اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اولین بار که تن تنُ دیدم فک کردم اینا بازیگرن اینجوری گریمشون کردن کارتونی شن :-" بعد کلی از این بازیگرش خوشم اومده بود و اینا بعد که دیدم کارتونیه هی با خودم فک میکردم شوهر منم شکل تن تن باشه چه خوب میشه و اینا :-" یه چنین وضعی.
کلاس چهارم یا پنجمم عاشق هری پاتر شده بودم بعد دیگه جوگیری و اینا منتظر بودم نامه هاگوارتزم بیاد برم باهاش ذوس شم.
اول راهنماییَم عاشق آرتمیس فاول شدم بعد کلی سعی میکردم مثل اون رفتار کنم :-"
الانمم اعتراف نمی کنم خیلی دیگه داغونه :-"

اعتراف میکنم همیشه فک میکردم کشا و بریتنی اسپیرز یکیَن.

اعتراف میکنم تا کلاس پنجم جمهوری رو جمبوری مینوشتم و میخوندم.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اون کالیبری که گفتم ، در امتحان فیزیک بسیار نمود پیدا کرد ;D

...

از چهار روز برای امتحان فیزیک فقط روز آخر رو خوندم ;D :-w

اعتراف می‌کنم حاضر از دستشویی بمیرم ولی از پای منیجر مود فیفا پا نشم ;D

اعتراف می‌کنم هر روز دلم دختر می‌خواد (آخه انصافه ، سه تا مدرسه دخترونه سر کوچه‌تون باشه اونم در مقاطع مختلف تحصیلی [-o< بعد آدم باید مثل بچه با ادبه آسه بره آسه بیاد که شیطون گولش نزنه :-&)

اعتراف می‌کنم لیست مسنجر بیش از حد دیگه از جنس مخالف پر شده ، از 23 تا 10 تا همش پسرن :| :-&
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همیشه گوشیم همرامه ، حتی گاهی توجیبمه لباسام جا میمونه و از جاهایی مانند دستشوئی و حمام و ... سردر میاره ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف میکنم روز آخر مدرسه 3 عدد از سبیل های دوست سبیلومو به کمک 2تا از دوستام کشیدم آی کیف داد یه سال بود در تکاپو بودیم این کارو بکنیم آخرش موفق شدیم هوراااااااا
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی بهم گفته بودن اگه موهاتو کوتاه نکنی میریزه تصمیم گرفته بودم مژه هامم کوتاه کنم که نریزه.در دوران طفولیت بود البته ;D

اعتراف میکنم تا ۱ سال پیش قضیه ی فرشته ی مهربونو که میاد دندونا رو میبره باور داشتم...
یه دفعه از عمد دندونمو یه جایی قایم کرده بودم ولی به هیچکی نگفته بودم کجاس بعد دیدم به جاش یه کادو اونجاس.خب حقم داشتم باور کنم دیگه... :))

اعتراف میکنم خیلی دست و پا چلفتیم...روزی حداقل یه بار به وضع مضحکی میخورم زمین!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم هنوز هم شربت ِ گند ِ تلخ مزه رو به آمپول ترجيج ميدم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم پارسال تابستون مامان بابام ۱ هفته رفتن مسافرت ، خواهرام هم ۴ روزشو اردو بودن‌( ;;)‌) از اون ۴ روز ۲ روز و نیمشو نخوابیدم تمام روز یا با آخرین صدا گوش میدادم یا داشتم بازی میکردم،، بقیه ۱ هفته رو هم به طور متوسط ساعت ۱ بعد از ظهر میخوابیدم هوا که تاریک میشد بیدار میشدم.فیلم ترسناک میدیم و از این داستانا! وقتی مامانم اینا اومدن من زیره چشام سیاه شده بود، گود افتاده بود!رنگم هم زرد شده بود یه نمه! نور روز رو هم نمیتونستم تحمّل کنم ;D وقتی اومدن صحنه این فیلما هست که دانشمندا یه آدمه زنده رو تو غار پیدا میکنن!

