s@rah
:-"
- ارسالها
- 529
- امتیاز
- 12,764
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان ۴
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1405
گرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاکدلبر
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
ز خاک نعره برآرم که آرزوی تورا
گرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاکدلبر
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
ما که اطفال این دبستانیمگرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاک
ز خاک نعره برآرم که آرزوی تورا
لب از ترشح می پاک کن برای خداما که اطفال این دبستانیم
همه از خاک پاک ایرانیم
واقعا دیگه رد دادم.. اصن اینارو چجوری یادم میاد؟
نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان دارددوش گریان گذری کرد و نگاهی مفکند
چشم خورشید یکی ذره کجا می بیند؟
گفتمش حیف از این بوم اگر خیس شود
گفت شبنم چه خوش ار روی گلی بنشیند
نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد...
مرا دردیست اندر دل که گر گویم زبان سوزدگوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبانمن و توست
دلمرا دردیست اندر دل که گر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد...
مدعی خواست که آید به تماشاگه رازدل
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
محرممدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینهی نامحرم زد
در من انگار کسی در پی انکار من استمحرم
هر که شد محرمِ دل در حرمِ یار بِمانْد
وان که این کار ندانست در انکار بِمانْد
به عاشق ده تو هر جا شمع مردهستاینکه دلتنگ توام اقرار می خواهد مگر؟
اینکه از من دلخوری انکار می خواهد مگر؟
وقت دل کندن به فکر باز پیوستن مباش
دل بریدن وعده دیدار می خواهد مگر؟
امتحان عاشقان دوری ست ، اما قلب منبه عاشق ده تو هر جا شمع مردهست
که او را صد هزار انوار باشد
وگر تنهاست عاشق نیست تنها
که با معشوق پنهان یار باشد
شراب عاشقان از سینه جوشد
حریف عشق در اسرار باشد
به صد وعده نباشد عشق خرسند
که مکر دلبران بسیار باشد
وگر بیمار بینی عاشقی را
نه شاهد بر سر بیمار باشد
سوار عشق شو وز ره میندیش
که اسب عشق بس رهوار باشد
-مولانا
ای عاشقان! ای عاشقان! آمد گَهِ وصل و لِقاامتحان عاشقان دوری ست ، اما قلب من
طاقت دوری ندارد ، امتحانش کرده ام!
ماه ، در هر ماه ، یک شب ماه کامل میشودای عاشقان! ای عاشقان! آمد گَهِ وصل و لِقا
از آسمان آمد ندا: کای ماه رویان، اَلصَّلا!
شبماه ، در هر ماه ، یک شب ماه کامل میشود
ماه من ! ماه کجایی که تو هر شب کاملی؟
ای نگاهت خندهی مهتابهاغلام
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
در میان دل رنگ رنگ آدم هاای نگاهت خندهی مهتابها
بر پرند رنگرنگ خوابها
ای صفای جاودان هرچه هست
باغها گلها سحرها آبها
گرد آن شمع طرب میسوختم پروانهواردر میان دل رنگ رنگ آدم ها
میدمد روح باد بر بی قراری ها
میتپد در دل های سرد و اشک ها
عشق و خشمی در میان پندار ها