اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

+ اعتراف میکنم وقتی سه سالم بود یه بار داشتم خواهر نوزادمو از قصد خفه میکردم که گریه نکنه دیگه :-" یه بارم داشتم میپریدم روش که مامان بزرگم نجاتش داد ;D


+ اعتراف میکنم وقتی کلاس اول دبستان بودم فکر میکردم معلمون راست میگه که تو خونه دوربین داره و ما رو میبینه!
یه بار وقتی بهم نمره زیادی داده بود برگه دیکته مو زیر کمد قایم کردم که تو دوربین معلوم نباشه ;D
هرشبم وقتی یه کار خوب میکردم با دوربین حرف میزدم.


+ اعتراف میکنم تا کلاس پنجم از آسانسور میترسیدم و همیشه از پله میرفتم بالا و پایین!
 
پاسخ : اعترافگاه !

بچه كه بودم ميرفتيم مشهد ، هميشه يه هتل ِ خاص ميرفتيم ، اعتراف ميكنم كه من فك ميكردم اسم ِ اونجا مشهده :-"

هيچوقت هم به اين فكر نكردم كه اون شهري كه توشيم ممكنه اسمش چي باشه :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي کنم هنوز هم از پل هوايي مي ترسم! بچه بودم جيغ مي زدم الان فقط رنگم مي پره
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از mДhtДb :
اعتراف میکنم تا یک مدت مدید فکر میکردم که آتیلا پسیانی زنه ;D ;D ;D
یه روز که داشتیم همه ی فامیل با هم فیلم میدیدیم یه زنه رو نشون داد که من بلند گفتم ااااا،آتیلا پسیانی هم که تو فیلم هست،همه زدن زیر خنده ;D
مگه زن نیست؟!
اعتراف میکنم من تا همین الان هم فکر میکردم زنه... :))

اعتراف میکنم به همه میگم بگین پاسور نه "پاستور" ولی خودم همیشه یادم میره میگم پاستور... ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

مت بازم پرده از حقایق شوم زندگیم بر میدارم :-"

اعتراف میکنم که تا مدت های مدیدی نمیدونستم پ.ن چی هست
بعدش به ذهنم رسید که میتونه پس از نوشتن باشه :-" :-"
و مدت های مدیدی هم فک میکردم که پ.ن ینی پس از نوشتن
و بالاخره فهمیدم که پی نوشت هست :-" :-"

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم و برای اولین بار سوار آسانسور شدم کفشامو در آوردم و خیلی شیک نشستم کف آسانسور :-" :-"

اینو مامانم تعریف کرد من یادم نمیاد... 8-^
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از mДhtДb :
اعتراف میکنم تا یک مدت مدید فکر میکردم که آتیلا پسیانی زنه ;D ;D ;D
یه روز که داشتیم همه ی فامیل با هم فیلم میدیدیم یه زنه رو نشون داد که من بلند گفتم ااااا،آتیلا پسیانی هم که تو فیلم هست،همه زدن زیر خنده ;D
اعتراف میکنم که تا یه ماه پیش فک میکردم آگاتا کریستی مَرده :د
 
كانف

اعتراف ميكنم اصن نميدونم اين آتيلا كيه و هر كار ميكنم نميتونم خودمو قانع كنم كه آتيلا اسم مرده!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دیگه هیچّی برام مهم نیس ! :)

من اعتراف میکنم که هنوزم که هنوزه نفهمیدم آگاتا کریستی مرده یا زن :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا یه مدت skip رو میخوندم اِسکایپ و جدا فکر میکردم که همون skype باشه!!! ;D

اعتراف میکنم که دبستان مامانم منو میتونست به این روش گول بزنه که یه کلاغ داره که واسش خبر میاره منم به هر حال هر گند کاری که میکردم فک میکردم مامانم از کلاغش خبر دار شده میومدم ازش معذرت میخواستم :))
مامانمم هم واسه همین همیشه از همه ی دست به گل های من خبر دار میشد ;D

اعتراف میکنم تا یه مدت مدیدی نمی دونستم کِــلــیـــنِـــکــس همون دستمال کاغذیه
یه دفعه خالم بهم گفت : یه کلینکس بده
فک کردم شاید منظورش کیسه فریزره :))
رفتم واسش کیسه فریزر اوردم بعد کلی بهم چش غره رفت منم که هی سوت میزدم
اخرش رفت خودش برداشت من فهمیدم کلینکس ینی چی!!! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم به عمرم به جز ۲۴ تا تن تن کلا ۱۰ تا کتاب قصه هم نخوندم! :|
 
پاسخ : اتاق اعتراف

اعتراف میکنم که تا همین چن وقت پیش نمیدونستم اف.بی ینی چی :))
++
اعترف میکنم تو یه بحثی همینجا،تو سمپادیا یک پسری بود(حالا بماند کی بود)به من گف شقایق جوووون ^-^
منم همچین کفری شده بودم...ولی بروی خودم نیاوردم...اصن نادیده گرفتم ،بعد رفتم دیدم طرف پسر نیس،دختره =))
++
اعتراف میکنم تاحالا دها بار سعی کردم دهنمو مث این باز کنم: :دی
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم پیش پای شما معدلم 14.10 شد (!)

البته اگه پایین تر نیاد ... آخه مونده 4تاش واسه شهریور ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

باور کنین اعترافش بــــــرام خیـــــــــلی سخته!
ولی اعتـــــراف میکنم تا همین دوسال پیش فکر میکردم حسین "مخته"؛ حسین "نقطه" هست!
پ.ن : مـــ٬ـــخته هستن دیگه؟ :-"

اینجانب اعترافات تلفظی بدتری هم دارم راجب جناب آقای الن دلن که برای ماندن کمی آبرو نزد خودم؛ از بیانش صرف نظر می کنم :-" :دی
+ همین الان متوجه شدم با پست ها ی قبلی که باید اعتراف کنم:
منم فک میکردم پاستور درسته و میخاستم به حمید شجاعی بگم چرا اول صفحه نوشتی پاسور به جای پاستور! =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی دوستم راجع به core حرف زد گفتم لپ تاپ من ویندوز 7 ــه :((
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اولین باری که تصمیم گرفتم برنامه نویسی رو شروع کنم، ۸ سالم بود. یه نوت پد باز کردم توش رو به صورت اتفاقی وارد میکردم ببینم چی میشه!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می كنم كه تا چند سال پيش فكر می كردم كوبا تو آفريقاست ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که بچه بودم همیشه کوبا و باکو رو باهم قاطی میکردم. ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم وقتی که بچه بودم فک می کردم فقط بقیه ی کشورا برا ما خارجن ما برا اونا خارج نیسیم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم بچه كه بودم فكر ميكردم ساعت شهرهاي مختلف ايران بيش از چند ساعت با هم فرق ميكنه . =))
يك بار ميخواستيم بريم مشهد به مامانم گفتم ما الآن كرمانيم از كجا بدونيم مشهد ساعت چنده؟؟؟ :-?
 
پاسخ : اعترافگاه !

یه تست هست قبل ورود به دبستان میگیرن؟!؟!؟؟؟
شنوایی و بینایی و هوش و ...
من توی قسمت هوش, اون یارو هر سوالی ازم پرسید درست جواب دادم, به جز یکی:
- ازم پرسید میدونی گوجه سبز چیه؟
- منم اعتراف می کنم که گفتم نه!!!
( آخه کاشونیا به گوجه سبز میگن آلوچه!!!!! )
 
Back
بالا