اعترافگاه!

یه دوست · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بعد از فوت اون دوستمون (که هنوزم اسمش رو درست نمیدونم) به شدت متاثر شدم !

نمیدونم چرا با این که اولین بار بود عکسشو میدیدم و اسمشو میشنیدم ولی خیلی خیلی ناراحت شدم !(شایدم این اشتراک بین همه ی ما یعنی سمپادی بودنه که باعثش شده...؟!)
روحش شاد [-o<

r@zie · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

منم اعتراف میکنم معنی بعضی از فوحشایی رو که میدم نمیدونم :-"

الان نمیتونم مثال بزنم میترسم از معنیایی که ممکنن برن :-"

اعتراف میکنم املا اول دبستان اکصرن 14یا16میشدم $/m\$
اصنم الان ناراحت نیستم :-"

آدم بایداز بچگیش لذت ببره :-"

n.a · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم به طرز عجیبی از جواب دادن به پ.خ بدم میاد... :-"

اعتراف میکنم شجاعت اعتراف خیلی چیزا رو ندارم

اعتراف میکنم که آرزوم اینه که بتونم از دید بقیه دنیا رو ببینم. 8-^

s!na · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از آدم های بی فرهنگی که فکر میکنن با فحش دادن میتونن موضع خودشون رو در یک کل کل یا درگیری جلو ببرن بدم میاد.

skyfullofstars · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم كه اولين املاي كلاس اول را از سمت چپ نوشتم . =))

نمي دونم چه جوري نوشتم ولي يادمه از سمت چپ نوشتم . مامانم املا را داره ولي گمش كرده . تازه زيرش معلممون براي مامانم نوشته بود كه من نميدونم چه نمره بايد به اين املا بدم ؟ اصلن نمره بدم ؟ :-?

informatic · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم بعضی اوقات میشینم پستآی خودمُ میخونم !!!!!!!!! :-"

Niloofar sharafi · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که خیلی تنهام
تو مدرسه و تو خونه و ...
و خیلی موقع ها هم خیلی لذت بخش تر از با دیگران بودنه

اعتراف می کنم نصف وقتایی که دیگران باهام حرف می زنن ، یا هندزفری تو گوشمه ، یا تو ذهنم دارم یه آهنگو مدام تکرار می کنم

اعتراف می کنم که به چیپس پیاز و جعفری معتادم
همین الآنم یه بسته نصفه شو تو کیفم دارم
که میخوام سر درس وقتی کسی حواسش نیست بخورم
همچنین اعتراف می کنم که شیلا جاست-لاو منه
و کیکی بی بی هم
و خیلی موقع ها وقتی می خوام به یه چیز خیلی خوشمزه فک کنم
به این دو سه تا چیز فک می کنم .

s!na · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اعتراف کردن خیلی خوبه آدم جگرش حال میاد ، دلش هم از بچگی هاش خنک میشه. ;;)

نسترنگار · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

بچّه ها همه این چیزای که این جا میگین اعتراف نیستن؛ فقط اعتراف کنین!

هر چیزی که جلوش یه اعتراف میکنم بذارین اعتراف نیست. پست هایی که اعتراف نیستن پاک میشن ( انجمن مدیر نداره سو استفاده میکنن :-"

)

s!na · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از نسترنّگار :
بچّه ها همه این چیزای که این جا میگین اعتراف نیستن؛ فقط اعتراف کنین! هر چیزی که جلوش یه اعتراف میکنم بذارین اعتراف نیست. پست هایی که اعتراف نیستن پاک میشن ( انجمن مدیر نداره سو استفاده میکنن )

بابا بذارین ملت حرف دلشون رو بزنن.
این اعتراف نیست؟
اعتراف میکنم از مدیر کل ها می ترسم!

شقایق س. · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از مورچه به شدت میترسم! :-"

++
اعتراف میکنم توی یه امتحان ریاضی کلاس سوم دبستان اعداد رو از راست به چپ نوشتم :))

++
اعتراف میکنم خیلی بی دقتم ;;)

ولی گاهیم به یه چیزایی دقت میکنم که هیشکی بهشون دقت نمیکنه

meli_sampad · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

~> اعتراف میکنم از اول امتحانا تا الان (از اول خرداد) رو تخت مامان و بابام میخوابم.. :-"

~> اعتراف میکنم از اول سال تا الان فقط یه بار عربی خوندم اونم برا امتحان ترم اول.. ;;)

~> همچنین اعتراف میکنم هیچی از عربی حالیم نی.. :-<

s!na · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هر کاری بکنیم ، رو گرون ترین تخته دنیا هم بخوابیم ، تخته مامان بابای آدم از همه آن ها راحت تر بوده و خود نوعی داروی خواب آور محسوب میشود.

meli_sampad · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا پارسال شبا قبل از خواب تا از مامان و بابام نفری 20تا بوس نمیگرفتم نمیخوابیدم.. :-"

mahsa_77 · 2012/6/11

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم شب که میخواستم برم دستشویی از ترس دستشویی رو بی خیال می شدم و می خوابیدم
از ترس :-s

اعتراف می کنم یه بار سر کلاس کامپیوتر (که همه ی کامپیوتر ها روشن بود) فیوز رو زدیم (خاموشی کلی) =))