اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از امتحان شفاهی انقدر میترسم که کف دستم عرق میکنه بعضی وقتا هم چشام سیاهی میرن.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم كه هنوز هم سخته برام در هنگام نوشتن شكل كوچك B و D در انگليسي تشخيص بدم اون گودي پايين هر كدوم(b و d) كدوم طرفيه :-?? X_X =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که یه مشکل عجیبی در فهم سرود ملی دارم
مثلاً هنوز نمیدونم بهمن دقیقاً فر ایمان ماست یا سر ایمان ماست :-"
مشکل از این مسئولین محترمه که رو قابلیت درک ما از طریق سمعی اکتفا میکنن :-"

پ.ن: ملت ، اف بی همون فیسبوکه :دی (خوبه اینجا راه افتاد چارتا چیز آدم یاد میگیره 8-^)
 
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف میکنم تو بچگیم فک میکردم ما تو کشور کاشون زندگی میکنیم :-"
:-حس بیش از حد شهر پرستیو ارق شهری
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم هر وقت هر کی تو هر جا در مورد شخص مجهولی حرف می زنه و راجع بهش فحش می ده یا چیزای خوب میگه ، هی نگران میشم که خودم نباشم اون آدمه !

اعتراف می کنم بچه که بودم ، فقط ادای خاله بازی در میاوردم ، می دونستم کار احمقانه ایه !

اعتراف می کنم گاهی اون قدر خیال پردازی هام دقیقن که با خاطراتم اشتباه می گیرمشون ! نوعی از توهمه ، نه ؟! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

من به جای خود حمید اعتراف می کنم ;D :

اعتراف میکنه این تاپیک رو از دنبالر کش رفته :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم این که ام تجربی ها ۳ روز دیرتر تابستونمون شروع میشه باعث میشه بخوام موهای سرم رو بکنم! :-L
 
پاسخ:تاثیرحرف آدمها

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم نمیدونستم چجوری وقتی جشن یامناسبتی میشه رنگ برج آزادی هی عوض میشه همیشه فک میکردم خودش ازشدت خوشحالی تغییر رنگ میده
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم کلاس سوم میزامون 3 نفره بود همه ی امتحانامون مشورتی حل میشد ;D

اعتراف میکنم کلاس چهارم یک بار رضایت نامه ی یکی از بچه ها رو که یادش رفته بود بدی مامانش امضا کنن بعد کلی تمرین و اینا امضا کردم (جعل امضا و اینا :-" ) ناظممون نفهمید از اون به بعد هردفعه که میخواستن رضایت نامه ها رو جمع کنن زنگ قبلش کلی سرم شلوغ بود ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از دوران کودکی از خاله بازی و اینا کلآ متنفر بودم!!!!
اعتراف میکنم یه کاری کردم الان مثه چی عذاب وجدان گرفتم!
اعتراف میکنم به مقداری که از درس ادبیات ترس دارم از ریاضی و زیست و کلآ همه‌ی اختصاصیا ترس ندارم!
عاتراف میکنم اولین جعل امضام سال اول ابتدایی بود ;D B-)
اعتراف میکنم از حضورم در سایت اهداف شومی در سر دارم! >) {نه انقدر شوم حالا!!!}
اعتراف میکنم اولین دیدارم با حمید شجاعی با یه "افسری" محکم شروع خواهد شد! (اون دفه اومد مهد نیومد پیش ما!)
اعتراف میکنم ... بیخیال این یکی خیلی خاک بر سری بود :))
+
اعتراف میکنم هر موقع تو مدرسمون سر صف سرود ملی میذارن طبع شعرم گل میکنه و متن سرود ملی (بجز اون تیکه‌ی شهیدان و اینا) رو تحریف کرده و با الفاظ خراب(!) جایگزین میکنم! یَک حالی میده :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

پری گُفتی سرود ملّی :-"

یادم افتاد که اون قسمت از سرود ملی که میگفت:پیامت ای امام

من و جمعی از دوستان فِک میکردیم میگه:پیامبر ای امام!
:-" :-" :دی :دی
همیشه هم سر صف بلند پیامبر ای امام میخوندیم :-" :-"
+
اعتراف میکنم سعی کردم دهنمو مثه این :دی باز کنم :-" :-"
 
پاسخ : اتاق اعتراف

اعتراف میکنم از بچگی از خاله بازی بدم میومد،همیشه عشق ماشین بازی و اینا بودم ;D
در همین راستا اعتراف میکنم همیشه با داییم پلیس بازی میکردمو هنوزم که هنوزه دوس دارم خلبان بشم... :دی
++
اعتراف میکنم از تاریکی میترسم ;;)
 
پاسخ : اعترافگاه !

