قسمـت‌های جالـبِ کتـاب‌ها

354

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
58
نام مرکز سمپاد
مدرسه فرزانگان
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

اگر ثروتمند نيستي مهم نيست،بسياري از مردم ثروتمند نيستند
اگر جوان نيستي ،همه با چهره ي پيري مواجه مي شوند
اگر تحصيلات عالي نداري با كمي سواد هم مي توان زندگي كرد
اگر سالم نيستي ، هستند افرادي كه با معلوليت و بيماري زندگي مي كنند
اما اگر عزت نفس نداري ، برو بمــير كه هيــچ نداري .. !



نقل از گوته در كتاب يك دقيقه بــراي خــودم از اسپنسر جانســون
 

Zed

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
376
امتیاز
3,062
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو/یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
روان‌شناسی
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

کاسل جوان صدایم زد:«کلاغه، سلام کلاغه. حرف تازه چی داری؟»
جواب دادم:«من هم باید همین را از تو بپرسم.»
«دارم فکر می‌کنم همه‌ی نویسنده‌ها را به اعتصاب عمومی دعوت کنم تا بالاخره بشر سر عقل بیاید. شرکت می‌کنی؟»
«نویسنده‌ها حق اعتصاب دارند؟ مثل این است که پلیس‌ها یا مأموران آتش‌نشانی دست از کار بکشند.»
«یا استادان دانشگاه.»
تصدیق کردم:«یا استادان دانشگاه.» سرم را تکان دادم. «نه، گمان نکنم وجدانم به من اجازه بدهد با این جور اعتصاب‌ها همراهی کنم. به نظر من وقتی کسی نویسنده می‌شود، وظیفه‌ی مقدسش این است که زیبایی، روشن‌بینی و آرامش را با بیش‌ترین سرعت خلق کند.»
«فقط نمی‌توانم فکرش را بکنم مردم چه تکانی می‌خورند اگر یکهو دیگر خبری از کتاب‌های جدید، نمایشنامه‌های جدید، تاریخ‌نگاری‌های جدید، شعرهای جدید و... نباشند.»
پرسیدم:«تو چقدر خوشحال می‌شوی که مردم مثل مگس‌ها شروع به مردن کنند؟»
«گمانم آن‌ها بیش‌تر مثل سگ‌های هار بمیرند، دندان‌هایشان را به هم نشان می‌دهند و به هم می‌پرند و دم‌های خودشان را گاز می‌گیرند.»
به طرف کاسل بزرگ چرخیدم.«آقا، وقتی آدم از نعمت ادبیات محروم بشود، چطور می‌میرد؟»
گفت:«به یکی از این دو راه: از کار افتادن قلب یا مغز.»
گفتم:«به نظرم هیچ‌کدام خیلی خوشایند نیست.»
کاسل بزرگ گفت:«نه. نیست. تو را به خدایی که می‌پرستید، با هر دوتایتان هستم، خواهش می‌کنم دست از نوشتن نکشید.»
گهواره گربه - کورت ونه‌گات - ترجمه:مهتاب کلانتری/منصوره وفایی - نشر ثالث
 

سارگل

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
144
امتیاز
839
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2قم
شهر
قم
دانشگاه
دانشگاه کاشان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

«با صدایی که هنوز پر هیجان بود بریده بریده گفتم:

ـ می­دانید پدر، وقتی بخواهید مرا بزنید دیگر ابدا اعتراض نمی­کنم… هرقدر دلتان بخواهد می­توانید کتکم بزنید…

ـ خیلی خب زه زه، خیلی خب.

مرا با آخرین هق هق­هایم زمین گذاشت و از قفسه بشقابی برداشت.

ـ گلوریا کمی سالاد میوه برایت نگه داشته است.

موفق نمی­شدم چیزی فرو بدهم. پدرم نشست و سالاد را کم کم با قاشق به دهانم می­گذاشت.

ـ پسرم، حالا دیگر تمام شد، تمام شد؟

با سر شاراه کردم که بله، اما اولین قاشق­ها طعمی شور داشتند. آخرین قطره­های اشکم بند نمی­آمد.»

درخت زیبای من_ژوزه مائورو ده واسکونسلوس
 

ATE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
456
امتیاز
13,492
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

کودک من، زندگی چنین دغدغه ای است.
زندگی جنگی است که هر روز تکرار میشود
و لحظه های شادی، گریزهای کوتاهی است
که به قیمتی بسیار بیرحمانه بدست می آیند!



