پاسخ : اسلام ایرانی یا ایران اسلامی؟
دوستان لطفا بحث احترام آمیز و منطقی کنید. عبارت های کنایه آمیز یا احیانا تمسخر دیگران، برتری فکری شما رو نشون نمیده بلکه برعکس...
به نقل از A.M.T :
آقای آرزومندی سلام
1-منظور من از اون جمله نسبت به شما نبود.بزغاله اونی هست که به خودش جرات تخریب تاریخ و تمدن ایرانی رو میده!
2-تو تمام پست من رو نخوندی . اون قسمت کتابسوزی و سخن رسول الله رو هم نخوندی خوندی؟
اگر می خوندی نمیومدی بگی که : یک ایرانی نداریم که تاریخ دوره هخامنشیان رو نوشته باشه و چیزی الان به دست ما رسیده باشه. تمام تاریخ ایران باستان رو بررسی کنیم نهایتا یک تعداد معدود فیلسوف و منجم و ریاضی دان و... بتونیم پیدا کنیم که اینا کتابی نوشته باشند. نظریه ای داده باشند. چیزی رو کشف کرده باشند. در دنیا شناخته شده باشند.یک نفر در ایران یک کتاب از تاریخ کشور خودش در دوره هخامنشی ننوشته ولی معاصر همون دوره اونقدر کتابت و نوشته و خلق آثار علمی و فرهنگی رواج داشته که دست کم سه تارخی نویس یونانی تاریخ کشور ما رو نوشتن.
داریم بر اساس مستندات و واقعیات -که من تو کتب تاریخ طبری ، مسعودی ، ابن هیزم و... خوندم- صحبت میکنیم یعنی تخریب فرهنگ یک کشور با سوزوندن کتب موجود در کتابخانه ها....
خب وقتی این کتاب ها سوزانده شده باشند دیگه چی میمونه از نویسنده اش؟؟؟؟
این هایی که حداقل من دارم میگم احساسات پان ایرانیستی نیست بلکه عین تاریخه!
در ضمن تعریف شما از احساس پان ایرانیستی چیه؟؟؟؟پان ایرانیست ها پیرو مانی و بعد از اون هم پیرو مزدک بودن و از اونجا این تفکر به وجود اومد!
در ضمن فرهنگ کتابت در میان اعراب اصلا وجود نداره!مگه تا قبل از عمر و عثمان ما قرآن مکتوب داشتیم؟؟؟؟ قرآن رو حفظ می کردن عربا!اما فرهنگ کتابت در میان ایرانیان کاملا مشهوده نمونه اون هم کتیبه هایی که به راحتی در سرتاسر ایران قابل مشاهده هستن و افرادی که تفکری مثل شما دارن اونا رو به حال خود ول کردن تا تخریب بشن!
بازم خواهش میکنم تمام پست من رو بخون بعد جواب بده!
شما خیلی خوب بحث رو ادامه میدی و این جای تشکر داره.
ببین دوست عزیز سخن پیامبر مسلمانان به لحاظ مذهبی و دینی میتونه اعتبار داشته باشه. ولی دلیل و گواه تاریخی نیست. گفته شده ایرانیان دست خواهند یافت. از این موضوع دست یافته اند برداشت نمیشه. حتی اگر ما بخوایم اعتبار تاریخی برای این گفته قائل باشیم. باید بر اساس مستندات تاریخ بحث کرد.
داستانی که شما از کتابسوزی مطرح کردید اولا منبعی براش ارائه نشد. هرچند من منبع نمیخوام چون میدونم در منابع تاریخی چنین موضوعی هست.
مطهری در اصل موضوع کتابسوزی در کتاب "خدمات متقابل ایران و اسلام" شک و شبهه های تاریخی زیادی وارد کرده که در جای خودش قابل توجهه.
اما اگر اصل موضوع رو هم بپذیریم بنده عرض کردم در یک تمدن به بزرگی ایران باستان با قدمت بیش از 1100 سال قطعا کتابخونه میتونسته وجود داشته باشه. وقتی دانشگاه گندی شاپور بوده، وجود کتاب خانه برای اون اصلا دور از انتظار نیست.
اما اینجا چند موضوع مهم مطرحه:
اولا اگر کتابخانه ای هم بوده، با توجه به اینکه از محتوای علمی کتب اون هیچ اطلاعی در دست نیست، اما مطمئنا این کتابخانه بر اساس سیاست ها نا عادلانه دوره ساسانی مثل دانشگاه گندی شاپور، به قشر بسیار خاص و کوچکی از جامعه تعلق می گرفته.
و اما مورد دوم که قبلا هم راجع به اون گفتم. وجود داشتن یک کتابخانه تقریبا سلطنتی در هر امپراطوری و حکومتی امری کاملا طبیعی است. یعنی اگر یک حکومت به اون عظمت و وسعت و اون قدمت معدود کتابخانه هم نداشته باشه که با سرخپوستان فرقی نمیکنه. تعداد کتابخانه های عمومی و خصوصی در چند قرن پس از اسلام و قبل از اسلام قابل قیاس نیست.
اگر فرض کنیم همه یافته ها و نتایج تحقیقات و تالیفات یک ملت در طول 1100 سال با وسعتی به اندازه یک سوم جهان متمدن آن روزگار، تنها در کتابخانه ای جمع شده، این خودش دلیلی بر کم بودنش هست.
