خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

این سوتی دوست عزیزم مایده جانه تو چت مسنجر
که گفت یاددگرفته چجوری میشه تو مسنجر گروپ تشکیل داد
و به ایده یا پیشنهاد من یه گروپ تشکیل داد...
که خب هیچ پی امی واسه ما نیومد ک عضو گروهیم: :))

QuickMemo_2015_09_15_15_01_38.png


:x :x
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

کرایه اتوبوس ۳۰۰ تومنه! بعد من دیروز یه پونصدی گرفتم جلو راننده، با افتخار گفتم یه نفر. B-) یه جوری نگام کرد که مفهومش این بود که مگه می‌خواستی ۵ نفر حسابت کنم!؟ :D

بعد امروز شانسی دوباره سوار همون اتوبوس شدم! این بار پونصدی رو که گرفتم جلو راننده، گفت یه نفر!؟ :))

بعله؛ خدا جای حق نشسته. :))

یه نگاه هم از همون جنس نگاه دیروزی راننده بهش انداختم، فهمید قضیه رو. :-"
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

چند سال پیش از طرف مدرسه بردنمون اردو مشهد ...
از شانس خوب یا بد ما تو اون قطار ما یه مدرسه دخترونه هم بود ...
یکی از بچه های کوپه ما که کنار کوپه دخترا بودیم نصفه شبی رفت دستشویی ...
موقع برگشت به فکر این بنده خدا میزنه که یه حرکت جالب بزنه ...
میاد در کوپه رو یهویی باز میکنه و بلند داد میزنه ...
بعد میبینه که پنچ تا دوستش نیستن و 5 تا دختر هستن ... :))
اونم سریع میپره بیرون و در کوپه رو میبنده ... =))
 
ﭘﺎﺳﺦ : ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﻮﺗﯽ‌ﻫﺎ

آخ آخ...خاک تو سرم!!
ي سوتي دادم فاجعه!!
بيشاپيش معذرت بابت محتوا!!
ي بسته هايي هستن...ازين جايزه دارا ک مغازه ها ميفروشن...بعد من اسم اينو جلو دوستان و برخي دشمنان(!!) برعکس خوندم!!!
ناچارا فقط اسمشو ميگم...از گفتن برعکسش معذورم...!!!
اسم بسته ها اينه:سک سک !!!!!!!!
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

بازی چلسی و نمیدونم کجا بودم ... داشتم از تو تلویزیون نگاه میکردم ...
گزارشگر آقای خیابانی بود ...
یکی هم بود کنارش به عنوان کسی که بازی تفسیر میکنه ...
بعد اون تفسیر گره گفت :
بله واقعا یکی از تیم های خوب شهر چلسی هست ... !
خیابانی :
آره ، میشه روش فکر کرد ، چلسی یه شهره ... :))
بنده خدا رو درجا ضایع کرد ... بهش امون نداد نفس بکشه ... یه تیکه آبدار حرومش کرد ... :))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

همین الان ک تو کافی نت نشستم،یکی از برادران افغانی اومده واسه کارای اینترنتی و سایت سفارتو اینا.....
بعد مسئول کافی نت نمیدونم داره چیکار میکنه واسش.....ازش پرسید متاهلی یا مجرد؟
برادر افغانیمونم گفت اینجا مجرد ولی افغانستان متاهل!!!!!!!!!
مگه میشه؟؟؟؟مگه داریم؟؟؟؟؟ :| :| :D
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

بالایی :D
عاغا من خجالت میکشم وختی اون صحنه میاد جلو چشم :))
ما راهنمایی میرفتم مسابقه تهران۰۰۰
خلاصههه
بااتوبوس ک میرفتیم ی اتوبوس مدرسه پسرونه پشت ما میومد اتوبوسشم جفت ما۰۰
شب ک شد من رفتم مغازه خوراکی بگیرم
اتوبوس اونام نگه داشته بود
من اتوبوس و اشتباه گرفتم =)) :D ;)
رفتم تو تاریکی تو اتوبوس پسرا
جای خالی بود نشستم
۰۰۰ :o
خداا ی من
دستممو انداختم دور گردن کسی ک نشسته بود کنار من فک کردم دوستمه
گفتم سارا بلند شو خوراکی گرفتم
تازه دیدم بیدار نمیشه لپششم محکمم میکشیدم میگفتم پااشووو پاشووو دگ
پسره خواب بود بلند شد نور گوشیو انداخت روم
چن ثانیه خیره ب هم
بعد من با سرعت نور پریدم اتوبوس خودمون :)) :D
از یادآوری اون لحظه ک سر. جمع ۱۰ثانیه م طول نکشید کلن. اب میشمم :D
+تاریک بود خو :-[
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

