مشاعره واژه‌نما

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Hecate
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
شراب تلخ میخواهم که داغ دل بخشکاند
تن و بازوی صد زاهد به یک جرعه بجنباند
به قمار خانه رفتم همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم، همه زاهد ریایی
 
  • لایک
امتیازات: s@rah
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها
سالک آن نیست که صدگونه ملامت نکشد
عارف آن نیست که صد مرتبه تکفیر نشد
 
  • لایک
امتیازات: s@rah
  • لایک
امتیازات: s@rah
  • لایک
امتیازات: s@rah
  • لایک
امتیازات: s@rah
خاک ما را نیست معماری که آبادش کند
از صفا و صلح و شادی راست بنیادش کند
گرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاک
ز خاک نعره برآرم که آرزوی تورا
 
گرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاک
ز خاک نعره برآرم که آرزوی تورا
خاک ما را خاک خواندن ناصواب است و خطاست
بایدش خاکستری خواندن که غرق آتش است
 
  • لایک
امتیازات: s@rah
خاک ما را خاک خواندن ناصواب است و خطاست
بایدش خاکستری خواندن که غرق آتش است
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
 
دل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کرد
و اندر آن دایره سرگشته‌ی پابرجا بود
عاقلان نقطه‌ی پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
 
Back
بالا