- ارسالها
- 346
- امتیاز
- 4,043
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- ابهر
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
هر که را جامه ز عشقی چاک شدیکبار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله هارا
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
هر که را جامه ز عشقی چاک شدیکبار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله هارا
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولیهر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
دل چو پرگار به هر سو دَوَرانی میکردعاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند ^^
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیمدل چو پرگار به هر سو دَوَرانی میکرد
و اندر آن دایره سرگشتهی پابرجا بود
ما نبودیم و تقاضامان نبوددر دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی.
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایمما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفتهی ما میشنود
شراب تلخ میخواهم که داغ دل بخشکاندعشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حريف همدم و شرب مدام
به قمار خانه رفتم همه پاکباز دیدمشراب تلخ میخواهم که داغ دل بخشکاند
تن و بازوی صد زاهد به یک جرعه بجنباند
در صومعهی زاهد و در خلوت صوفیبه قمار خانه رفتم همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم، همه زاهد ریایی
گر صومعهی خویش خرابات کنی تودر صومعهی زاهد و در خلوت صوفی
جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست
در خرابات مغان نور خدا میبینمگر صومعهی خویش خرابات کنی تو
من روی همه سوی خرابات تو دارم
سالک آن نیست که صدگونه ملامت نکشدبه می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها
سعدیا! عاشق صادق ز بلا نگریزدسالک آن نیست که صدگونه ملامت نکشد
عارف آن نیست که صد مرتبه تکفیر نشد
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی استسعدیا! عاشق صادق ز بلا نگریزد
سستعهدانِ ارادت ز ملامت بِرَمند
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی رااز این پنج شین روی رغبت متاب
شب و شاهد و شمع و شهد و شراب
جوانی بود خوبی آدمیجوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
بکوش اندر بهار زندگانیجوانی بود خوبی آدمی
چو خوبی رود کی بود خرمی
چه عجب ملک دل ار ویران شدپیری چه خرابی است که تعمیر ندارد
ویران شود آن خانه که یک پیر ندارد
خاک ما را نیست معماری که آبادش کندچه عجب ملک دل ار ویران شد
همه دیدیم که معمار نداشت
گرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاکخاک ما را نیست معماری که آبادش کند
از صفا و صلح و شادی راست بنیادش کند