خاطرات سوتی‌ها

kosar2

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
77
امتیاز
382
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
مدال المپیاد
سال بعد ایشاا...
رشته دانشگاه
اگه خدا به خواهد اقتصاد.
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی ماله پارساله
دبیر ریاضیمون چند تا سوال بهمون داد و گفت:رو خونه توش فک کنید.(به جای تو خونه روش فک کنید)
کلاس: :O :D :)) =)) =))
 

igin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
133
امتیاز
1,630
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
دانشگاه
صنعتي شاهرود
رشته دانشگاه
حسابداري _روان شناسي
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از سوتی هایی که من خیلی میدم:بابا شیشه رو خاموش کن(شیشه رو بده بالا) :-"
 

Freemason

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
398
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی
شهر
تبریز
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
IT یا الکترونیک
پاسخ : سوتی‌ها

یک سوتی دادم در حده تیم ملی.
----------------------------------------
آقا جریان از این قراره که من هم جوانم عاشقم می شم دیگه. x: :D :D
حالا من به یک دختر عاشق شدم. داشتم با دوستم تو یاهو که دوست دوران راهنماییم بود حرف میزدم. گفتم که "میلاد من عاشق شدم".
میلاد: عکسشو بده.
من با موبایل on شده بودم عکسها بهم خورده بود. من برداشتم عکس دوستمو که تو سالن داشت لباساشو عوض می کزد و یک پسر دیگه هم بغلش کرده بود، اونو دادم.

آقا دیدم یک ربع pm نمیاد. پرسیدم چی شده؟ گفت "امیر اینو دوس داری؟"
من: :O :O :O :O :O چی میگی بابا. اینو دوس دارم. هر چی میگی بگو.
میلاد: این که پسره ابله. :D
من: X_X :D
کلاً آبروم رفت.
 

angel25

کاربر فعال
ارسال‌ها
73
امتیاز
597
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم با دوستام یه جایی بعد نگاه کردم دیدم تو قسمت مردها یا همشون بچه هستن یا پیر...بعد اومدم اینو به دوستم بگم گفتم مردها دو دسته اند:بچه و پیرزن!!! =))
 

kerpoocoder

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
240
امتیاز
1,058
نام مرکز سمپاد
علامه حلی غیر چینی
شهر
کرمون
مدال المپیاد
یه کم
دانشگاه
شهید باهنر کرمان
رشته دانشگاه
CS & Math
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز کلاس داشتیم ساعت 1 ظهر زیر آفتاب داغ راه افتادیم از مدرسه بریم غذا بخوریم یه مسافت طولانی بعد باید از تو یه سری کوچه پیچ در پیچ رد می شدیم تا می رسیدیم مدرسه.
همین طوری سلانه سلانه داشتیم می رفتیم به یه کوچه ای رسیدیم یکی از بچه ها گفت از این بریم یه 150 متری تو کوچه رفتیم رسیدیم به تهش دیدیم بن بسته. :|
دوباره همون مسافت رو برگشتیم یه ذره هم سایه نبود.
یه نفر پیدا نشده بود سر کوچه بنویسه بن بست!!!
 

Mostafa.Ahmadi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
113
امتیاز
2,277
نام مرکز سمپاد
بهشتی
شهر
زنگان(عرب ها میگویند زنجان)
پاسخ : سوتی‌ها

yca5ygm3qvfglm1cwjcg.jpg
 

salamak

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
743
امتیاز
2,529
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين 1
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
المپياد زيست
دانشگاه
علوم پزشکی اصفهان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

اقا ما رفته بوديم مسافرت شمال(جاتون خالي :D) بعد تو جاده چالوس بوديم مه هم بود...
بعد من جلو بودم داشتم عكس ميگرفتم از اين ور و اونور...
بعد يوهو بابام گفت
-چه رعد و برقي ميزنه :-s
-من :-? چيزي نديدم من كه...
بعد دو دقيقه
بابام- :-w
من- چيه؟!
بابام- فلش دوربين توئه! L-:
من- :D :-"
تازه جالب اينجاس كه دوقيقه بعدش فلش زد خودمم سكته كردم فكر كردم يه رعد و برق زد كنار ماشين!! :)) :-"