نامه به کودکی که هرگز زاده نشد. اوریانا فالاچی
 

RREEZZAA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
364
امتیاز
-89
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

dd.png

کتاب انسان بی خود
دکتر شریعتی
(دیگه حوصله نداشتم تایپ کنم :) )
 

Fereshteh S

کاربر فعال
ارسال‌ها
60
امتیاز
449
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

{فکر می کنم انسان ها می توانند علیرغم داشتن ایدئولوژی های مختلف,حداقل نسبت به هم رفتاری انسانی داشته باشند}


عقاید یک دلقک/هاینریش بل
 

354

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
58
نام مرکز سمپاد
مدرسه فرزانگان
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

گفته میشود ارنست همینگوی این داستان ۶ کلمه ای را برای شرکت در

یک مسابقه ی داستان کوتاه نوشته است و برنده ی مسابقه نیز شده است.

همچنین گفته میشود که وی این داستان کوتاه را در یک شرط بندی بایکی

از دوستانش که ادعا کرده بود که با ۶ کلمه نمیتوان داستان نوشت، نوشته

است.

کوتاه ترین داستان دنیا اثر ارنست همینگوی :؛


For Sale : Baby Shoes, Never Worn

برای فروش: کفش بچه، هرگز پوشیده نشده.
 

MOTAHARE-G

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
304
امتیاز
2,293
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

کسانی که دست به سحر و جادو می زنند، حسب معمول دست آخر به این نتیجه می رسند که حتی اگر خودشان به شیطان اعتقاد ندارند، شیطان مطمینا به آن ها اعتقاد دارد.
باءودولینو/اومبرتو اکو
 

azam

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
86
امتیاز
535
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1397
مدال المپیاد
پارسال زیست شرکت کردم(فقط شرکت)
اینستاگرام
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

قبل از این که کسی به کسی خیانت کند باید عشق زیادی را بیهوده به هدر داده باشد
رمان رختکن بزرگ از رومن گاری
 
ارسال‌ها
24
امتیاز
3,636
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

شازده کوچولو پرسید : غمگین ترازاینکه بیای و کسی از اومدنت خوشحال نشه چیه؟
روباه گفت : بری و کسی متوجه رفتنت نشه

شازده کوچولو - آنتوان دوسنت اگزوپری
 

fateme.RMA

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,717
امتیاز
8,613
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

خیلی کوچک بودم که نفرت را شناختم و سالها را با او گذراندم، اما وقتی زمان کوتاهی عشق به سراغم آمد، دانستم که با او میتوانم هرروز را سالی کنم. وقتی فهمیدم که قوی ترین دیوها در مقابل فرشته ظریفی که آدمیزاده باشدچقدر حقیرند. دانستم که زمان را انسان میسازد. من خودم آنرا ساختم.

خانوم - مسعود بهنود
 

Special girl

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
469
امتیاز
8,982
نام مرکز سمپاد
FARZANEGAN
شهر
SHZ-JAH
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

خدواند در ملکوت نشسته است و به آنان که به او اعتقاد ندارند می خندد
راز فال ورق
 

Yabançı

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
255
امتیاز
388
نام مرکز سمپاد
طلایه داران
شهر
لاچین
رشته دانشگاه
JLE
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

به نقل از Special girl :
خدواند در ملکوت نشسته است و به آنان که به او اعتقاد ندارند می خندد
راز فال ورق
به خدا سلام برسون و بگو ازش ممنونم که بهش اعتقاد ندارم.
-زندگینامه لوئیس بونوئل-
 

arezoo.s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
1,808
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
فقط نه فصل مورتیمر خوندم......
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

کتاب را قاپیدم وبازش کردم.
میخواستم بویش کنم.
لعنت بر شیطان.میخواسام ماچش کنم
آره،ماچش کنم.
درسته من کتاب بوسم.
شاید یکجور انحراف باشد،شاید هم یک کار احساساتی وخیلی هوشمندانه.
اما من و لبهایم در نیمه های راه خشک مان زد وقتی دیدیم روی تویی جلد کتاب نوشته شده:
این کتاب متعلق است به اگنس ادامز
خب حالا لابد از خودتان میپرسید :« اگنس ادامز کیه؟» بگذارید بهتان بگویم .اگنس ادمز مادر من است .مادر من!آره معنیش این است که من به کتاب هندسه ای زل زده بودم که دست کم سی سال بزرگتر از خودم بود.
باورم نمیشد
چه قدر وحشتناک است؟
مدرسه ام وقبیله م آن قدر فقیر وفلک زده بودند که من میبایست همان کتاب نکبتی را بخوانم که پدر ومادرم خوانده اند.توی دنیا غم انگیز تر از این پیدا نمیکنی
 
ارسال‌ها
24
امتیاز
3,636
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

اگر کارها خوب پیش نمی رود فقط ۲ توضیح ممکن است:
یاطاقتت به معرض امتحان گذاشته شده یا در راهت باید تغییر ایجاد کنی.

