اعترافگاه!

[*100RA*]

دیدین پشت تانکر های حامل سوخت مینویسن danger?
اعتراف میکنم تا سه چار سال پیش دانگر میخوندمش و فکر میکردم منظورش همون تانکره

 

[امیرم]

اعتراف میکنم
یه بار با دوچرخه تصادف کردم
خسارتشم دادم
ولی به کسی نگفتم

 

[Newvarg]

از شما چه پنهون
من تا ۵ سالگی هر وقت توی مسابقه ای برنده میشدم
همچین میگفتم پرنده شدم که گری پاسکارف اگه از مکتب من پیروی میکرد
بال در میآورد

 

[اَشی مَشی]

اعتراف می‌کنم مسیریابیم ریده و توی یادگرفتن خیابونا واقعاً خنگم! و اگه بدون مپ بیرون برم مثل اسکلای سرگردون میشم.

 

[*100RA*]

اعتراف میکنم که تا همین دو روز پیش فکر میکردم @~Leo پسره
خاک به سرم

 

[melina03]

اعتراف میکنم سرکار گذاشتن استاد بیش از حد تصورم لذت بخش بود...

 

[*ترلان*]

اعتراف میکنم ک همیشه ب عنوان مهمان سایتو میخوندم و هیچ وقت اکانت نداشتم
اما وقتی در مورد تابعی ک همیشه پیوستس ولی هیچ وقت مشتق پذیر نیست میگشتم
تاپیک @Nimbus رو دیدم و گفتم وووووو
اینا چقدر highان *_*
و بعد از اون لاگین کردم:)

 

[هور]

اعتراف میکنم ک همیشه ب عنوان مهمان سایتو میخوندم و هیچ وقت اکانت نداشتم
اما وقتی در مورد تابعی ک همیشه پیوستس ولی هیچ وقت مشتق پذیر نیست میگشتم
تاپیک @Nimbus رو دیدم و گفتم وووووو
اینا چقدر highان *_*
و بعد از اون لاگین کردم:)

خب ایشون در نظر منم جزو افرادی در اینجا هستن که جدا هااای محسوب میشن:)

باید اعتراف کنم یه بار حجم دروس امتحانی اینقد زیاد بود که وقتی نرسوندم تمومش کنم و میدونستم اگه امتحان رو بدم خیلی گند میزنم خودمو زدم به مریضی و ادای مریضارو دراوردم که مامان بابام راضی شن که نرم مدرسه،نقشمم خیلی خوب و تر و تمیز بازی کردم

 

[melina03]

اعتراف میکنم ب صورت خیلی عجیبی گاها حاضرم جونمو برای خانوادم بدم و بعضی اوقات دلم میخواد پدر مادرمو بکشم..
طبیعیه؟

 

[Thea]

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم و مامانم درس می خوند منم یه کتاب میگرفتم دستم و سعی می کردم بتونم بخونم ، اما وقتی میدیدم نمیتونم بغض می کردم و شروع میکردم به گریه کردن و به مامانم میگفتم که چرا تو میتونی بخونی و من نمی تونم

 

[Roxan]

اعتراف میکنم @dorincii رو دُرنیچی میخونم و نمیدونم چرا

 

[Retr026]

اعتراف میکنم @NEGAR^ رو NIGGER خوندم
به بزرگیت ببخش دست خودم نیس

 

[Newvarg]

اعتراف میکنم retr026
رو بر خلاف بقیه ایدی ها که بچه ها اشتباه میخونن
واقعا نمیشه رترو نخوند

 

[Roxan]

چرا من الان دارم آیدی ها رو مثل آدم میخونم:/
اعتراف میکنم @h0mdrz رو حمید رضا میخوندم

 

[Newvarg]

اعتراف میکنم کلمه developer رو که تو سایتای فارسی میخوندم اولش دولوپر doloper میخوندم

 

[mahan138]

اعتراف میکنم انقد رفتم دفتر که دیگه معاون سایمو از 2کیلومتر تشخیص میده و با تیر میزنه


چیه خب پسر که نباید نمره انضباطش 20 باشه،اون پسری که نمره انضاطش 20،پسر نیس....دختر نانازیه

 

[_Hani_]

چرا من الان دارم آیدی ها رو مثل آدم میخونم:/
اعتراف میکنم @h0mdrz رو حمید رضا میخوندم

اعتراف میکنم من میخوندم هرمز :/

 

[Newvarg]

اعتراف میکنم من میخوندم هرمز :/

خداوکیلی مرامتو
h0mdrz همون یخورده خفنیزه ( خفن تر شده ) ی حمیدرضاست خیر سرم
من اولین بار که اومدم تو سایت
رفتم بخش "نظرات کم طرفدار" فکر کردم باید هر چیزی که پر طرفداره رو برعکسشو بگی ( چمیدونم همین طوری الکی )
بعد دو تا جمله گفتم : کریستوفر نولان فیلمای مقوا میسازه ( که منظورم این بود که فیلماش خیلی خفنن )
پایتون زبان سخت و خانمان براندازیه ( منظورم آسون بودن پایتون بود )
بعد تازه همین چند وقت پیش متوجه شدم باید هر کی نظرات شخصیشو که فکر میکنه طرفدار ندارن بنویسه
یعنی اصلا احساس گناه کردم

 

[_Vina_]

اعتراف میکنم گاهی اصلا اسمای دوستمامو نمیخونم وارد صفحه چت میشم و جوابشونو میدم در حدی که دو روز پیش بجای ح به @_Hani_ تولدش رو تبریک گفتم...

 

[قار]

یه نفر یه ازمون بیست نمره ای شیمی رو که گویا قرار بود تو مستمر خیلی تاثیر بزاره، گرفت ۲ .
بعدش بچه ها که هویت طرف رو نمیدونستن داشتن از تعجب شاخ در میاوردن که چطوری یکی دو شده.
درسته ,من بودم

یه نفر یه ازمون بیست نمره ای شیمی رو گویا قرار بود تو مستمر خیلی تاثیر بزاره، گرفت ۲ .
بعدش بچه ها که هویت طرف رو نمیدونستن داشتن از تعجب شاخ در میاوردن که چطوری یکی دو شده.
درسته ,من بودم

سال دهم تمام جلسات شیمی رو خوابیدم! تک تک شونو
و به خود دبیر هم گفتم که خانوم نمیدونم چرا سر درس شما همیشه خوابم میگیره و حتی یک جلسه هم بیدار نبودم.
یبارم صدا زد درس بپرسه نمیدونم چطوری صداشو شنیدم و بیدار شدم، صدامو باز کردم و گفتم بلد نیستم، گفت خوابیده بودی جواب دادم بله

اعتراف میکنم تمام سال نهم رو چه در حین کلاس و چه بعد کلاس و چه شب و چه روز، انیمه میدیدم

این حق ترین اعتراف من خواهد بود:
ممکنه شبیه کسی که چیزی حالیشه بنظر برسم یا خودمم اینطوری فکر کنم، اما حقیقت اینه که شدیدا احمق و نادان و عجول و زود نتیجه گیر و غیر پخی خاص هستم.
اخیش، سبک شدم

اعتراف میکنم استرسِ سگیِ قلمچیِ فردا رو دارم‌.