** بعد رفته بوديم يه جا من داشتم از زنبورهاي گلها عكس ميگرفتم...
بعد دوتا زنبور روي دو تا گل كنار هم بودن..
بعد جفتشون با هم بلند شدن از رو گلها ، خوردن به هم به هم گير كردن!!! :))
بعد جالب اينجا بود كه همون طور كه گير كرده بودن داشتن اين طرف اون طرفم پرواز ميكردن! :))
مشكل اينجاس كه لحظه اي كه اينا به هم خوردن من خيلي ترسيدم پريدم عقب عكس نگرفتم ازشون... :(

***ويرايش
اون كلمه ي پريدم بالا "پ" ش نخورد! :D :-"
نتيجه: حما پستاتون رو بعد ارسال كردن بخونين وگرنه ممكنه ابرو براتون نمونه...:-"
 

مهدی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
7,384
نام مرکز سمپاد
علامه‌حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
رشته دانشگاه
آمار. :دی
پاسخ : سوتی‌ها

ما یه همسایه داریم من خیلی باهاش رودربایستی دارم.
یه بار نزدیک محلمون تاکسی سوار شدم.
بعد اون همسایمون هم بود، نزدیک خونمون که رسیدیم دیدم 2تومن به راننده داد گف آقا دو نفر.
بعد.من گفتم;نه.آقا لازم نیس خودم حساب میکنم.
بعد.دستش که داشت به راننده پول میداد رو گرفتم.گفتم ;عمرا اگه بذارم.
بعد یه دفه منو دید جا خورد،گفت:آقا لطفا سه نفر حساب کن.
بعد از این که پیاده شدیم.فهمیدم میخواست ماله دوستش که کنارم نشسته بود. رو.حساب کنه X_X
********
پ.ن چه قدر بعد داره :))
 

maryammovahedzadeh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
628
امتیاز
7,439
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
یزد
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

پسر عمه ام میخواست با دوچرخه اش بره خونشون(ما خونه مامانجونم بودیم)
بعد داداشم دوچرخه رو زرت از دستش کشید و نشست روش و فرار کرد ته کوچه
پسرعمه ام هم با حالت بچگونه گفت:
نـــــــــــــــــــه :(( :(( :((........اون مال منه ....اون مال منه......اون مال عنه....

عاقا این گفت ع.ن منو داداشم از خنده داشتیم آسفالت گاز میزدیم....تا سه ساعت داشتیم میخندیدیم....
 

Nightiingle

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
161
امتیاز
886
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال سر رياضي از معلممون پرسيدم ماتريس به چه دردي ميخوره؟
اونم شروع كرد توضيح دادن، منم با چهره ي جدي تو چشمهاش نگاه ميكردم سر تكون ميدادم.

پشت سريم: پوست رو شفاف ميكنه.

من هم در همون حال كه تو صورت معلممون زل زده بودم پقي زدم زير خنده.

معلم:+به چي ميخندي؟؟؟ X-(
 

1tA

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
4,592
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : سوتی‌ها

اولا ی سال ، زنگ ِ حرفه و فن ؛ قرار بود غذا درست کنیم .
بعد غذای انتخابی ِ ما " سالاد الویه " بود ! :د
همه داش خوب پیش میرفت که نوبت ِ ریختن ِ سس ِ مایونز توی غذا شد .
من : عـــه ! صبر کنیـــد ! اول باید بجوشونیمش !
بچـه ـا : :O :O
من : بابا ما همیشه میجوشونیمش !
بچـه ـا : ولی ما نمیجوشونیم ! :-?? :-??
من : ولی باید بجوشونیمش ـاااا ! :-?
خلاصه یه ده دقه سس مایونزه رو گرفته بودم دستم ، بعد نمیزاشتم اینا بریزن تو سالاد الویه . :-"
اخرش یه کم تحقیق کردیم ، به این پی بردیم که من "کشک" رو با "سس مایونز" اشتبا گرفتم :-" :-" :D
 

farzfsj

کاربر فعال
ارسال‌ها
26
امتیاز
98
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
درحال درس خواندن واسه المپیاد ریاضیم..!
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی ژنتیک
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم(روبه من):داری فرزین فرزاد گوش میدی؟
من: :O
بابام:نبابا،اون فرزان فرزانه!
داداشم:ن اشتباه میکنی!فرزند فرزینه!
من:امممممم....فک کنم فرزانه فرزاده! :-?
تلویزیون:در خدمت فرزاد فرزین هستیم...
خانواده: :D
فرزاد فرزین: :|
 

kimia moghadam

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
255
امتیاز
2,622
نام مرکز سمپاد
فرزانگان١
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

