اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا سه سال پیش فک میکردمadmin یه آدمه که تو همه سایتا عضوه :-"
تا دیشب قک میکردم..(یادم رفت ببخشید :|)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا این مقطع تحصیلی با دعا و صلوات و اینا اومدم بالا ;D

دو روز پیش امتحان تحلیلی دادم ساده ترین اثبات یادم نمیومد بعد یه راه من درآوردی که کلن با راهای کتاب و جزوه و اینا فرق میکرد نوشتم 1.5 نمره داشت. دیگه نا امید و اینا از سر جلسه اومدم بیرون عین این عقده ایا که تا حالا غیر 20 نمره نگرفتن زدم زیر گریه :)) میگفتم آخه چرا من؟ خدایا منکه قبل شروع امتحان ختم صلوات میگیرم و با یاد تو امتحانو شروع میکنم چرا؟ :)) خلاصه تضرعاً و خفیةً به درگاه خدا پناه بردم... از دل و دماغ افتادم دیگه واسه گسسته نخوندم ;D امروز رفتم سر جلسه معلممون گفت تحلیلی 20 شدی گفتم که روحیه بگیری! ;D یعنی همینکه اینو شنیدم دوباره به درگاه خدا پناه بردم صلوات و اینا گسسته هم 20 میشم! ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم هر دفعه كه ميخوام به ميلم سر بزنم بايد رمزشو از طريق همون سوال امنيتيا عوض كنم...حتي اگه 1234 هم بزارم رمزمو(كه نميزارم!)بازم يادم ميره...!

اعتراف ميكنم كه واسه امتحانات ترم امسال حتي يه بارم تقلب نكردم...!بچه مثبت+++

اعتراف ميكنم وقتي شنيدم مستمر دفاعيم به دلايلي 12 هست،قيافم از :)به :)ذره‌اي عوض نشد...!

اعتراف ميكنم وقتي با مامان و بابام سره رمان خوندنام مشكل پيدا كردم، رمانارو دانلود كردم ريختم رو موبايلم و الان دارم با خيال راحت با موبايل رمان ميخونم در حالي كه مامانم فك ميكنه من ديگه"كلن"رمان خوندنو گذاشتم كنار...چشم مامانم دور!

اعتراف ميكنم تا عكسه گنبد و مناره امام رضا(ع)رو اون بالا نديدم،نميدونستم شهادته امام رضاس و شنبه تعطيله...!
 
پاسخ : اعترافگاه !

که هر وقت مامانم به من میگفت شب رمان نخون بگیر بخواب؛ من 5 دقیقه بعد از رفتنش لپ تاپمو روشن میکردم و ادامه اش رو میخوندم! ;D

هنوز هم که هنوزه نمیتونم حرف ر رو تلفظ کنم.

بچه که بودم عاشق هواپیما های پرواز هما بودم، چون توش از این جایزه ها میدادن! (خب از یه بچه 4 ساله چه انتظاری داری؟)

وقتی معلممون هدی رو هدا ( X-()نوشت، تو روش بهش گفتم بیسواد! :-[
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم خال بستم تو حلی 7 غلامرضا حلی درس میده ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم خیلی آدم مزخرفو مغروری هستم.لایک هم نزنید لدفا
 
پاسخ : اعترافگاه !

یکی از همسایه هامون دارن نذری درست میکنن... از ظهر تا الان بابامونو دراوردن هی صلوات میفرستن...:-" :-L
بعد الان من چن باری از پشت پنجره گفتم بر محمد و آل محمد صلوات :-" همشون صلوات میفرستن :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مى كنم كه تا حالا دوبار بيشتر تقلب نكردم ;;)
يكى سر امتحان آمادگى دفاعي( :| ) امسال كه دبير فهميد :-"
يكى ديگه شيمى كه مراقب فهميد دوستمو برد جلو ;D

ينى كلا تقلب نكردم تا حالا ;))تا اين حد مثبتم من :-"
تازه روزى كه آمادگى دفاعى تقلب كردم گريه و تريپ عذاب وجدانو اَ اينا =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

تا 3سال پیش میانجی گری رو فک میکردم "میان جگری " گفته میشه ^#^ ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

این "ناخودآگاه" که هست خب؟ من بچه بودم فکر میکردم "ناخدا آگاه" ـه!
ینی چیزایی که خدا هم ازشون خبر نداره :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

دوستان اگه واقعا چیزی تو گلوتون مونده (!) این‌جا پست بدید نه این‌که از در و دیوار اعتراف پیدا کنید و هی الکی پست بدید! حداقل 5 تا پست پاک کردم!

+ اون سه بند قوانین اون بالا رو هم بخونید!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا دیشب فک میکردم میعاد دختر ـه ;D :-" X_X
مثه یغما و اینا اسمشو زده :-"
تازه بعد از کلی حرف با آنا حرفش شد و متوجه شدم :-" ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم تا چشمم ميخوره به تاپيكه "ستون فقرات و مشكلات ان" تو "بهداشت و سلامت" فوري پا ميشم درست ميشينم بعدم از كاره خودم قاه قاه ميخندم :)) ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم هر وقت تو خيابون تنها ميرم هر آدمى كه ميبينم فكر ميكنم دزدى چيزيه
( به خصوص مردا و پسرا)
:-$
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از مردایی که فقط سبیل دارن میترسم :-?? :-?? :-??
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی اول ابتدایی تموم شد، تابستون انقدر بهم خوش گذشته بود که وقتی دوباره برگشتم مدرسه، روز ِ اول 1تا 100 رو گفتن بنویسیم، از راست شروع کردم به نوشتن.....! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بعضی وقتا بعضی پستا رو لایک می کنم نه به خاطر پستشون، به خاطر بانگشون!
 
پاسخ : اعترافگاه !


اعتراف میکنم تو امتحانای خرداد کلاس پنجم مامانم یه گردن بند طلا سفید برام خریده بود، منم موقع امتحان ها گردنم انداخته بودم
بعد منم هِی الکی مقنعمو میزدم بالا که چه قدر گرمه و اینا که معلمم ببینه نشون بدم :-"

حالا که فکر میکنم نمیدونم واقعا هدفم از این کار چی بوده :-"
 
Back
بالا