اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم کلی فکر تو ذهنم ـه که من رو میترسونه
نگران میکنه..!
اعتراف میکنم مدتهاست خیلی چیز ها رو تظاهر میکنم
خیلی چیز ها رو..!
 
پاسخ : اعترافگاه !

× اعتراف میکنم دو سال پیش رفتم تو سمپاد سیتی عضو شدم ، یه ماه پیش خواستم برم دیدم نه نام کاربریم یادمه ، نه رمزش :-"

بعد همون یه ماه پیش یه اکانت دیگه باز کردم ، یه هفته بعدش اونم یادم رفت ;D تازه همین یه هفته پیش یکی دیگه هم باز کردم بازم یادم رفت !! :))

× اعتراف میکنم اون روز همینجا ملیکا دوستم بهم گفت اگه میل یاهو باز کردی بگو ادت کنم ;;) منم رفتم باز کردم ، تا شب پسوردش یادم رفت ! :-"

بعد روز بعدش یکی دیگه باز کردم ، تا شب هم پسورد هم یوزرم یادم رفت !! :))

+ اعتراف میکنم ، من حمیده ، آلزایمر دارم !! :)) ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دو ماهه گوشیم خرابه ولی درستش نمی کنم
بعد ه برنامه ای هست به اسم گوچت که میتونی اینترنتی اس بدی
بعد من با لپ تاپ میرم تو سایتش بعد میتونی دقیقا با کامپیوتر همون کارارو بکنی
بعد یه نفر هست من باهاش بحثای تخصصی میکنم
بعد مشکل اینجاست اس هارو اشتباه به معلما یا بچه ها میدم
مثلا یبار یه قطعه خراب شده بود گفته بودم اونو عوض کنن بعد نکرده بودن منم کلی فحش آبدار دادم بهشون و دیدم برای معلممون رفته!
:-[
اعتراف میکنم نمیدونم تو روحت ینی چی؟!
------------
چقدر اعتراف کردم این چند وقته!؟
--------
ادغام میکنید؟!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم كفشامو سالي1بار ميشورم-اعتراف ميكنم خ تند ميحرفم-اعتراف ميكنم نقاش خوبيم+خيلي اعتماد به سقف دارما
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم در همین لحظه فهمیدم این عددا! که جلو اسم کسایی که تولدشون نزدیکه می نویسن سنشونه :> تا الان داشتم فکر می کردم اینا تاریخن؟؟؟!! چین؟!! ;))
چرا من انقد ضایعم نمی دونم X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که یکی از تفریحات من(ما مرد ها) اینه که یه کپه ریش دربیاریم بعد موقع زدن بریم دونه دونه مدل هایی که تو رویامون بود رو تست کنیم و از خودمون عکس بگیریم بعد هم از ته بزنیم
آخرش هم عکس ها رو با دوستان شِـیر کنیم و بخندیم!
من از خودم عکس از تریپ بسیجی دارم تا الی ماشاا...!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ک عاشق سرکارگذاشتن بچه هامون هسم میخواسم بادوستم یکی ازبچه هامون روسرکا بذاریمو بگیم دم دفترکارت دارن ولی خیف هنوزعملی نشده
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم سر کلاس ریاضی کلی کرم ریختیم از ته کلاس و خندیدیم و اینا آخر سر معلمه تک تک همه کناریامونو برد جلو ما عوامل اصلی کرم ریختن موندیم فقط...
بعد ب حالت :دی ب کارمون ادامه میدادیم....معلمه :-"
بچه ها :|
ما :دی
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی که گوشیمو تحویل میدادم به دفتر ،زنگ خورش رو آهنگای ضایع می ذاشتم (مثل Tm bax )، بعد به بچه های کلاسمیگفتم به من زنگ بزنن :))
:دی
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم حالم خوبه خوبه خوبه!!!
اوکی؟؟ :)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم وقتايي كه از 6و نيم صب ميرم مدرسه و بعدشم از همون جا ميرم كلاس زبان و مثلا كلاس زبانم ميك آپ داريم و ساعت 8 شب ميرسم خونه به شدت احساس busy بودن بهم دست ميده و احساس ميكنم آدم خيلي مهميم و همش سرم شلوغه! :-" :-" :-" :-" :-" :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعترف میکنم که دیروز تو مدرسه منو تارا با چسب قطره ای انگشتامون رو به هم چسبوندیم B-) :o B-)و دیدیم واقعا چسبه خیلی محکم بود ;D
آخرش چسبه واقعا جدا نمیشد :)رفتیم پیش معلم شیمی تو آزمایشگاه تا با حلالش باز شد هی خانم بهادری میگفت حلالش آلمانیه 8-}تازه بعدشم میخواستیم دوباره خودمون رو بچسبونیم آخه خیلی هیجان داشت :P :P :P :P
مثلا ما تیزهوشای جامعه به حساب میایم ...مثلا.... ;D B-) :)) B-) ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم تا ساعت رند نشه به هیچ وجه من الوجوه نمی تونم درس بخونم :-"حتی اگه ساعت 6:01 باشه باید تا 6:15صبر کنم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همیشه دوست داشتم پسر باشم!
هیچ وقت از این که یه دخترم خوش حال نبودم و نیستم و نخواهم بود
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم بچه كه بودم وقتي مامانم بهم ميگفت بعد غذا ورجه وورجه نكن، آپانديست ميتركه، فكر ميكردم مثلن يعني دارم واسه خودم راه ميرم يهو بوم! آپانديسم ميتركه. :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ک پارسال ب عنوان هدیه روز مادر یه هفته بچه خوبی بودم!!! مامانم خیلی خوش حال شد
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی اسم متین دو حنجره رو شنیدم با خودم گفتم یا خــــــــــــــــــــــــدا!!!!چجوری میشه یکی دو تا حنجره داشته باشه؟؟ ;D :-" ;;)
خلاصه اینکه تا یه مدت اینجانب فکر میکردم این بنده خدا دو تا حنجره داره!! ;D :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ی بار سر کلاس دینی چون منگاهی از سر تنبلی ی هفته بار نماز میخونم خانوم گف تشهدو بخون من با اذان قسمت محمدا عبدهو و...قاطی کردم گفتم من هول شدم(دوم راهنمایی)حالا معلمم شاگرد بابام تو دانشگاه تود و بابای من استاده معارف(ی چیزایی تو مایه های دینی)ش بوده X_X
 
Back
بالا