ماجرای کتابسوزی تنها در حمله اعراب به ایران صورت نگرفت. و در طول تاریخ در ابعاد بسیار وسیع تر مثل حمله مغول، تمام داشته ها و آثار علمی و فرهنگی ملت های از جمله ملت ایران نابود شد.
در مورد حمله مغول که شکی در گسترش و وحشیانه بودن چندین برابری اون نسبت به حمله اعراب نیست آورده اند:
ادوارد تلر در خاطراتش در مورد حمله چنگیزخان مغول به ایران دوره خوارزمشاهی مینویسد:
یک نمونه مهم در تاریخ، جنگهای چنگیزخان مغول، و بویژه تخریب سرزمین های پارسی است. بیش از نصف جمعیت سرزمین تسخیر شده نابود گردید، و پارس، که همان ایران امروزیست، هرگز جلال و ابهت پیشین خود را دیگر باز نیافت.
حمله چنگیزخان مغول چنان دهشتناک و بیرحمانه بود که خیابانهای نیشابور «که مهد علم و دانش و نوآوری آن زمان بود، تبدیل به جویبارهای خون گردید، و از سران مردان و زنان و کودکان هرم هایی ساخته شد، و حتی به سگها و گربههای شهر نیز رحم نکردند. از اینروست که تاریخ نگار دیگری مینویسد:
شکی نیست که نابودی و ویرانی که در حین خیزش دولت مغول در ایران بوقوع پیوست، و قتل عام وسیعی که در آن زمان رخ داد، در هزار سال هم ترمیم نخواهد گشت، حتی اگر فاجعه دیگری نیز بوقوع نپیوندد.
شاید هزار سال به طول نیانجامید. اما در اواسط قرن بیستم بود که جمعیت نیشابور به سطح دوران پیش از حمله مغول بازگشت.
اما از چنین حمله وحشیانه و عظیم و ویرانگر تمدنی، نام و آثار تعداد بسیار زیادی از ایرانیان و مسلمانان قبل از حمله مغول بر اساس اسناد تاریخی به دست آمده. مثلا ما در مورد رودکی میدانیم که او حداقل سیصد هزار بیت شعر گفته هرچند که در جریان حمله ها اکثر آن از بین رفته و شاید تمام ابیات امروزی او به سه هزار بیت هم نرسد. اما بر اساس مستندات تاریخی میتوانیم عمده دانشمندان پیش از حمله را به همراه یافته هایشان بشناسیم.
اگر در حمله اعراب کتابخانه ای در تیسفون سوزانده شد، در حمله مغول به هیچ جنبنده ای رحم نمیشد و هیچ اثری از زندگی بشری در هیچ شهری باقی نمی ماند. اما حجم یافته ها و کتاب ها و کتابخانه ها و دانشمندان و شاعران پیش از این دوره آنقدر عظیم بوده که بخش عمده از آنان به دست ما رسیده.
توجه کنید که ما نگفتیم اعراب سنت کتابت و تحقیق و مطالعه داشتند. نه. اعراب که ملت بیابان گردی بیش نبودند. اون چیزی که بعد از دو قرن در ایران تغییرات فرهنگی ایجاد کرد آیین و فرهنگ اسلام بود. کسانی مثل امام صادق (ع) که حتی دانشجویان خودش رو تامین مالی هم میکرد تا مشکل اقتصادی هم در سر راه علم نداشته باشند.
آیینی که برای اولین بار مرکب قلم دانشمندان رو ارزشمند تر خون شهیدان دونست. شما نمیتونید تاثیر فرهنگی چنین آیینی رو بر ایرانیان نادیده بگیرید.
اعراب که چیزی جز نژاد پرستی و ظلم و آدم کشی به ایرانیان ندادند. اما در طول این تهاجم به هر علتی آیینی وارد ایران شد که تغییرات فرهنگی ایجاد کرد. نه در قرن اول. بلکه در قرن های بعدی.
اسلام تنها آیینی بود که ملت مغلوب پس از استقلال از حکومت غالب، اون رو کنار نگذاشت. درحالیکه در وضعیت استقلال خود ایرانیان بر خودشون حکومت میکردند و دلیلی نداشت که از اسلام بر نگردند.
اسکندر مقدونی ایران رو ویران کرد، ولی فرهنگ ایرانیان و آیینشون رو نتونست تغییر بده برای خودش. همین طور مغول ها. همینطور افغان ها. همینطور استعمارگران دوره قاجار. ولی اسلام رو مردم ایران پذیرفتند و تا امروز هم حفظ کردند. حالا فرض کنیم که این سی سال هم نبود. قبلش که اینطور نبوده.
اینکه دوستی گفت مگر همه تمدن علم و دانشه، خب ما هم همین رو گفتیم. گفتیم تمدن ایران باستان جنبه های بزرگ بسیار زیادی داشته که برخی از اونها رو حتی خود شما هم که بسیار ادعای ایرانی بودن میکنی نمیدونی. ولی قطب علمی دنیا نبوده. اینکه تمدن بزرگی بوده مردم راستگویی داشته و یا هر ویژگی دیگه ای جایگاه خودش رو داشته. اما ملت ایران باستان زیاد اهل کتابت آثار علمی و فرهنگی نبودند.
در تمام کتبیه ها و سنگ نبشته ها هم علم و دانش ننوشتند. بلکه امور حکومتی و اقتصادی و سیاسی ثبت شده که این در ایران باستان مرسوم بوده. باز هم قطب علمی بودن ایران باستان رو مطرح نمیکنه این موضوع.