مکتوب - پائولو کوئیلو
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,518
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(') امیــ(')
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

خانواده‌های خوشبخت همگی شبیه هم‎اند ولی خانواده‎های بدبخت هرکدام تیره‌بختی‌های خاصِّ خود را دارند.

لئوتولستوی - آناکارنینا.
 

shaylin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
150
امتیاز
1,323
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
khorasan
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

«ماریا! در طول شب؟ چرا اغراق می‌کنی؟...در طول چهل‌وپنج دقیقه!...اگر زمان درآوردن لباس، نوازش‌های دروغین، گفتگو‌های بیهوده و دوباره پوشیدن لباس را از این مدت کم کنیم، تنها یازده دقیقه باقی می‌ماند».

یازده دقیقه! دنیا براساس پدیده‌ای می‌گردد که تنها یازده دقیقه طول می‌کشد.


eleven minutes/paulo coelho

یازده دقیقه/پایولو کوییلو
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

عده‌ای یک عمر می‌خوانند ولی هرگز از متن فراتر نمی‌روند. آن‌ها به صفحه می‌چسبند و نمی‌دانند که کلمات، هم‌چون سنگ‌هایِ بسترِ رود‌خانه برایِ رفتن به آن طرفِ رودخانه هستند. برایِ ما مهم رفتن به آن طرفِ رودخانه است.
×××
وقتی می‌گوییم "مارتا از اتاق خارج می‌شود و در حالی‌که به طرفِ بسترش می‌رود تا بخوابد، فکر می‌کند"، این تنها یک جمله است که وقوعِ عملی را بیان می‌کند. ولی همین جمله می‌تواند همه‌یِ عشق انسانی را که در یک لحظه در قلبِ آدمی جای می‌گیرد، شامل شود. لازم است اضافه کنیم که در موردِ عشق و احساس، هر چه فصاحت و بلاغت بیشتر باشد، حقیقت کم‌تر به چشم می‌خورد.
×××
با خودمان می‌گوییم عادت می‌کنیم و با صراحتِ زیادی این جمله را تکرار می‌کنیم. آن چیزی که هیچ‌کس نمی‌پرسد این است که :" به چه قیمتی عادت می کنیم؟"

دخمه، ژوزه ساراماگو
 

mahsa bastankhah

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
36
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5/فاتح
شهر
مشهد
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون

و یک مجسمه کوچک کائوچویی بود که محصولی را تبلیغ می کرد. هیکل بزرگی داشت با پاهایی کوتاه و یک دماغ سبز مهیب که تا سر نافش می رسید. اگنس مجسم کرد که کسی این پیکره را زنده کند: وقتی این مجسمه صاحب روح بشود اگر کسی دماغ کائوچویی سبزش را بپیچاند درد شدیدی احساس خواهد کرد . به احتمال بسیار زیاد به سرعت یاد خواهد گرفت که از مردم بترسد زیرا همه می خواهند با دماغش بازی کنند! و زندگی اش به صورت ترس و رنجی دائمی در خواهد آمد.
آیا مجسمه برای خالقش احترامی مقدس قائل خواهد شد؟! آیا به خاطر زندگی اش از او تشکر خواهد کرد؟! آیا در برابرش دعا خواهد خواند؟!
یک روز کسی در مقابل او آینه ای خواهد گرفت و او از آن پس دلش می خواهد با پوشاندن صورت خود با دست هایش آن را از مردم پنهان کند چرا که به شدت خجالت می کشد؛ اما نمی تواند صورتش را بپوشاند؛ زیرا خالقش دست ها را متحرک نکرده!!!!!!

جاودانگی /میلان کوندرا
 

mahsa bastankhah

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
36
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5/فاتح
شهر
مشهد
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : قسمـت‌های جالـب از کتـاب‌های موردعلاقـه‌تون


من خواب عشقی را میبینم که بیش از اشتیاق دو انسان برای تصاحب یکدیگر است.

وقتی نیچه گریست/اروین یالوم
 
بالا