کده مورس رو هم یاد گرفتم تو اون یه هفته کله ماهه تیر رو ساعت ۳ هر شب سیگنال s.o.s میفرستادم با چراغ قوه تو خیابون ، بابام یه دفعه پاشد دید چراغ قوه م رو گرفت ازم ( :-" )
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکُنم در بدو ورودم به سمپادیا نمیدونستم انجمن های دیگه به غیر از المپیاد شیمی هم هست :-"
محض رضای خدا رو فهرست کلیک نمیکردم ینی :-"
به مدت یک ماه حتّی 8-^ :-"

اعتراف میکنم که من با خودم حرف میزنم :-" به صورت بسیار جدی و با کلاس :-"

آقا یک چیز دیگه راجع به این نسترنّگار هس... :-"
باز من روم نمیشه بگم :-[
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوز با بابام میرم حموم
 
پاسخ : اعترافگاه !

هي شما ! بازپرس پرونده منم ! اعتراف مي كنم هر شب كه ميخوابم نگران اينم كه نكنه تاپيك قفل شه :-" يخوده كمتر نقل قول كنيد از هم :-"

اعتراف ميكنم تو لايك دادن خيلي وسواس دارم :-" از هر صد تا پست حالا شايد يكيش به دهن بزي شيرين بياد تا لايكش كنم :-"

اعتراف ميكنم حاضرم همه لايكامو ازم بگيرن ولي مطهري يه پستمو لايك كنه :-"

اعتراف ميكنم وقتي دارن بام حرف ميزنن ، از اسم كوچيكم زياد استفاده كنن ذوق مرگ ميشم :دي

اعتراف ميكنم فك ميكردم طه حسين كلا فاميليه طرفه :دي
تا وقتي كه سروش تو اسم فاميل بم گفت :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم صبحا که بیدار میشم در حد چینیا هم چشم ندارم ;D

اعتراف میکنم که از قهوه متنفرم O0

اعتراف میکنم که وقتی چراغ اتاقمو خاموش میکنم با حداکثر سرعت شیرجه میرم رو تختم :-"

اعتراف میکنم که امروز پاهای یه عنکبوتو با قیچی بریدم >)

اعتراف میکنم که دور روزه پ.خ ندارم :(( :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

لازمه اعتراف كنم اگه بميرم هم اينجا كسي ازم خبري نميگيره :))

اعتراف مينمايم كه نصف عمرم پاي كامپيوتره نصف ديگش پاي يخچال :))

اعتراف ميكنم كه يكي يه سفارش داد براش قالب بزنم، منم خيلي شيك و مجلسي يه قالب مجاني رو براش يكم اديت كردم تحويلش دادم و پول نگرفتم ازش :)) هنوزم داره از معرفتم حرف ميزنه :))

اعتراف ميكنم تا پنجم دوست داشتم آخوند بشم ;;)

اعتراف ميكنم نا اميد شدم از رفتن به شهيد بهشتي :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که تا همین یه لحظه پیش فکر میکردم حمید یا سومه یا پیش :-" ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از سمپاد دارم خسته میشم... (:|

اعتراف میکنم همه کار میکنم به غیر از درس خوندن. ;D

اعتراف میکنم خیلی آدم معتاد این جا هست البته از نوع اعتیاد به سمپادیا(از جمله بنده ;D)
 
ب.

اعتراف ميكنم كه نميدونستم كسي غير از من هم حمزو رو استفاده ميكنه! :)) از پست حرف بزن حمزو فهميدم. لووووول
اعتراف ميكنم يكي از جالب ترين عكسايي كه تو ف.ب ديدم عكس كاوريه كه حمزو واسه فن پيج خودش(!) گذاشته! يني ژستي كه اونجا گرفته إيدل موقع گرفتن گرمي نگرفته!
با اون سيبيلاش =))
اعتراف ميكنم يه حسي بهم ميگه اين حمزو از اون سانديس خور حرفه اي هاست!از اون سانديس خارجيا هم ميخوره!اما چون بچه ي خوبيه نميزنيم تو پرش! ;;)
اعتراف ميكنم عاشق نوتلا هستم! دوس دارم خو مگه چيه! اعتراف ميكنم با يخجالمون رابطه ي معنوي بسيار خفني دارم :‏x
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی کوچییییییییییییییییییک بودم به پلی استیشن میگفتم:poly station !!! :-[ =)) :-"
 
Back
بالا