اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا یه ماه پیش فک میکردم امینم دختره!!!!! ;D X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم بچه ك بودم فك ميكردم زن وشوهرا يه نامه مينويسن واسه خدا ك ما بچه ميخوايم بعد خدا با يه جادو بچه رو ميذاره تو شكمه مامانه :))
يه همچين بچه ي اسكولي بودم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی دوم ابتدایی بودم "ولی" رو "و علی" نوشتم.... :-[


وقتی بچه بودم فکر میکردم توی TV آدمایی هستن که ما هروقت روشنش میکنیم زود پامیشنو برنامه هاشونو اجرا میکنن.... =))
بععععععلههههه همچین آدم فانتزیی هستیم... ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

ما یه فامیل دوری داریم که اسمش بنت الهدی است. اعتراف می کنم که من تمام 8 سالگیمو به این فکر می کردم که هرکی میره مکه میشه حاجی. این کجا رفته شده بنت؟!!!!!!!!!!!!!!! =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هر وقت چشمم میخوره به نام کاربری پریسا (Titarisa ) یاد پماد تترا سایکیلین میفتم !!! =)) :-[
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم
قبلنا مامان بابام كه دعوام ميكردن
خيلى از دستشون عصبانى ميشدم
تو دلم يه چيزايه بدى ميگفتم :(
بعدش ناراحت ميشدم هى با خودم ميگفتم خدايا منو ببخش
[-o<
بعد يه روز اومدم گفتم خدايا من هرچيزى ميگم وقتى عصبانيم قبول نكن
ديگه راحت شدم :)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اولا نام کاربریِ علی ع. رو میخوندم "علی علیه سلام" !! :-/
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم گاهی به شدت حس میکنم یه احمقم!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که هنوز خیلی از دوستام رو نشناختم.
شاید لفظ دوست مناسب نباشه.ولی.....
راجع به بعضیا اشتباه فک کردم.
تو روت باهات دوسته و پشت سرت زیرآبتو می زنه.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی 10 سالم اینا بود یه مدت کارم این بود که با دوستم بریم پشت بوم خونه شون و بطری نوشابه رو پر کنیم از آب جوش و بریزیم سر مردم ;D
بعضیا به فحش دادن بسنده می کردن و بعضیام میومدن دم در خونه و چوغولیمونو می کردن نامردا :|
;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتــراف میکنم تا همین چــند وقت پیش که امتحان املا داشتیم ، نمیدونستم قـــورباغــه دُرُســـته نه غـــورباقــه! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم همين محرم ياثار الله رو توي يه پرده خوندم يا شار الله ( چوت "ث" كشيده بود منم فك كردم "ش" است) ;D بعد ديكشنري عربي رو نگا كردم ديدم كلمه ي "شار" نداريم :))
ب دوستم زنگ زدم گفتم : نرگس شار يني چي ؟! از شارش مياد؟!
دوستم گفت چي ميگي و اين حرفا وقتي تعريف كردم قضيه رو الفاظي همچون اسكول و شاس كوچولو نصيبمان شد =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هیچوقت -ازاول عمرم تا حالا- نفهمیدم اول این اخبار شبکه ی یک ،ک یک شعری میخونن، به چه زبانیه

یا اصن حتی شعر هس یا نه؟!! ;D :-/
(بچه ک بودم فک میکردم دارن حمله میکنن!) ;;)
 
پاسخ : اعترافگاه !

همیشه فکر می کردم چجوری یه جشواره یا یه نمایشگاه یا فستیوال و..... هایی که دو سه ماه دیگه برگذار می شه براش عکس و فیلم نشون می دهن
 
پاسخ : اعترافگاه !

من همیشه روزای اول مدرسه مسافرت تشریف داشتم و نمیرفتم هیچ وقت شعار ها رو یاد نداشتم و فقط به تقلید از بچه ها یه چیزی از خودم می پروندم.
تو دبستان بچه ها سر صف یه شعاری میدادن: نَصرُ مِن الله و فَتحٌ قریب
چیزی که من فک میکردم دارن میگن این بود: مَستُ من الله وَلی و مَلی! و همیشه سر صف با جدیت تمام همراه بچه ها این شعار من در آوردی رو میگفتم :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

کلاس اول- دوم ابتدایی که بودم وقتی وانتی های میوه فروش پشت بلندگوشون میگفتن مثلا خیار کیلویی 500، 5 کیلو 2000 تومن میشستم حساب میکردم 5 تا 500 تومن میشه چقد؟ 2500 ;;) پس چرا اینا میگن 2000 تومن؟ :-? حتما اشتباه حساب میکنن میگن 2000 تومن! :> یکی نیس بهشون بگه وقتی قیمت یه کیلوشو میگین دیگه چه کاریه قیمت 5 کیلوشو بگین؟! :-w ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوز بلد نیستم پرتقال پوست بكنم و زحمتش ـو به مامانم میدم! X_X :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم نمیتونم کلمه " انستیتوایزایران " رو بخونم :-" :-?? :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دوست دارم همیشه بیشترین لایک صفحه رو خودم داشته باشم!

بعضی وقتا تو صفحه ی پست خودم به یکی لایک میدم، بعد میبینم از مال من بیشتره! برمیگردم لایکمو برمیدارم!!!!!

یعنی تا این حد عقده ای!!! ;D

پ.ن:
اصلا هم که اعتراف نبود! تا همین الانش کلی نقض اعتراف کردم!!! 8-}
 
Back
بالا