خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سرکلاس فیزیک:

ینی دیگه جریان وارد چیز خازن [nb]مقصود سیم متصل به خازن [/nb] نمیره؟؟؟

شنبه سرکلاس ادبیات:

معلم:انواع ک :ک تحقیر ،ک تصغیر و......

بعد از انواع مثالها

من:خانوم ولی بنظر من ک پستانک ک تصغیره...معنی میده(باحرکات دستمم نشون میدادم تازه :D :)) )
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو مدرسه زیاد والیبال بازی کردیم.اونقد که رو ساعدام خال های قرمز افتاد و یکمی هم کبود شد.قبلش هم دوستم می خواس یه کاغذی رو ازم بگیره (که البته نباید دستش میفتاد)،من که ندادم،اخرش دستمو گاز گرفت.جای دندوناش قششششنگ افتاد رو دستم.موقع خونه برگشتن هم یه اتفاقی افتاد که تقریبا 45 دیقه ای دیر رسیدم.حالا مامانم (با عصبانیت) میپرسه چرا دیر اومدی؟اینا چیه رو دستت؟
منم هل شدم گفتم: من؟من هیشکاری نکردم... :-s
حالا بیا و درستش کن...
 
پاسخ : سوتی‌ها

از یکی از مدیرا پ.خ دوستانه ای دریافت کردم واصلا به نام کاربریه نگانکردم برا تشکر کلی عزیزم وبوس واینا بارش کردم بعد ارسال دیدم پسره واصلا نمیشناسمش :-" :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

ی معلم زیست داریم ک میخواد هم فحش بده و هم فحشش باتربیتی باشه
برگشته با عصبانیت گفته :
شما بزها همتون مگسین
بز :))
مگس =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو را پله ها به تقلید ازفیلم step upداشتیم حرکت انجام میدادیم ;;)
بعد همینجوری مشغول...
خانوم ناظم ی دفه جلومون درومد :D
هیچی دیگ سرمو انداختم پایین از بقیه فاصله گرفتم



توصیه میشه ویدیو های پرویز و پونه رو ببینین
مخصوصا تحکیم رابطه رو :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بزرگترین سوتی هایی ک دادم تو سمپادیا,به اشتباه حذف کردن تاپیک حرف بزن بود :)) اخرم نفهمیدم چیشد ک حذف شد :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه معلمی داریم خیلی باحاله!! زنگ نماز امسال افتاده بود وسط زنگ این.بعد همیشه این معلممون خیلی زود از نماز برمیگشت.یه روز وقتی از نماز اومد یه جایی رو نیمکتا نشست که زیادم تو چشم نباشه! خواست ببینه بچه ها وقتی میان تو کلاس چیکار میکنن...یکی از بچه ها وارد شد.و با صدای بسی بلند گفت:
بچه ها وقتی فلانی( معلممون )اومد اونقدر دست بزنید و بزنید رو میز تا زنگ بخوره. =)) =))
و بعد از دیدن معلم بسی در افق به گشت و گذار پرداخت.
یکی دیگه اومد تو.و برای خودش کلی رقصید و آهنگ خوند.اینم بعد دیدن معلم به همراه اون دوستمون رفتن افق بچرخن.
اما یه نفر سومی هم بود.از اونجایی که قبل از نماز مطالب بسیار سنگین بود و همه تو هنگ بودیم و اعصابا خورد.
این یکی که اومد تو گفت:
ینی این زنگ دیگه میخواد چه گ و ه ی بخوره :)) :)) :)) =)) =))
کلاس تا ارتفاع چندین متری رو هوا پرتاب شد و عده ای سر به بیابان گذاشتند!!!
ینی رنگ صورتش از لبو هم چندین درجه سرخ تر شده بود!!
معلمم دید اوضاع لحظه به لحظه داره بحرانی تر میشه ;D ;D بلند شد رفت دم در وایساد تا هر کی میاد قشنگ ببیندش!!!! :-h :-h خلاصه که خیلی حال داد!
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ جغرافیای امروزمون تقریبا شده بود زنگ اخلاق...از اول زنگ از معاونینمون شایت کردیییییییم تا اخرش(به دلیل اتفاقی که زنگ تفریح قبلش افتاده بود)...همینطور که معلممون داش حف میزد،گف من وقتی صب ساعت هفت و نیم دخترمو میرسونم مدرسش،اولیای بقیه ی بچه ها با چنان وضع و ارایشی میان که نگو... :-"

دوستم که بغل دست بنده میشینن،خواس مثلا یه حرفی گفته باشه،گف خانوم اونا میکنن،میخوابن( :D)...حالا بعدشم هی پشت سر هم تکرار میکرد که:آرایشو میگم...آرایشو میگم...
کل کلاس: =)) =)) =)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) :)) :)) :)) =)) =)) =))
دوستم: :-[
معلممون: :|
و باز هم دوستم: :-[ :-[ :-[
ینی دیه تا زنگ اخر هیچ حرفی نزد... :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار منو دوستم سوار تاکسی شدیم.عقب نشسته بودیم.کنار منم یه پسره نشسته بود.دوستم شب قبلش خواب دیده بود.مثلا خواست خوابشو تعریف کنه........
دوستم:بذار بگم واست......دیشب خواب دیدم حاملم.....
من: :)) :)) :)) :)) :)) خب......باباش کی بود؟؟؟؟؟از آشناهاس؟؟؟؟؟
دوستم:نمیدونم.بابا نداشت......
من:نداشت؟؟؟؟ :o :o :o :o :o :oپس چه جوری حامله شدی؟؟؟؟ای بابا...صحنه از دست دادی......اصل شیوه ی حامله شدن بود...
دوستم: :D :D :D :D :Dشاید مریم مقدس بودم......ولی راست میگی صحنه از دست دادم.....
من: :o :o :o :o :o :o :oبیخیال شوخی کردم......
چراغ قرمز شد.یه ماشین کنارمون بود.پنجره ها همه بالا بود.دوستم یه بچه ی کوچولوی بانمک تو ماشین کناری دید.
یهو جیغ زد:آخی.......سلام......
من: :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)):)) :D :D :D :D :D :D :D :D :D :D
پسر کنارم: :D :D :D :D :D :D :D :D :D :Dرو به سمت پنجره ی کناریش....
دوستم: :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلمون تعریف میکرد سالِ اول دبستان بوده میخواسته یه سوال بپرسه که هیشکی بلد نباشه و معلمشون توش بمونه، و توی هیچ کتابی عم نوشته نشده باشه :D