اين سوتي خيلي قديميه

سر كلاس بوديم،دبير براي درس پرسيدن يكي اَ بچه هارو صدا زد تا بياد پاي تختهُ درس جواب بده.
اينم پاچه شلوارش رفته بود تو چكمش.بعد يكي اَ بچه ها اومد بش بگه كه درستش كنه،گفت:شلوارتو دربيار...بعد اينم در كل ازين ژانرايي كه مثن نشنيدن...بعد ديديم نفهميد،چندتا اَ بچه ها باهم گفتيم شلوارتو دربيار.ديد قضيه جدّيه گفت:چي ميگين؟شماها چتونه؟ما ئم همينطور مصمّم و كاملا جدّي ميگفتيم اي بابا،خب شلوارتو دربيار...بعد تو همين وضعيتي كه اين طفلي قرمز شده يكي اَ بچه ها عصباني شد اومد حاليش كنه گفت:اي بابا اون لعنتيو اَ تو شلوارت دربيار...اصن ي وضي :)) ... حالا اين وسط معلم داشت اينو سرتاپا بررسي ميكرد ببين دقيقا داره چ اتفاقي ميفته تا كلاسُ كنترل كنه... :))
يني بعد ازين كه فهميديم،اين كاملا پتانسيلشو داشت ي كتك كاريه اساسي راه بندازه. :))
 

خودتی

کاربر فعال
ارسال‌ها
30
امتیاز
301
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه 1
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

امروز داشتیم ب دختر دایی عزیز کمک میدادیم! من:برا اینکه بفهمی چ رشته ای بری باید بدونی تو چ درسی استعداد داری؟!خوب حالا کدوم درس هارو بهتر می فهمی؟! دختر داییم:خب. ..اخه...راستش... من..من درسهای فهمیدنی رو بهتر می فهمم اما نمرم تو درس های خوندنی بشتره!^#^ من:جانممممم مشکلت اینه ک تو کلا مشکل روانی داری:))
 

pekhpekhmandi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
86
امتیاز
459
نام مرکز سمپاد
farzanegane nahie1
شهر
کرمان
دانشگاه
هرچی که خداخاست
رشته دانشگاه
اگه خداخاست پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

"در بستنی ببند"یعنی چی که پدرم به شخص بنده میگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ~X( ~X( ~X( ~X( :-/ #-o
 

MiMeh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
119
امتیاز
988
نام مرکز سمپاد
فــرزانگان II
شهر
مـشـــــــهد
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی از این بالا تر که بابابزرگ بنده برداشته تو برگه رای به جای اسم کاندید مورد نظرش اسم و فامیل خودشو نوشته...؟! :))
تازه به شورای شهرهم قانع نبود، تو برگه ریاست جمهوری نوشته!!! :| :D
 

ali jahangiri

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,090
امتیاز
8,421
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم
مدال المپیاد
طلای المپیاد دانشجویی -مکانیک
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

صدای مگس چیه ؟! حالا مهم نیس .

مگس : ویــــــز ویــــــز !

من : خیلی رو اعصابی .

مگس : ویــــز ! ویــــــز !

من : بذار بشینی رو مانیتور ، آن چنان لپ تاپ رو ببندم ، بین مانیتور و کیبورد له شی .

من در کمین ....

نشست وسط صفحه

آن چنان لپ تاپ رو محکم بستم که گفتم اگر فیل هم می بود ، له میشد

یه لحظه مکث ...

عه ! خب لپ تاپ به فنا میره !

باز کردم لپ تاپ رو ....

مگس : ویــــز !

images.jpg


مانیتور : ویــــز ویـــــز !
 
بالا