منم تقریبا تمام سوتی هایی که مینویسم از خودم در آوردم :-"

اعتراف میکنم هنوزم بعد 2سال نتونستم آهنگی قشنگتر از"شبا که گریه داری"ابی پیدا کنم :-<
 
پاسخ : اعترافگاه !

1.اعتراف میکنم وقتی کسی خونمون نیست تو کمد همه ی اعضای خونواده یه چرخی میزنم. #:-S

خو چیکار کنم.کار هیجان انگیز از کجا بیارم؟

2.اعتراف میکنم کلاس پنجم که بودم وقتی مامان بابام تو هال میخوابیدن میرفتم تو اتاقشون تلویزیون روشن میکردم تا ساعت سه فیلم نگاه میکردم. X_X

خو چیکار کنم مردم بس که کارتون دیدم
 
پاسخ : اعترافگاه !

میخوام یه سری اعتراف کنم ... فقط قول بدید نزنید :-"

اعتراف میکنم که چند روز پیش در ازای زدن یه بانگ غیر اخلاقی (!) به مدت 2 ساعت توسط سروش ، بهش وعده ی یک فروند چیز برگر تو کاخ موزه سعد آباد رو دادم ، نامبرده در ازای یک عدد نوشابه نیم ساعت بیشتر بانگ رو نیگه داشت :)) اسکرین شاتش هم موجوده :)) :-"
( سروش ببیند = دهان مبارکم سه لایه آسفالت خواهد شد )


اعتراف میکنم یکی تو ادد لیستام بود به اسم
SAMAN
بعد من خیلی با این جور شده بودم ! هی براش جوک میفرستادم ، شوخی پسرونه میکردم ، وعده ملاقات گذاشتم ، براش اسمایلی بوس و بغل کردن به شکل فراوانی میفرستادم و ... بعد این هی بم میگف تو چقدر بی ادبی و پسرای این دور و زمونه چقدر پر رو هستن و اینا ! منم به رو خودم نمیاوردم ؛ بعد یه مدت دیدم آواتارش رو عوض کرده عکس یه زن گذاشته ! بعد تحقیق و تفحص کردم فهمیدم طرف زن بوده ؛ اسمش سَمَن بوده نه سامان :))


اعتراف میکنم حاضرم برا طرف یه بسته پفک از این گنده گنده ها بخرم ، ولی نذارم بام شریکی پفک بخوره :)) همش احساس میکنم در حقم داره اجهاف (؟) میشه :دی
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم
یه دفعه پسر همسایمون دوچرخه ام رو انداخت
کلی دنبالش کردم وقتی گرفتمش همچین زدمش که افتاد دماغش کلی خون اومد!!! :))
کلا بعد از اون ازم فرار میکرد مثه سگ ازم میترسید!!! ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی چهارم ابتدایی بودم یه گروه سری توی مدرسه تشکیل داده بودم که درباره ی نحوه ی متولد شدنه بچه تحقیق کنم ;D

البته به نتایج خوبی هم رسیدم :-[

خب چیکار کنم سرگرمی و تفریح نداشتیم دیگه ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

sسلام به همگي...روزاي اولي بود كه چت كردن بلد شده بودم.تو نسيم چت بودم.با يه نفر داشتم چت ميكردم،ازم پرسيد ASL Plz.اعتراف ميكنم فكر كردم كه بهم فحش داد يا حرف بدي زد.منم هرچي از دهنم در اومد نثار اون بيچاره كردم...بعدها ديگه فهميدم كه منظور اون بد بخت چي بوده؟ :)) :)) :)) =)) =)) =)) ;D ;D ;D
 
Back
بالا