nasim-tofan
کاربر فوقفعال
- ارسالها
- 132
- امتیاز
- 771
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- N.A میگن گویا
پاسخ : خاطرات سوتیها
در ادبیات فارسی پیش دانشگاهی درسی به اسم قصه ی عینکم هست
ترم یک به دلیل حوصله شعر نداشتن اینو دبیرمون درس داد اما کنایه و ایناش و نگفت کلا
دیروز رسیدیم بش 5دقیقه اخر کلاس بود گفت زود میگم بنویسین
منم خسته بودم تندتند داشتم مینوشتم
فک کنم صفحه اخره درس(شایدم نیس:)
مامانه بچش و ناله و نفرین میکرد
بعد من احساس کردم اونجام کنایه ای چیزی داره نگفته داشت میرفت از کلاس بلند گفتم: ( (
جونت درااااد (دیالوگ مادر داستان هستن ایشون)(منظورم این بود این چیزی نداره حال نداشتم توضیح بدم
بدبخت کپ کرد
دوستم :بمیری ایشالا (جواب منو داد)
دبیر": و با سکوتی مبهم کلاس و ترک کرد
در ادبیات فارسی پیش دانشگاهی درسی به اسم قصه ی عینکم هست
ترم یک به دلیل حوصله شعر نداشتن اینو دبیرمون درس داد اما کنایه و ایناش و نگفت کلا
دیروز رسیدیم بش 5دقیقه اخر کلاس بود گفت زود میگم بنویسین
منم خسته بودم تندتند داشتم مینوشتم
فک کنم صفحه اخره درس(شایدم نیس:)
مامانه بچش و ناله و نفرین میکرد
بعد من احساس کردم اونجام کنایه ای چیزی داره نگفته داشت میرفت از کلاس بلند گفتم: ( (
جونت درااااد (دیالوگ مادر داستان هستن ایشون)(منظورم این بود این چیزی نداره حال نداشتم توضیح بدم
بدبخت کپ کرد
دوستم :بمیری ایشالا (جواب منو داد)
دبیر": و با سکوتی مبهم کلاس و ترک کرد