- ارسالها
- 810
- امتیاز
- 11,351
- نام مرکز سمپاد
- چهارراه لشگر
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 97
ما کیستیم؟!
این شعر سروده شده در فروردین سال99 است و اشاره به حوادث تلخ و اندوهگین سال 98 من جمله سقوط هواپیمای اوکراینی دارد. یاد آرشها و پونهها جاودان باد.
از غُصّهی که یا چه پریشان نشستهایم؟
ما از کدام خبط پشیمان نشستهایم؟
ما کیستیم؟ بارقهی نوری از وجود؟
یا در میان ِ وادیِ هذیان نشستهایم؟
در مقصدیم و جاده فقط پیچ در خم است؟
یا اینکه در میانهی دالان نشستهایم؟
تهماندههای قهوهی جوشیدهایم ما؟
یا فال ِ شوم ِ در ته ِ فنجان نشستهایم؟
آیا سوار ِ کشتی ِ نوحیم یا که ما
بر تختهپاره در دلِ طوفان نشستهایم؟
از برکتی که آمده رقصیدهایم یا
گنجشک ِ زیر ِ هجمهی باران نشستهایم؟
طغیان ِ واژهها خفه شد در عروض ِ شعر
ما واژههای در دل ِ اوزان نشستهایم
از نیمهی پُری که نبوده است دم نزن
با اشکهایمان کف ِلیوان نشستهایم
این سفرههای پربرکت کو که ما هنوز
در انتظار ِ تکّهای از نان نشستهایم؟!
کالسکههای زینتی ِ زرنشان که هیچ
در حسرت ِ همان خر و پالان نشستهایم!
هی سوختیم و باز میان ِ زبانهها
در جستوجوی باغ و گلستان نشستهایم
ما را دروغهای شبان میکشد نه گرگ
ما که امیدوار به چوپان، نشستهایم
اردیبهشت شد همهجا، ما و باغمان
هر ماه در اسارت ِ آبان نشستهایم
ما را به پند ِ ریش سفیدان امید نیست
ما در غم ِ جوانی ِ آنان نشستهایم
خامی و اشتباه ِ همانها وبال ِماست
حالا برای دادن ِ تاوان نشستهایم
حکم ِ ادب برابر ِ ظالم ادب نبود
در حسرت ِ نصیحت ِ لقمان نشستهایم
ما مثل ِ یک مترسک ِ دلقکنما شدیم
با خندهای به لب بر ِ زاغان نشستهایم
دار و ندار ِ مزرعه را پیش ِ چشممان
بردند و ما گشاده و خندان نشستهایم
فرمانده را به رشوه خریدند دشمنان
ما هم دوباره گوش به فرمان نشستهایم
زخم از خود ِ طبیب به ما میرسد ولی
ما باز با امید ِ به درمان نشستهایم
عیّار نیستند و سمک نیست بینشان
ما سالهاست در بر ِ قَطران نشستهایم
گفتند اوج ِ قلّه نشستیم و غافلیم
روی بخار ِ آتش ِ تفتان نشستهایم
دریا همیشه مانده ولی صخره مُرده است
ما روبهروی موج ِ خروشان نشستهایم
ما زیر این فشار هنوز ایستادهایم
شرمنده! ایستاده نه! گریان نشستهایم
هی سوختیم و زنده شدیم و بسوختیم
مایی که در جهنّم ِ ایران نشستهایم
محمد مهدی شیخی (خروش)
این شعر سروده شده در فروردین سال99 است و اشاره به حوادث تلخ و اندوهگین سال 98 من جمله سقوط هواپیمای اوکراینی دارد. یاد آرشها و پونهها جاودان باد.
از غُصّهی که یا چه پریشان نشستهایم؟
ما از کدام خبط پشیمان نشستهایم؟
ما کیستیم؟ بارقهی نوری از وجود؟
یا در میان ِ وادیِ هذیان نشستهایم؟
در مقصدیم و جاده فقط پیچ در خم است؟
یا اینکه در میانهی دالان نشستهایم؟
تهماندههای قهوهی جوشیدهایم ما؟
یا فال ِ شوم ِ در ته ِ فنجان نشستهایم؟
آیا سوار ِ کشتی ِ نوحیم یا که ما
بر تختهپاره در دلِ طوفان نشستهایم؟
از برکتی که آمده رقصیدهایم یا
گنجشک ِ زیر ِ هجمهی باران نشستهایم؟
طغیان ِ واژهها خفه شد در عروض ِ شعر
ما واژههای در دل ِ اوزان نشستهایم
از نیمهی پُری که نبوده است دم نزن
با اشکهایمان کف ِلیوان نشستهایم
این سفرههای پربرکت کو که ما هنوز
در انتظار ِ تکّهای از نان نشستهایم؟!
کالسکههای زینتی ِ زرنشان که هیچ
در حسرت ِ همان خر و پالان نشستهایم!
هی سوختیم و باز میان ِ زبانهها
در جستوجوی باغ و گلستان نشستهایم
ما را دروغهای شبان میکشد نه گرگ
ما که امیدوار به چوپان، نشستهایم
اردیبهشت شد همهجا، ما و باغمان
هر ماه در اسارت ِ آبان نشستهایم
ما را به پند ِ ریش سفیدان امید نیست
ما در غم ِ جوانی ِ آنان نشستهایم
خامی و اشتباه ِ همانها وبال ِماست
حالا برای دادن ِ تاوان نشستهایم
حکم ِ ادب برابر ِ ظالم ادب نبود
در حسرت ِ نصیحت ِ لقمان نشستهایم
ما مثل ِ یک مترسک ِ دلقکنما شدیم
با خندهای به لب بر ِ زاغان نشستهایم
دار و ندار ِ مزرعه را پیش ِ چشممان
بردند و ما گشاده و خندان نشستهایم
فرمانده را به رشوه خریدند دشمنان
ما هم دوباره گوش به فرمان نشستهایم
زخم از خود ِ طبیب به ما میرسد ولی
ما باز با امید ِ به درمان نشستهایم
عیّار نیستند و سمک نیست بینشان
ما سالهاست در بر ِ قَطران نشستهایم
گفتند اوج ِ قلّه نشستیم و غافلیم
روی بخار ِ آتش ِ تفتان نشستهایم
دریا همیشه مانده ولی صخره مُرده است
ما روبهروی موج ِ خروشان نشستهایم
ما زیر این فشار هنوز ایستادهایم
شرمنده! ایستاده نه! گریان نشستهایم
هی سوختیم و زنده شدیم و بسوختیم
مایی که در جهنّم ِ ایران نشستهایم
محمد مهدی شیخی (خروش)