از معلمشون پرسیده " حضرت محمد چند سال بعدِ پدرشون بدنیا اومده ؟"
:D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یکی از بچه ها بـــــــدجور تو وایبر سوتی داد!!

جدیدا برا کلاسمون یه گروه وایبر درست کردیم، امروز یهو دیدیم یکی از بچه ها تو گروه عمومی پست گذاشت که: خب بریم سراغ خانممون :))

بنده خدا میخواست با یکی دیگه، یه جای دیگه صحبت بکنه حواسش نبود تو گروه اصلی نوشت برگشتم فوری بهش گفتم هووی چی داری مینویسی؟!؟

دخترای کلاس هم اینو سوژه کردن کلا بدبخت لبو شد =)) گفت من برم خودکشی کنم برگردم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

استاد بيو شيمي :آنزيم ها تو شش طبقه دسته بندي ميشن و از اينا....

دانشجو:استاد آنزيم كربنيك آنهيدراز توي كدوم طبقه اس؟

باقي دانشجو ها::شش ...نه نه... يك ....

يكي از دانشجو ها:: طبقه هم كف
 
پاسخ : سوتی‌ها

چن روز پيش مشاور اومده بود تو كلاسمون داشت ميگفت كه درخواستاتون رو از مدرسه بنويسين بهشون رسيدگي بشه و اين حرفاي مسخره ي فانتزي
بعد ايشون دقيقا رو به روي در و بين فاصله ي در تا ميز پايين پله ي مخصوص اساتيد وايساده بودن و لازم به ذكر است كه زنگ تفريح هم بود
هوا هم سرد بود من سوييشرت زرشكي تنم بود
حالا كه توصيفات محيط تموم شد سوتي رو عرض ميكنيم
يكي از دوستانمون كه اصلا هم تو اين سايت نيست و اصلا هم كسي نميشناسدش :-" بعد از چند هفته اومد مدرسه و بار اولش بود كه سوييشرت من رو ميديد
لازم به ذكر است كه متوجه حضور اين خانم مشاور نشد
يهو منو ديد داد زد :تو به چه حقي اينو خريدي و خاك تو سرت(البته دقيق دقيق يادم ني چي بود جملش)
همين كه اين فرياد زد همه يهو ساكت شدن شروع كردن با چشم ابرو خانم رو نشونش دادن
ولي ايشون متوجه نشدن
منم در جوابش گفتم:دلم خواست و در ضمن الان نميتونم جوابتو بدم و حرف زشت بزنم
اينم فكر كرد من دارم خودمو لوس ميكنم برگشت گفت گ و ه خوردي
و در همين لحظه متوجه حضور مشاور شد
ديگه ديده نشد!نفهميدم دقيقا با سرعت چند ميلومتر در ثانيه غيب شد! :))هه
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز بنده همراه یکی از دوستان روی صندلیای راهرو مدرسه نشسته بودیم و کنار ما هم دو تا از سال سومامون بودن که یه دفعه یکیشون برگشت به من گفت اگه موهام رو کوتاه کنم به طوریکه طولش به اندازه یه بند انگشت بشه بده؟؟!!
منم « فقط » می خواستم بهش بگم که فک کنم همین اندازه الان موهات بیشتر بهت بیاد که گفتم : بدون شک از اینی که هستی بدتر میشی :))
وایییییی .... قیافه ش جوری بود که انگار بهش فحش دادم به دوستش هم برگشت گفت : تخریبم کرد :|
حالا منو می بینی :-" و این شد که فرار رو بر قرار ترجیح دادم :)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم سوپری جا مدرسمون
پیرمرده اومره میگع::
من این بسته شکلاتو دیروز خریدم..حواسمون نبود باز کردیم و نصفشو خوردیم..حالا پس میگیری؟ :) :) :)
من و دوسم؟؟ ::: ^#^ ^#^ ^#^ :-?? :o
مشتریه:: :-/ :-/
مغازه داره:: :| :| :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

مسئول کتابخونه مون یه پیرمرده ، از دست یه سری از بچه ها عصبانی شد ازشون پرسید معلمتون کیه ؟
گفتن پسته ...
اونم رفته تو شورا دبیران گفته این بچه ها معلما رو هم مسخره میکنن میگن معلممون پسته اس ...
نگو واقعا فامیلی معلمه پسته اس ... !
:D
 
پاسخ : سوتی‌ها

عـاقا مـن امروز دیدم پیشـامون معـلم ندارن سر محـترم رو از در کـلاس داخل کـرده و شروع به صحبت فرمودم

بعد یکی هی میزد سر شونم فکر کردم ملیـکا دوستمه هی با ارنج میزدم تو شکمش وایسـا حالا میام اونم هی میزد منم گفتم خب نفهم میگم صبر کن

برگشتم دیدم معلمشـونه

اصن دویدم افق

بعد ملیکا نشسته بود کف مدرسه خودشو میزد میخندید :|
 
Back
بالا