رو ظرف پنیر نوشته بود پنیر گوسفندی؛ من یه لحظه فکر کردم مگه از گوسفندم پنیر می گیرن :)) :))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه بنده خدایی فامیلیش شالبافان بود، بعد بار اول که یکی اینو گف، من "شارلاتان" شنیدم؛ و به کلی آدمم به عنوان "شارلاتان" معرفیش کردم :-"
+
خاهرمون یه بار با خمیر ریش مسواک زده بود :))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه سوتی میگم اگه مسخرم کردین خیلی بدین ((: جاست فورفان و لایک میگم‎ش ((:
درجریان این کارنامه سبز که بعد اعلام نتایج نهایی میاد هستین که ؟ :د اگرم نیستید برید درجریان قرار بگیرید "-:
راستش من امسال مردود شدم "-:
چند روز دپ بودم که یهو یادم به کارنامه سبز افتاد :> با کلی استرس رفتم سایت سنجشُ باز کردم و در حین باز کردن فقط دعا میکردم که قبول نشده باشم ((: آخه کانون پولمو برنمیگردوند و مال‌باخته میشدم ((: کتاب خریده بودم، مهلت ثبت نام دانشگاها تموم شده بود ، خوابگاه گیرم نمیومد و مهم تر از همه خرید دانشگاه نرفته بودم! می‌فمید ؟ ((:
و خب باز کردم و دیدم خدا رو شکر تو کارنامه سبزم هیچی نیوردم!
مردود شده بودم متوجه‎اید که ؟ :-""" ((:
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من رفتم دوست مامانم رو ببینم بعد خیلی رودروایسی داشتیم <منم که خجالتی > منشی ش ازم پرسید :«شما دخترخانوم فلانی رو میشناسید ؟» منم سریع گفتم :«نه» قبل اینکه اسم دختره رو بگه حتی #-o . چه فکری راجبم کردن خدا عالمه :-" .+لحن فلانی طوری که میگه شیت .
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

اول راهنمایی میخواستیم برای محرم نمایش اجرا کنیم؛ بعد بچه ها صورت هاشونو پوشونده بودن و اینا، معلوم نبود کی به کیه! :دی
یکی از بچه ها میکروفن دستش بود، وسط نمایش اومده میپرسه: سکینه کودومتونید؟ :))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من:یلدا کجاست؟
بغلی:نیست
دو دقیقه بعد
من:یلدا کجاست؟رفته دفتر
شیش دقیقه بعد..
من:یلدا کجاست؟
بغلی: X-(نمی دونم
یه ربع بعد...
من:یلدا کجاست؟
بغلی:درگیره
معلم اومد
من:یلدا کجاست؟
بغلی: ~X(دلگیله!!(بیچاره اینقدر گفت بجای درگیر گفت دلگیله!!)
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

در راستای اینکه ساعت ها کشیده شدن عقب :-"
قرار بود بریم مسافرت ، وقت نشده بود ساعت ها خونه رو بکشیم عقب ، وسایل رو جمع کردیم منتها مامانم رفته بودند سرکار و
قرار بود ساعت 2 بیان خونه ، من ناهار خوردم به بابا گفتم بفرمایین ناهار ، گفتن صبر میکنن مامان بیان ، بعد بابا از روی ساعت قدیمی
که دو شده بود ، منتظر موندن :-"
هر چند دقیقه هم میگفتن عه چرا مامان نیومدن :-"
دیگه من دو چهل دقیه [یک و چهل جدید] دلم سوخت گفتم بهشون:-" :)) :)) :)) :)) :))
مردم آزارم خودتونین :-"
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سوتی یکی از دوستان هست این :))
چند وقت پیش این دوست ما می خواست به دوستش که اسمش نازنین بود پیامی رو به شرح زیر بده ;;)
_ساعت 7 شرلوک داره تو تلویزیون نازنینم ;;)
هیچی دیگه بعد ازفرستادن می فهمه این پیام رو به معلم فیزیکش که اتفاقا مرد بود و باز هم اتفاقا جوون بوده تقریبا , داده :))
انا لله و انا الیه راجعون ... :))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یکی از بدترین سوتی هایی که دادم این بوده که چند سال قبل گفتم مگه کولر گازی با گاز شهری کار نمیکنه؟؟ :D فکر می کردم از تو دیوار با یک شیلنگ به گاز اشپزخونه وصلش می کنن :D :D
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

موقع ثبت نام یه فرم نظام وظیفه برای پسرا دادن ، توش نوع معافیت رو باید مشخص میکردن. بعد بابای پسره گفت بزن معافیت تحصیلی، پسره با یک جدیتی نگاه باباش کرد و گفت : نباید بزنم معافیت پزشکی؟ پزشکی قبول شدم آخه :-? [nb][SIZE=small]مثلا اگر دندون قبول میشد میرفت میپرسید چرا معافیت دندون ندارید ؟؟؟ :)) [/SIZE][/size][/nb][SIZE=small]

[/SIZE] :-" :)) :-سر به ستون کوبیدن[size=small]
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

تلفن زنگ زد، من تو اتاقم بود ، گفتم : علی‎رضا برو ببین کیه.
رفت گوشی رو برداشت گفت : کیه ؟ :د
پشتیبانم بود. X_X ;;)
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

چند روز پيش دايى م داشت با تلفن با خالم حرف ميزد بعد گوشيو داد به نسترن ،بعد خالم گفت تو نسترنى يا لولوفر ؟ اخه صدامون عينه همه !بعد نسترن هول شد گفت خاله من نيلوفرم

من ودايى م :)) :))
 
Back
بالا