."


بخشی از مقدمه کتاب عربی جامع- انتشارات مشاوران- مولف: خانم سهیلا خاکباز
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

گالان نعره کشان برخاست: نه! وقتی دو راه پیش پای آدم باشد و آدم یکی از آن ها را پیش بگیرد و برود و سرش به سنگ بخورد ، تا عمر دارد فکر می کند آن راه دیگر بهتر بوده .. امّا حالا یک راه وجود دارد . بمیری با بمانی ، همین یک راه است

آتش بدون دود (گالان و سولماز) - نادر ابراهیمی
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

به او گفته بودم بچه نمی‌خواهم چون از داشتنش وحشت دارم. از این که موجودی را از جایی که نمی‌دانم کجا است پرت کنم به زندگی اما سرنوشت خودش و نسلی که احتمالاً تا صدها سال بعد از او ادامه پیدا خواهد کرد، ربطی به من داشته باشد، می‌ترسیدم. هنوز هم می‌ترسم. شاید فکر احمقانه‌ای باشد اما خودم را مسئول همه‌ی مصائبی می دانم که ممکن است بعدها بر سر موجودی بیاید که من، و تنها من، به هر دلیل تصمیم گرفته بودم به دنیا بیاید. بارها به این فکر کرده بودم که اگر بچه‌ی من ناقص الخلقه متولد شود، چه کسی، واقعاً چه کسی، مقصر است؟ اگر دختر سالم و خوشگلی باشد اما در سی‌ودوسالگی سرطان سینه بگیرد چه؟ اگر نوه‌ی من در تصادف کوری کشته شود؟ اگر پسر نوه‌ی من از شدت فقر روزی هزاربار دعا کند کاش هرگز متولد نشده بود؟ اگر دختر یکی از نوادگان پانزدهم من از دست شوهر عوضی و ابله‌اش با داشتن چهار بچه‌ی قدونیم قد خودکشی کند، چه؟

[سه گزارش کوتاه درباره‌ی نوید و نگار، مصطفی مستور]
 
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

+منطق ما پر از چیزای ضد و نقیضه!ممکنه تو یک حرفی رو تایید کنی همون دقیقه ببینی که برعکس اون حرف هم درسته!منطقی که من امروز دارم شاید فردا با یک اشاره ی انگشتم زیرو رو بشه.

++تو آتیش انتظار ثروت و عشق و ازادی میشوزی واسه گرفتن حقت از پا درمیای,ولی وقتی به دستش میاری دیگه برات لذتی نداره,پس هدرش میدی بیخیالش میشی دلت میخوادبرگردی عقب دوباره بجنگی درد بکشی,وقتی به ارزوت میرسی حس میکنی گمش کردی.


_نامه به کودکی که هرگز زاده نشد_اوریانا فالاچی_
 
Back
بالا