پاسخ : همشهری داستان
خب همشو خوندم،در کل :لایک
در مورد فاش و دالان نور قبلا گفتم، "چرا میترسی؟" واقعا عالی بود...ینی مثل بقیه نوشته های سروش صحت خیلی خیلی ملموسن. مثلا برا تمام چیزایی که تو "چرا میترسی" گفته میتونیم یه مثال تو زندگی خودمون پیدا کنیم(یا مثلا اون نوشته قبلیش که اونم خیلی عالی بود)
"چاق کش" رو دوس داشتم،جالب بود. "نشکن" هم خیلی خوب بود. یعنی خیلی قشنگ روند مدرن شدن یه خانواده سنتی رو داشت روایت میکرد
(اتفاقی که دقیقا اینطوری میفته)
3 تا داستان اول رو خیلی نپسندیدم..."یک روز قبل" گنگ بود واقعا،یعنی موضوعش جالب بود ولی خود داستان معلوم نبود داره چه راهی رو میره
"شهرام و شهریار" میشه گفت خوب بود، ولی نزدیکی های دی ماه هم تقریبا مثه "یک روز قبل" بود
"کفش ها" خیلی خوب بود و "استخر شنا" هم عالی، واقعا عالی. اول اینکه مدلی که راوی داشت داستان رو روایت میکرد خیلی خوب بود(همین اول شخص و بعد تغییر به دوم شخص که بیشتر نویسنده های آفریقایی استفاده میکنن ازش) واقعا خیلی خوب تونسته بود به این مسئله ی فساد اداری تو اکثر کشورای آفریقایی بپردازه و خیلی تاثیر گذار بود. کلا هم محتوا هم بیان ش رو خیلی دوس داشتم.
از معدود دفعاتی بود که روایت های داستانی رو هم خوندم،خوب بودن در کل،خصوصا اولی جالبه واقعا،طرز حرف زدن قائم مقام با دختر شاه و خواهر تنیِ ولیعهد،خیلی رُک،مفید،مختصر.
"یک مستند" جالب بود،علاقه مند شدم برم ببینم "پ مثل پلیکان" رو.(البته خیلی وقته میخوام برم ببینمش!)
"یک شغل" واقعا عالی بود...قلم نویسنده هم خیلی خوب بود و پایان بندی ش هم واقعا عالی بود
خیلی تاثیر گذار بود
روحش شاد
"یک خاطره" عالی بود
یعنی قشنگ اون نوشته اولش همون چیزی بود که من تو بچگی همش فک میکردم چرا؟!
در مورد "یه تجربه" هم گفتم قبلا.
"در جستجوی واقعیت از دست رفته" خیلی جالب بود...خیلی. ینی دقیقا همون بلایی بود که بر سر داستانایی میاد که مینویسیم و میخوایم مبنای واقعی داشته باشه،تقریبا برا همشون همین اتفاق میفته(برا من که همینطور بوده همیشه) و این تیکه ش عالی بود:
نوشتن،تغییر می دهد،جابه جا می کند و در همه چیز فوضولی می کند. چیزی به کوچکیِ یک قیدِ غیر قابل اعتماد یا یک صفتِ جانب دارانه یا حتی یک ویرگولِ پیش پا افتاده کافی است که شکل گذشته رو تغییر دهد. شاید برای همین است که می نویسیم.ما فرصتی دوباره میخواهیم،نسخه ی دیگر زندگی مان را می میخواهیم،آن نسخه ای که هیجان زده مان کند،آن نسخه ای که برا آدم هایی که ما واقعا هستیم اتفاق افتاده نه برای آدم هایی که از قضا یک وقتی بوده ایم.
اون نوشته های بچه های کلاس دومی هم جالبِ توجه بودن
برای کلاس دوم واقعا خوبه،واقعا.(اگه دقت کرده باشین دو چیز تو همه شون تقریبا مشترک بود: فوتبالی که تلویزیون می داد ال کلاسیکو بود(رئال-بارسا)
،اون آقاهه زن داشت( و کار به طلاق می کشید
) نقطه اشتراک اولی کاملا طبیعی ه و با دیدن عکسه مطمئن بودم این یکی از موضوعاتیه که تکرار میشه تو همه انشاها ولی دومی رو اصلا انتظارشو نداشتم
(اون جایی که به طلاق می کشید) )
بنفش چرک تاب واقعا خوب بود.(ته مایه های طنز خوبی هم داشت)
فیلم خانه هم عالی بود،البته جوری بود که من آخرش احساس نکردم نیاز به دنباله داره
باید دید شماره بعد چطور ادامه داده داستان رو.
داستان های دیدنی ش عالی بودن ایندفعه.
+
{خب من قبلنم این پیشنهاد رو داده بودم که به خاطر منسجم شدن بحث یه نظر سنجی اضافه بشه در مورد بخش های مختلف داستان،مثلا روایت های مستند،اونی رو که بیشتر از همه رای میاره انتخاب کنیم و در مورد اون حرف بزنیم اینطوری خیلی مفید تره}